eitaa logo
HDAVODABADI
991 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
171 ویدیو
16 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
جای سیلی محکم و بیدارکنندۀ حاج احمد متوسلیان بر صورت آنان که از کوخ برآمدند و در کاخ شاه و ملکه غوطه خوردند خالی است! @hamiddavodabadi2
جای سیلی محکم و بیدارکنندۀ حاج احمد متوسلیان بر صورت آنان که با پیروزی انقلاب اسلامی معتبر شدند و گداصفتانه ز خدا بی‌خبر شدند خالی است! @hamiddavodabadi2
جای سیلی محکم و بیدارکنندۀ حاج احمد متوسلیان بر صورت آنان که برای امامی که همه عمر ساده‌زیست بود کاخی عظیم به نام مرقد بنا کردند خالی است! @hamiddavodabadi2
جای سیلی محکم و بیدارکنندۀ حاج احمد متوسلیان بر صورت آنان که با پیروزی انقلاب اسلامی مردم را مستضعف و فقیر نامیدند و خود را ثروتمند یافتند خالی است! @hamiddavodabadi2
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان بخش 1 از 2 چند وقتی بود شدیداً دنبال این بودم چند نفر را که مطمئن بودم و هستم کامل‌ترین اطلاعات را از سرنوشت حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که خودم دارم، کامل شود. با پی‌گیری‌ها و همت برادر عزیز "جواد اکبری" (معاون حاج احمد متوسلیان در سپاه مریوان) موفق شدم با یکی از آنان که دنبالش بودم، جلسه داشته باشم. با مساعدت سردار "محمد کوثری" (فرماندۀ اسبق لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) و نمایندۀ فعلی مجلس شورای اسلامی) همراه ایشان و جواد اکبری، جلسه‌ای در خدمت سردار "محسن رضایی" (فرماندۀ سپاه پاسداران در زمان اعزام قوای محمد رسول‌الله (ص) به سوریه در خرداد 1361) فراهم شد. روز سه‌شنبه 14 اسفند 1397 دفتر محسن رضایی در دبیرخانۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام در خیابان دکتر مصدق (نفت) محل قرارمان بود. جلسۀ 4 نفره شاید به یک ساعت نکشید؛ حرف‌ها فقط پیرامون حاج احمد متوسلیان بود. هر آن چه را گفتنی و ناگفتنی بود، گفتم. بسیاری از آن‌چه را هم که نمی‌شود بیرون گفت، گفتم. آقای محسن رضایی در توضیح اظهارات اخیرش مبنی بر اخبار جدید و خوش از وضعیت حاج احمد متوسلیان، گفت: "من و برادرم "حسین دهقان (وزیر دفاع اسبق) خبری را از داخل اسرائیلی‌ها شنیدیم، گفتیم این خبر را بولد (برجسته) کنیم شاید اسرائیلی‌ها عکس‌العمل نشان دادند و خبری بروز بدهند، که نه، خبری نشد." و ایشان هم بر این‌که "قطعا آن 4 عزیز، همان روز به شهادت رسیده‌اند"، تاکید کرد ولی با این وجود اظهار داشت: "باید کمیته ای حقیقت یاب برای پیگیری سرنوشت آنها تشکیل شود." جواد اکبری و بنده اعلام کردیم: "شما این کمیته را تشکیل بدهید، ما دو نفر، بسیجی وار و بدون چشمداشت یک ریال حقوق، در خدمت هستیم تا این پرونده را به سرانجام برسانیم." که آقای رضایی گفت: "نه این طور که نمی شود. من که الان کاره ای نیستم که بتوانم چنین کاری بکنم. تشکیل کمیته حقیقت یاب هم بودجه می خواهد، امکانات و وسایل و ساختمان لازم دارد ..." و تشکیل کمیته حقیقت یاب آن هم بعد از 36 سال، همچنان منتفی و غیرممکن شد! ادامه دارد
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان بخش 2 پایانی آقای محسن رضایی در بین صحبت هایش دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان، خاطره ای مهم تعریف کرد و گفت: "آن زمان که پسر من احمد در دوبی بود، از آنجا تلفن زد. به او گفتم: - سعی کن از طرف اسرائیلی، اطلاعاتی دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان بدست بیاوری. او گفت: چشم، تلاشم را می کنم. چند وقت بعد تماس گرفت و گفت: - من توانستم اطلاعات مهمی بدست بیاورم. یکی را بفرست که آنها را به او منتقل کنم. گفتم: به بچه های وزارت اطلاعات می گویم در دوبی بیایند سراغت و اطلاعات را بگیرند. که گفت: نه ... به بچه های اطلاعات سپاه بگو بیایند. گفتم: چون تا حالا با وزارت ارتباط داشتی، این جوری به مشکل می خورد. بچه های بخش خارجی وزارت اطلاعات گفتند که نمی شود در دوبی قرار بگذاریم؛ بهتر است در مالزی قرار بگذاریم. احمد رفت مالزی، با آنها دیدار کرد و اطلاعاتش را داد. آنها آمدند اینجا. ظاهرا احمد هیچ اطلاعاتی از حاج احمد متوسلیان گیر نیاورده بود ولی اطلاعات مهمی از برنامه موشکی ما داشت. احمد گفته بود: - اسرائیلی ها می خواهند به محض این که ایران بخواهد موشک هایش را جابجا کند، آنها را بزنند. که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانی مقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دوبی کشتند. من متوجه شدم تلفن های من و احمد شنود می شده." سردار شهید "حسن تهرانی مقدم" متولد 1338، روز 21 آبان 1390 بر اثر انفجاری مشکوک در کنار موشکی قاره پیما، در پادگان شهید مدرس در ملارد کرج به شهادت رسید. "احمد رضایی میرقائد" متولد 1355، فرزند ارشد محسن رضایی، با تابعیت و پاسپورت آمریکایی با نام " Tom J. Anderson" چند ماه بود که در "هتل گلوریا" دوبی زندگی می کرد. روز ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ هتل گلوریا، جسد او که 3 روز از مرگش می گذشت، پیدا شد. پایان حمید داودآبادی تیر ماه 1400
اتل متل یه بابا اتل متل یه بابا دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر یه مادر فداکار اتل متل بچه‌ها که اونارو دوست دارن آخه غیر اون دوتا هیچ کسی رو ندارن مامان بابا رو می‌خواد بابا عاشق اونه به غیر بعضی وقتا بابا چه مهربونه وقتی که از درد سر دست می‌ذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون فحش می‌ده به بچه‌هاش همون وقتی که هرچی جلوش باشه می‌شکنه همون وقتی که هرکی پیشش باشه می‌زنه غیر خدا و مادر هیچ‌کسی رو نداره اون وقتی که باباجون موجی می‌شه دوباره دویدم و دویدم سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد از اون چیزی که دیدم بابام میون کوچه افتاده بود رو زمین مامان هوار می‌زد شوهرمو بگیرین مامان با شیون و داد می‌زد توی صورتش قسم می‌داد بابارو به فاطمه، به جدش تو رو خدا مرتضی زشته میون کوچه بچه داره می‌بینه تو رو به جون بچه بابا رو کردن دوره بچه‌های محله بابا یه هو دویدو زد تو دیوار با کله هی تند و تند سرش رو بابا می‌زد تو دیوار قسم می‌داد حاجی رو حاجی گوشی رو بردار نعره‌های بابا جون پیچید یه هو تو گوشم الو الو کربلا جواب بده به گوشم مامان دوید و از پشت گرفت سر بابا رو بابا با گریه می‌گفت کشتند بچه‌هارو بعد مامانو هولش داد خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین خمپاره زد، بخوابین الو الو کربلا پس نخودا چی شدن؟ کمک می‌خوایم حاجی جون بچه‌ها قیچی شدن تو سینه و سرش زد هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا چشماشو بست و جون داد بعضی تماشا کردن بعضی فقط خندیدن اونایی که از بابام فقط امروزو دیدن سوی بابا دویدم بالا سرش رسیدم از درد غربت اون هی به خودم پیچیدم درد غربت بابا غنیمت نبرده شرافت و خون دل نشونه‌های مرده آی اونایی که امروز دارین بهش می‌خندین برای خنده‌هاتون دردشو می‌پسندین امروزشو نبینین بابام یه قهرمونه یه‌روز به هم می‌رسیم بازی داره زمونه موج بابام کلیده قفل در بهشته درو کنه هر کسی هر چیزی رو که کشته یه روز پشیمون می‌شین که دیگه خیلی دیره گریه‌های مادرم یقه تونو می‌گیره بالا رفتیم ماسته پایین اومدیم دروغه مرگ و معاد و عقبی کی میگه که دروغه؟ مرحوم ابوالفضل سپهر
خداحافظ 4 عزیز سفرکرده! با رضایت خانواده‌های 4 گروگان غریب حاج احمد متوسلیان، تقی رستگار، سیدمحسن موسوی و کاظم اخوان، امسال هم سالگرد آن عزیزان، همچون 39 سال گذشته، به خوشی و فراموشی گذشت و رفت! طی حدود 30 سال گذشته، به‌لطف خدا توفیق شد در ایران، سوریه و لبنان، کاملا خودجوش پیگیر این پرونده شوم. صدالبته با هزینۀ شخصی بدون یک ریال مساعدت و کمک از جانب سفارت فعال جمهوری‌اسلامی ایران در بیروت و ارگان های ذینفع و اشخاص پرنفع و پرسود! نه خانه و دفتر شخصی در ژنو، نه بیت و ساختمان در بیروت و نه حقوق چندهزار دلاری ماهانه با حق ماموریت منطقۀ جنگی و خطر! این را برای آن عزیزان مومن و مسلمان و معتقد به قیامت! می‌گویم که در مرکزی مطالعاتی و پژوهشی که مثلا باید حقایق دفاع مقدس و شهدا را صادقانه و بدون دروغ و تحریف ثبت کنند، دور هم نشستند و مدعی شدند: "ما اسناد موثقی داریم که داودآبادی برای ادعاهایی که دربارۀ 4 گروگان دارد، میلیاردها تومان از جایی پول گرفته و هرآنچه می‌گوید، فقط برای کسب منافع شخصی است و بس!" الله اکبر. فقط خدای شاهد و شهدا می‌دانند بنده از 21 میلیارد تومان (دهۀ 60 نه امروز) که از سال 1361 تا 1379 فقط به بهانۀ پیگیری سرنوشت آن 4 عزیز، خرج شد، و در نهایت حتی یک برگ هم به‌عنوان نتیجۀ 18 سال هزینه، تحویل هیچکس داده نشد، چیزی عایدم نشد. و متاسفانه بخاطر همین اندک توان شخصی که برای پیگیری این ماجرا گذاشتم، از طرف برخی بستگان آنان، مورد تهمت، غیبت، اهانت، تهدید و فحاشی حضوری و در فضای مجازی قرار گرفتم که همه را به خدای احکم الحاکمین و خود شهدایشان واگذار می‌کنم. طی حدود 30 سال گذشته، بدون ریالی هزینه از بیت‌المال مسلمین، توانستم 3 کتاب مستند و موثق دربارۀ آن عزیزان سفر کرده منتشر کنم: * کمین جولای 82 * 37 سال * راز احمد که خدا را بر این توفیق شاکرم. امسال که این واقعه وارد چهلمین سال خود شد، فقط برای خودم، به انتهای ماجرا دست یافتم و وجدانم راحت شد. برای همین دیگر به هیچ وجه دنبال ماجرایی که انتهای آن را می‌دانم و از بازی‌های کاملا شخصی که هیچ ربطی به مصلحت انقلاب و نظام ندارد، فاصله می‌گیرم. فقط از آن رزمندۀ پردرجه! که مدعی شد بنده برای این کارها میلیاردها تومان گرفته‌ام، خواهش می‌کنم اسناد و مدارک آن را اول منتشر کند و سپس به محاکم قضایی تحویل دهد، تا به جرم اختلاس در خون شهدا، محاکمه و محکوم و مجرم و مجازات شوم! قطعا من نیز آنچه را مدعی شدید، حلال نخواهم کرد و در پیشگاه عدل‌الهی، که نه درجه و مقام و جایگاه و رتبه و ... جایی دارد، نه وکیل و لباس، شکایت خویش را از این غیبت و تهمت ارائه خواهم داد. از امروز همۀ پست‌های خود را که در رابطۀ آن 4 عزیز منتشر کردم، حذف می‌کنم و آنان را از شرّ وجود خود مصون می‌نمایم! از این به بعد، کار را به آنان که منتظر هستند برای صفای دلشان و هوای نفسشان 4 عزیز هموطن، بجای شهادت و سُکنا در بهشت‌الهی، 40 سال در بند و زندان و شکنجۀ وحشیان باشند، واگذار می‌کنم. بخاطر کم کاری‌ها و سوءاستفاده‌های احتمالی این سال‌ها: حلالم کن حاج احمد متوسلیان حلالم کن سیدمحسن موسوی حلالم کن تقی رستگار حلالم کن کاظم اخوان و خداوند اجر مومنان را ضایع نمی‌کند حمید داودآبادی 19 تیر 1400