به استقبال از مصطفی
دمدمای ظهر سهشنبه نهم شهریور ماه 1344 در محلهی شاهپور (وحدت اسلامی) در جنوب تهران، پیرزن قابله همهی بچهها را از اتاق بیرون کرد. محمدکاظم، پهلوی پدرش آقامجتبی نشسته بود؛ ولی مریم و ملکه، مشتاقانه منتظر بودند تا ببینند مامان برايشان خواهر ميآورد یا برادری دیگر.
ساعتی بعد صدای گریهای زیبا و دلنشین در خانه پیچید که بچهها را بهطرف اتاق کشاند.
آقامجتبی که بهخانه آمد، درهمان کوچه از همسایهها شنید که اقدس خانم پسری کاکلزری برایش آورده است. همانجا دست شکر بهدرگاه خداوند بلند کرد؛ گلپسر را که درآغوش گرفت، در گوشش اذان گفت و نامش را مصطفی گذاشت.
بعدها آقامجتبی - که کامیوندار بود - وضع ماليشان بهتر شد و خانهای در محلهی جدید تهراننو - در شرق تهران - خرید و به آنجا نقلمکان کردند.
مصطفی دوست داشت همچون دیگر بچه محلهایش، در کوچه و خیابان بازی کند ولی حساسیتهای اخلاقی خانواده، مانع از آن ميشد.
برای خواندن بقیه ماجرا، کتاب "دیدم که جانم میرود" چاپ نشر شهید کاظمی را بخوانید.
@hdavodabadi
فاصله انسان تا حیوان
امشب داشتم اخبار تلویزیون را نگاه می کردم که خانم ووشوکار ایرانی را نشان داد که در رقابت های آسیایی مدال نفره کسب کرده است.
ش
"شهربانو منصوریان" یکی از دو خواهر ووشوکار کشورمان که در مسابقات آسیایی 2018 جاکارتا شرکت کرده بود، از ناراحتی خود به دلیل کسب مدال نقره و جایگاه نایب قهرمانی گفت.
منصوریان در ویدئویی که از او منتشر شده است، بیان کرد:
"متاسفانه نتوانستم طلا بگیرم اما برای این بازیها چهار سال زحمت کشیدم. خیلیها آمدند دم خانه ما و درخواست کمک داشتند، بهشون قول دادم توی این بازیها طلا بگیرم و نصف جایزه ام را کمک کنم ..."
و پشت سرش دادگاه مفسد فی ارلارض اقتصادی را نشان داد که با بی حیایی تمام، تا آن جا که جا داشته، حق و حقوق ملت را خورده است ...
فاصله انسان تا حیوان، ذره ای بیش نیست.
و همین یک ذره، از فرش تا عرش ادامه دارد.
از خواهران منصوریان تا اختلاسگران، غارتگران، حق مردم خوران، مفسدین اقتصادی ...
من که فقط گریستم و به هموطن بودن با انسانهایی چون خواهران منصوریان بر خود بالیدم.
و حالم به هم می خورد از زالو صفتانی که فکر می کنند انسانند ولی ...
عذر می خواهم از حیوانات، که اینها را به آنها شبیه دانستم.
حیوانات هم بر اینان که در این روزهای سخت، از جایگاه، رانت، ارتباط، آقازادگی، سابقه و ... خود سوءاستفاده کرده و حق ملت را به غارت می برند، شرف دارند.
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
ناگفته ای از سفر بی بازگشت متوسلیان
روز یک شنبه 13 تیر 1361 سیدمحسن موسوی، احمد متوسلیان، تقی رستگار و کاظم اخوان وارد خانه حجت الاسلام "سیدعباس موسوی" (دبیرکل شهید حزب الله لبنان) در بعلبک لبنان شدند.
بعد از ساعتی جلسه که به بررسی اوضاع و احوال اشغال بیروت توسط اسرائیل گذشت، چهار ایرانی قصد کردند تا عازم سفارت ایران در بیروت شوند.
لبنانی ها از جمله سیدعباس موسوی، صبحی طفیلی، ابوهشام و دیگران با رفتن آنها مخالفت می کنند و می گویند که منطقه کاملا دست مزدوران اسرائیل است، ولی آنها نمی پذیرند.
سیدمحسن موسوی که دو دل شده است، رو می کند به سیدعباس موسوی و از او می خواهد برای رفتنشان استخاره بگیرد.
سیدعباس قرآن را به دست گرفته و پس از ذکر و صلوات آن را باز می کند. چهره اش که در هم می شود، متوسلیان با تعجب می گوید:
- ببخشید حاج آقا، استخاره چی اومد؟
سیدعباس رو می کند به سیدمحسن موسوی و احمد متوسلیان و می گوید:
- استخاره برای رفتن شما بسیار بد آمده است ... در این راه، شما دو نفر به شهادت خواهید رسید.
احمد تبسمی می کند و پس از خداحافظی با لبنانی ها، می روند سوار ماشین می شوند و راه می افتند به طرف بیروت.
@hdavodabadi
عید غدیر مبارک
عید سعید غدیر عید اخوت و برادری، دوستی و محبت و ولایت اهل بیت (ع) مبارک باد.
پنجشنبه روز عید غدیر مصادف است با شب ولادت دوست با محبت و عزیز شهید "مصطفی کاظم زاده" که روز 9 شهریور 1344 در تهران به دنیا آمد.
به یادش سر مزارش گل می افشانیم، عید ولایت را گرامی میداریم و شادمانی می کنیم که خدا این طفل عزیز را هدیه کرد.
سالروز تولد مصطفی بر خانواده محترمش مبارک باد
@hdavodabadi