راز احمد منتشر شد
سفر بی بازگشت حاج احمد متوسلیان
از خرمشهر تا بیروت
به روایت حمید داودآبادی
همراه با سی دی حاوی فیلم و عکس و اخبار مرتبط
فروش مستقیم توسط مولف:
همه روزه از ساعت 10 صبح تا 17 عصر
(بجز روزهای تعطیل و بارندگی)
تلفن: 66400338 – 021
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، خیابان دانشگاه، تقاطع خیابان شهید لبافی نژاد، پلاک 65 طبقه اول
روایتی متفاوت که برای اولین بار منتشر می شود
* چه کسی حاج احمد را لو داد؟
* چه کسی از نیروهای حاج احمد جاسوسی می کرد؟
* چرا حاج احمد می خواست به بیروت برود؟
* چرا حاج احمد به تهران بازنگشت؟
* حاج احمد و یارانش، شب قبل در خانه چه کسی بودند؟
* چرا حاج احمد برای دومین بار به بیروت می رفت؟
* در پست بازرسی برباره چه گذشت؟
* در ماشین عقبی، چه کسانی بودند؟
* چه کسانی شاهد ماجرای پست بازرسی برباره بودند؟
* آنها چه دیدند؟!
* ناگفته ای منتشر نشده
از سپهبد شهید قاسم سلیمانی
دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان
برای اولین بار
در کتاب
راز احمد
منتشر شد
instagram.com/yazahra_pub
instagram.com/hamiddavodabadi1/
instagram.com/hamiddavodabadi2
کتاب راز احمد منتشر و به دست نویسنده رسید.
این کتاب روایت حاج احمد متوسلیان از مقطع آزادسازی خرمشهر (۳ خرداد ۱۳۶۱) تا اسارت (۱۴ تیر ۱۳۶۱) و به دنبال آن ناپدید شدن او و سه همراهش است. حمید داودآبادی در این کتاب روایتهای ناگفته و سربسته را از قول افراد مرتبط با این اتفاق در قالب یک روایت داستانی در ۴۵۶ صفحه تدوین کرده است.
ضمیمهی این کتاب یک حلقه دیویدی مشتمل بر عکس، فیلم و فایل پیدیاف اخبار مقطع زمانی فوقالذکر است.
قیمت کتاب: ۴۵۰۰۰ تومان
قیمت به همراه دیویدی: ۴۷۰۰۰ تومان
جهت خرید و سفارش این کتاب با شماره تلفنهای ۰۲۱۶۶۹۶۲۱۱۶ و ۰۲۱۶۶۴۶۵۳۷۵ تماس بگیرید.
www.instagram.com/yazahra_pub
راز احمد!
سفر بیبازگشت احمد متوسلیان
از خرمشهر تا بیروت
به روایت حمید داودآبادی
مقدمۀ کتاب/ بخش 1 از 2
همۀ کتاب
تقدیم به چشمان منتظر مادر حاج احمد
این کتاب هیچ نیست جز روایت شخص بنده از سفر بیبازگشت حاج احمد متوسلیان از خرمشهر تا بیروت: خرداد تا تیر ماه ۱۳۶۱.
هرکس هر ادعایی دارد، بسم الله!
قلم به دست بگیرد و احمد خویش را روایت کند.
من راز احمد را، اینگونه دیدم و کشف کردم!
در این کتاب، آدمها، اماکن، اسامی و زمانها، همه تخیّلی و برحسب عشق و ارادۀ بنده نقش شدهاند و هیچ سندیّتی ندارند!
خوب شد؟!
پس لطفا خودتان را خسته نکنید و واو به واو کتاب را آنالیز نفرمائید!
این کتاب، نه خواسته و نه میخواهد سرنوشت ۴ دلاورمرد خدایی احمد متوسلیان، تقی رستگار، سیدمحسن موسوی و کاظم اخوان را معلوم کند؛
فقط روایتی است ناگفته با عقبۀ ۲۵ سال تحقیق، تفحص، فضولی، کنجکاوی، سرکشی و کنکاش در ایران و سوریه و لبنان.
هر آنکس را که نام، یاد، بو، عطر، خاطره، ذکر و نگاهی از حاج احمد داشت، دیدم، چشیدم، شنیدم، بوئیدم و نگاشتمش!
خودم مطمئن هستم هیچکس را از قلم نینداختهام.
اگر نام و یاد کسی اینجا نیامده، یا نخواسته، یا کمک نکرده، یا با احمد زاویه داشته، یا بیش از آن، با من حقیر مشکل داشته است!
قطعاً بسیاری از خاطرات که در این کتاب میخوانید، برایتان تعجبآور خواهد بود! چون بسیاری از آنچه را برخی نگفتهاند، از سینهشان بیرون کشیدهام.
قطعاً برخی خاطرات عجیب و غریب جایشان را در اینجا خالی خواهید دید چون موثق و مستند نبودند، همهاش دهان به دهان نقل شده و راوی اصلی و اولیه نداشتند و خوراک سخنرانیهای هیجانی و اسطوره سازی بودند و بس!
ادامه دارد
راز احمد!
سفر بیبازگشت احمد متوسلیان
از خرمشهر تا بیروت
به روایت حمید داودآبادی
مقدمۀ کتاب/ بخش 2 از 2
اینکه احمد متوسلیان، سیدمحسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان علاف، کی و کجا متولد شدند، چه بودند و چه کردند، در کتابهای زیادی آمده است؛ به همین خاطر، سریع و صریح میروم سر اصل داستان.
روز دوشنبه سوم خرداد 1361 خرمشهر آزاد شده است و سراسر ایران غرق در شادی و جشن است. کمی آن سوتر، از کاخ صدام گرفته تا کوچه و خیابانهای شهرهای عراق، همه عزادارند.
سردار قادسیه که قول فتح 3 روزۀ خوزستان و انضمام آن به عراق را داده بود، بیش از پیش ناکام و سرافکنده شد.
همو که دستور داده بود در کتابهای درسی عراق، خرمشهر را "مُحَمّره"، آبادان را "عَباّدان"، سوسنگرد را "خَفّاجیه"، بستان را "البساتین" و اهواز را "الاحواز" بنامند!
در خرمشهر شعبۀ بانک الرافدین بغداد را برای پرداخت مستقیم حقوق و تشویقی نظامیانش و مدارس مختلف برای تحصیل خانوادههای فرماندهانی که از عراق آمده و در خرمشهر ساکن شده بودند، راهاندازی کرد.
همان روزها، در 3 ساختمان امنیتی، شدیداً فعالیت بود و توطئهای میرفت تا به مرحلۀ اجرا برسد:
ساختمان مرکزی سازمان سیا در لانگلی آمریکا.
ساختمان ریاست موساد در تلآویو فلسطین اشغالی.
ساختمان استخبارات عراق در بغداد.
این کتاب، فقط و فقط حاصل کمکها و تلاش آنانی است که به حاج احمد متوسلیان و 3 عزیز مفقود علاقه داشته و پیگیر روشن شدن سرنوشت آنان بودند.
بودند کسانی که فقط داد و هوار دارند و هرچه تلاش کردم، نه از هر آنچه تا امروز گفتهاند چیزی درآمد، نه داشتند که کمکی کنند!
بودند کسانی که باوجود حضور و نقش فعال در ایام خرداد تا تیر 1361 در صحنۀ لبنان، به لحاظ مصلحت اندیشی که باید فرصت طلبی و عافیت طلبی دانست، ترجیح دادند خود را به ندانستن و فراموشی بزنند!
بودند آنان که برای ثبت اسمشان در این مکتوب، تلاش فراوان داشتند ولی برای آنکه این مکتوب از سندیت نیفتد، هرطور که بود از حضور بیبهرۀ آنان بهره نجُستم!
بودند آنان که به هرچیز و بخصوص سرنوشت چهار عزیز، به چشم منفعت طلبی سیاسی و ابزاری نگاه کرده و میکنند، وگرنه با روراست بودن و صداقت آنان، خیلی پیش از اینها سرنوشت آن عزیزان مشخص شده بود!
و بودند بسیاری که به بهانۀ حفظ اسرار نظام، کمکاری و خیانت چندین سالۀ خود را در مسیر روشن شدن سرنوشت آن 4 عزیز، رنگ خدمت دادند و بهرههای مادی بردند و امروز بر مسندهای معتبر تکیه زدهاند!
آنچه مسلّم است، روشن نشدن سرنوشت آن 4 عزیز، فقط با یک اجماع سیاسی ممکن گشته است تا به خیال خودشان بهترین بهره و برداشت را از پروندۀ آنان ببرند که به اعتقاد بنده این تشخیص مصلحت، شاید که در روزها و ماههای اول به نفع نظام جمهوری اسلامی بود، ولی به مرور تبدیل به حفظ موقعیت، جایگاه، منفعت مادی، سیاسی و سودجویی شخصی شد و بس.
وَسَ
یعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ
و آنان که ظلم و ستم کردند، بهزودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی بازمیگردند.
قرآن کریم، سورۀ الشعرا، آیۀ 227
حمید داودآبادی
اردیبهشت 1399
@hdavodabadi