eitaa logo
HDAVODABADI
991 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
174 ویدیو
16 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
ین ۳۴ سال بعد از جنگ رخ داد، این بود که جوانانی که جرئت ورود به این عرصه را نداشتند، کم‌کم جرئت پیدا کردند و وارد میدان شدند. نتیجه آن شد که بعد از مدتی، این نویسندگان در کار خود خبره شدند. اکنون می‌بینیم که خیلی از آن نویسندگان نوپا، تبدیل به بزرگان ادبیات مقاومت شده‌اند. حدود سال ۱۳۷۹ بود که انجمن دوستی ایران و فرانسه، با مسئولیت یکی از اساتید فرانسوی طی دو روز، سمیناری در تهران با موضوع «بررسی خاطره‌نویسی در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه» برگزار کرد و پنج تن از اساتید فرانسوی در آن شرکت کردند. جالب است که اساس این گردهمایی دوروزه‌، تقریظ‌های رهبر انقلاب بر حدود ۲۵ کتاب دفاع مقدس بود. در آن سمینار، آقایان سرهنگی، بهبودی، کمری، داود امیریان، احمد دهقان، سعید تاجیک، رحیم مخدومی و بنده حاضر بودیم. یعنی اغلب کسانی که رهبر انقلاب بر کتاب‌هایشان تقریظ نوشته بودند. من همیشه می‌گویم ای کاش ما هم همین طور به این مسئله توجه کنیم. وقتی آقا یک تقریظی، یک نکته‌ای، یک اشاره‌ای می‌کند ما باید زودتر از دشمن دنبال اجرای آن باشیم. روزی دکتر جاشوا، استاد دانشگاه ییل آمریکا به ایران آمده بود، در جلسه‌ای که با او داشتم به من گفت کتاب‌های دفاع مقدس شما که چاپ می‌شود، اولین مخاطبش در آمریکا، اساتید اهل فن و بعد دانشجوها هستند. او گفت که دانشگاه‌های غربی، در حال حاضر تحقیقات عظیمی روی خاطرات دفاع مقدس دارند.  قطعا روایت خودشان را از جنگ خواهند کرد.  بله قطعا تحریف‌شده است. آنها برداشت‌های خودشان را می‌نویسند. این نیست که به نفع ما باشد. من چون روی این موضوع کار تحقیقاتی کردم می‌گویم. الان یکی از دروس نظامی دانشکده فرماندهی و ستاد آمریکا، موضوع عملیات کربلای پنج است، این از نظر نظامی. از نظر ادبیات هم، افراد بسیاری را سراغ دارم که روی همین کتاب‌های دفاع مقدس کارهای تحقیقاتی و پژوهشی کرده‌اند. کتاب‌هایی را من سراغ دارم که دانشگاه آمریکایی بیروت و خود دانشگاه‌های آمریکا درخواست ترجمه داده‌اند. نکته‌ای را آقای علی‌رضا کمری استادمان، در آن سمینار با فرانسوی‌ها گفت که یکی از تفاوت‌های بزرگ جنگ ما با جنگ‌های دنیا در این است که در هر جنگی، اگر یک سرباز تمرّد بکند، او را به خط مقدم تبعیدش می‌کنند؛ ولی در دفاع مقدس ایران موضوع برعکس بود. یک بسیجی اگر تمرّد می‌کرد، از خطّ مقدم تبعیدش می‌کردند به پشت جبهه، به تهران، به خانه‌شان.  از فرایند ایده و تولید و پرداخت کتاب یاد یاران بگویید.  من همان روز اولی که جبهه رفتم، احساسم این بود که این چیزهایی که دارد برای من اتفاق می‌افتد و می‌بینم، مال من نیست. به‌خاطر همین، شروع کردم به یادداشت‌‌برداری‌ از بعضی اتفاقات. بعد از جنگ هم شروع به نوشتن خاطراتم کردم که حاصلش کتاب یاد یاران شد. کتاب را به دفتر ادبیات مقاومت بردم، استقبال کردند و این کتاب چاپ شد. ببینید تا امروز که حدود سی سالی از چاپ این کتاب و کتاب دیگرم در زمینه دفاع مقدس می‌گذرد، اصلاً باور نمی‌کردم که ما این‌قدر به ادبیات دفاع مقدس نیاز داریم؛ یعنی این‌قدر ادبیات دفاع مقدس می‌تواند روی آدم‌ها تأثیر بگذارد. من فردی را دیدم که به من می‌گفت من با یاد یاران تو زندگی‌ام متحول شد. تعجب کردم گفتم یعنی چه تأثیری گذاشت؟ گفت نمی‌توانم به تو بگویم؛ فقط این را بدان که زندگی من را متحول کرد. ببینید شما در یاد یاران، داودآبادی را نمی‌بینید؛ بلکه به‌قول آقا، یک‌مشت بچه بسیجی را می‌بینید. یک مشت شهید را می‌بینید. خصوصیات اخلاقی این‌ها را می‌بینید؛ پس نشان می‌دهد که منتقل‌کردن این‌ها و خالصانه منتقل‌کردن اینها، تأثیر خیلی خوبی می‌تواند داشته باشد. من الان خودم یکی از افتخارات زندگی‌ام این است که اگر جایی من را می‌بینند و تحویلم می‌گیرند، من را با شهدای کتاب می‌بینند، با یاد یاران می‌شناسند. این خیلی برای خود من لذت‌بخش است. برای همین همیشه می‌گویم خدایا من را با همان داودآبادی یاد یاران محشور کن. با همان روحیات و چهره و قیافه و اخلاقیات ان‌شاءالله محشور بشوم.  در سال‌های اخیر ما با پدیده مدافعان حرم و خاطره‌نگاری این رزمندگان وشهدای بزرگوار روبه‌رو هستیم. این کتاب‌ها را که در استمرار مسیر هشت سال دفاع مقدس‌‌ ما هستند، چطور ارزیابی می‌کنید؟  بنده ادعایم این است که شهدای مدافع حرم، چه بسا از شهدای دفاع مقدس بالاتر باشند. شهدای دفاع مقدس بلاتشبیه مثل شهدای بدر و خیبر هستند. شهدای مدافع حرم مثل شهدای جنگ نهروان در رکاب حضرت علی علیه‌السلام هستند. ببینید زمان جنگ، هیچ‌کس به ما نمی‌گفت شما برای پول می‌روید یا... . این‌همه تهمت و هجمه به رزمنده‌ها نبود. زمان جنگ، همه ما یک‌مشت بچه جوان مجرد بودیم که به جبهه می‌رفتیم. امروز شهدای مدافع حرم یا تازه ازدواج کرده بودند یا تازه بچه‌دار شده بودند و عاشقانه خانواده‌شان را دوست داشتند. من، حمید داودآبادی که این همه رفقایم ش
هید شدند، این جنگ را که دیدم، در برابر مدافعان حرم تعظیم کردم. ما اگر امروز می‌خواهیم به مدافعان حرم بپردازیم، باید همه این موارد را در نظر داشته باشیم. فکر نکنیم یک کار معمولی کرده‌اند. اینها شهدایی هستند که در اوج سختی و در اوج عشق به خانواده و همسر و فرزند به دل خط زدند و آن حماسه‌های بزرگ را آفریدند. البته این به این معنی نیست که در معرفی این شهدا، غلو کنند. شهدا خودشان بزرگ هستند. نیاز به غلو ما ندارند. ما اگر عادلانه و دقیق، همان چیزهایی که بودند را کنار هم بچینیم، راحت می‌توانیم تصویری درست به مردم و نسل‌های آینده ارائه دهیم. اگر ما این فرهنگ را درست منتقل کنیم، آیندگان هم می‌توانند از این خاطرات به‌درستی استفاده کنند؛ خاطراتی که عین جنگی است که نمی از یم عاشوراست و در واقع یک گنج است. https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=51323
ارتباط مستقیم با حمید داودآبادی رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر در ایتا و تلگرام @davodabadi61
حمید داودآبادی: یا من اسمه دوا و ذکره شفا اگر شهید نشویم، می میریم! شهید سید مرتضی آوینی اینکه چند روزی است تنبل شدم، چیزی نمی نویسم و اینجا نمی گذارم، به این دلیل است که: عصر روز شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ فردای سالگرد شهادت شهید مصطفی کاظم زاده سالروز تولد عشقم شهید حسان اللقیس و دو روز مونده به سالگرد تولد خودم سوار بر موتورسیکلت لگن خویش، تخته گاز می رفتم که بر اثر بی احتیاطی خودم، در میدان امام حسین (ع) با یک ماشین شخصی و یک اتوبوس بی.آر.تی تصادف کردم. نترسید الحمدلله هم ماشین و هم اتوبوس آسیب ندیدند و سالم هستند! کاملا هم تقصیر راکب بی احتیاط موتورسیکلت، یعنی بنده بود! الحمدلله به خیر گذشت. فعلا هم برای درمان صدمات جزئی وارده، و سرهم بندی اعضای آسیب دیده، در بیمارستان زیر دست دکاتره و کادر درمان محترم مشغول درمان هستم. فقط دعا کنید عاقبت بخیر شویم و مفت و الکی و بی حاصل نمیریم واقعا واسه ماها زور داره که "ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله، امواتا" روی اعلامیه مون نباشه!! الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک حمید داودآبادی اول آذر ۱۴۰۱ @hdavodabadi
حمید حق شناس، حمید حق نشناس! آن روزها که آدم بودم آن روزها که نانم حلال بود آن روزها که خیلی از گناه دور بودم آن روزها که خیلی به خدا نزدیک بودم آن روزها که خدا را فراموش نکرده بودم آن روزها که خودم را فراموش کرده بودم آن روزها که این قدر دنیاپرست نشده بودم آن روزها که حق الناس را رعایت می کردم آن روزها که خودم را در برابر دنیا نباخته بودم آن روزها که ... آن روزها که جبهه می رفتم آن روزها که با خوبان همرزم بودم آن روزها که با شهیدان همسنگر بودم آن روزها که خدایی تر و پاکتر از امروز بودم شاید که اندکی مثل حمید بودم! نه! خودم نه! جانباز صبور و مقاوم، دلیرمرد بزرگ "حمید حق شناس" که با من "حمید حق نشناس" زمین تا آسمان فاصله دارد! جانباز بزرگمرد آقا حمید حق شناس، بیش از ۳۵ سال قطع نخاع از گردن شده و همین جوری زندگی می کند و پابه رکاب نماز جماعت و‌ مراسم مسجد لیله القدر تهران نو است. تا امروز یک بار هم ندیدم‌ و نشنیدم حتی یکهزارم من، غر و نق بزند و از انقلاب و نظام و مسئولین ‌و مردم توقع داشته باشد! حمید داودآبادی ۱ آبان ۱۴۰۱ @hdavodabadi
ارتباط مستقیم با حمید داودآبادی رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر در ایتا و تلگرام @davodabadi61
در کنار شهید امیر مسافری (نفر وسط) دومین شهید از خانوادۀ مسافری و شهید جعفر علی گروسی شهید امیر مسافری متولد: 1347 شهادت: 27 بهمن 1364 فاو عملیات والفجر 8 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعۀ 53 ردیف 66 شمارۀ 9 شهید جعفر علی گروسی متولد: 1347 شهادت: 17 مهر 1366 کردستان مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعۀ 29 ردیف 146 شمارۀ 5
آقای پرستویی، برادر شهیدت را فراموش نکن آقای پرویز پرستویی یا همان حاج کاظم آژانس شیشه ای آن روز دوستت از تو خواست در فیلم "به وقت شام"" که گوشه ای بسیار اندک از جنایات و وحشیگری داعش را در سوریه نمایش می داد بازی کنی، گفتی: به هیچ‌وجه در این فیلم بازی نمی کنم. و درباره شهدای مدافع حرم گفتی: آنها مدافع بشار اسد هستند و دارند مردم سوریه را قتل عام می کنند. و چه زیبا دوستت بهت گفت: خرفت شدی پرویز ... و بجای تو هادی حجازی فر بازی کرد. و فقط بازی کرد. و اصلا قرار نبود بروی سوریه و از نزدیک ذره ای از جنایات داعش را و دلاوری مدافعان حرم را ببینی! آقا پرویز می دانم باور نمی کنی ولی می گویم: داعشی هایی که تو آنها را مردم سوریه میدانی، اکثرشان سوری نبودند و از چین و چچن و ترکیه و عربستان و حتی اروپا به سوریه آمده بودند تا ملت سوریه را قتل عام کنند، یک تفاوت اساسی با بعثیانی که در خرمشهر برادر عزیزت شهید بهروز پرستویی را به شهادت رساندند، داشتند. بعثیانی که برادرت بهروز برای دفاع از دین و وطن و انقلاب در خرمشهر دلاورانه مقابلشان جنگید و به شهادت رسید، یک هزارم داعشی هایی که تو آنان را ملت سوریه می دانی، وحشی نبودند و جنایت نکردند! اشکالی ندارد آقا پرویز زمستان تمام می شود و روسیاهی به ذغال می ماند! باید یادت بیاید در بهمن ۵۷ که انقلاب داشت به پیروزی می رسید امام خمینی اجازه نمی داد کسی به ارتشیان شاه حمله کند و در برابر شلیک آنان، مردم گل در لوله اسلحه شان می گذاشتند! بعید می دانم حتی در شایعات شنیده باشی زمان انقلاب، مردم و معترضین، نیروهای امنیتی و نظامی شاه را زنده زنده آتش بزنند و در اطرافش رقص و پایکوبی کنند! البته حساب امثال "محسن مخملباف" که در تاریکی شب پاسبان کلانتری را با چاقو میزد و فرار میکرد و امروز به اسراییل می رود و از بهاییان حمایت می کند، از مردم ‌جداست! کجای انقلاب مردم و جوانان به نوامیس طرفداران شاه حمله کردند؟! یا به خانه مخالفین ریختند و در حق زن و بچه اش بی حیایی ای کردند که آدم ار ذکر آن شرم دارد؟! فقط یک خواهش دارم: اول برو فیلمهایی را که شبکه خبری داعش از جنایاتش در حق مردم سوریه پحش میکرد ببین. بعد فیلمهایی را که اغتشاشگران این روزها از جنایات و شادی خود میگیرند و منتشر می کنند ببین! چه بسا تحت تاثیر تبلیغات مجازی هر دو را خواهی گفت: کار خودشان است! شهادت برادرت چی؟ آن را چه خواهی نامید؟! فقط بگویم که این داعشی های وطنی، بر فرض محال که بتوانند با حمایت انگلیس و اسراییل و آمریکا قدرت را به دست بگیرند، اول سراغ مزار شهدا بخصوص شهید سرافراز بهروز پرستویی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) که اتفاقا در کنار همرزمان شهیدم است، خواهند رفت! اگر جرات داری قاب عکس برادر شهیدت را به دست بگیر و برو وسط این جماعت که سنگشان را به سینه می زنی! حمید داودآبادی آبان ۱۴۰۱ @hdavodabadi
🇮🇷اسامی و محل شهادت شهدای امنیت و ترور مهر و آبان ماه ۱۴۰۱🇮🇷 ---------------------------------------------------------------- : ۱. طلبه ۲. ۳. حسنوند ۴. ۵. ۶. ۷. ------------------------------------- : ۸. ------------------------------------- : ۹. (گرمسار) -------------------------------- ۱۰. : ۱۱. - ۱۲. - ۱۳. - نیروی امنیتی ----------------------------------- : ۱۴. (سراوان) ۱۵. ایرانشهر ۱۶. (خاش) ۱۷. (زاهدان) ۱۸. (زاهدان) ۱۹. (زاهدان) ۲۰. (زاهدان) ۲۱. (زاهدان) ۲۲. (زاهدان) ۲۳. (زاهدان) ۲۴. (زاهدان) ۲۵. (سراوان) ۲۶. (سراوان) ۲۷. ۲۸. ( ) ---------------------------------------- : ۲۹. ۳۰. ۳۱. ۳۲. ۳۳. ۳۴.۳۵. دو نفر مجهول الهویه ----------------------------------- : ۳۶. ۳۷. ---------------------------------------- : ۳۸. دانشجو ۳۹. دانشجو ۴۰. ( ) ۴۱. ۴۲. ( ) -------------------------------------- : ۴۳. (ملایر) -------------------------------------- : ۴۴. ( ) ------------------------------------- : ۴۵. (شهدای ) ۴۶. (شهدای شاهچراغ) ۴۷. (شهدای شاهچراغ) ۴۸. (شهدای شاهچراغ) ۴۹. (شهدای شاهچراغ) ۵۰. (شهدای شاهچراغ) ۵۱. (شهدای شاهچراغ) ۵۲. ۸_ساله (شهدای شاهچراغ) ۵۳. (شهدای شاهچراغ) ۵۴. (شهدای شاهچراغ) ۵۵. (شهدای شاهچراغ) ۵۶. (شهدای شاهچراغ) ۵۷. (شهدای شاهچراغ) ۵۸. ( ) ۵۹. (شیراز) ۶۰. (شیراز) ۶۱. (لارستان) ۶۲. (لارستان) --------------------------------------- : ۶۳. (آمل) ۶۴. (آمل) ۶۵. (آمل) --------------------------------------- : ۶۶. (بوکان) ۶۷. (بوکان) ۶۸. (بوکان) ۶۹. (ارومیه) --------------------------------------- : ۷۰. (سنندج) ۷۱. (سنندج) ۷۲. (کامیاران) ۷۳. (مریوان) ------------------------------------ : ۷۴. -------------------------------------- : ۷۵. ------------------------------------- : ۷۶. ( کیاشهر ) ۷۷. (لاهیجان) ۷۸. (رشت) ------------------------------ مرز شمال غرب: ۷۹. ۸۰. ---------------------------- : ۸۱. ------------------------- به امید برگشت آرامش و امنیت به کشور💔 💔۸۱ شهید ۸۱شهید ۸۱شهید💔
با شهید مصطفی کاظم زاده در لبنان "إنّها نفسي تزهق" دیدم که جانم می رود خاطرات دوستی و رفاقت حمید داودآبادی با شهید مصطفی کاظم زاده توسط السید علی هاشم به عربی ترجمه و از سوی دارلحضاره الاسلامیه در لبنان منتشر شده است. این کتاب نیمه آذر ماه ۱۴۰۱ در نمایشگاه بین المللی کتاب بیروت رونمایی خواهد شد. دیدم که جانم می رود، پس از "پاره های پولاد" و "عقل درخشان"، سومین‌ کتاب حمید داودآبادی است که در لبنان به عربی منتشر شده اند. @hdavodabadi
این هم از آخر و عاقبت مردان پرادعا! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
برای شفا و شفاعت آقا سید دعا کنید یا من اسمه دوا و ذکره شفا باخبر شدن آقا از دلاورمردان گردان میثم لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بر اثر عارضه مغزی به کما رفته است. آسید ابوالفضل راوی کتاب ، از لوتی ها و داش مشدی های میدان خراسان تهران است که از اولین‌روزهای حمله ارتش صدام به ایران، در کنار شهید سرافراز دکتر و شهید حضور داشت. گفته می شود آقا سید احوال مناسبی ندارد. برای شفا و شفاعتش در پیشگاه خداوند رحمن و اهلبیت (ع) دعا کنیم. آقا سید همواره عطر خوش شهدا بخصوص بچه های گردان میثم شهید ، ، و .... را با خود داشت. آقا سید از آن دست مردان روزگار است که طی گذشت ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، امکان‌و توان بسیار برای گرفتن بالاترین مسئولیتها و مناصب شغلی را داشت ولی همواره حضور در دفاع مقدس و کارهای خیرش زبان زد خاص و عام است. متاسفانه این روزهای سخت، بدلیل بیماری و افتادن بر تخت در بیمارستان نمی توانم به عیادت این عزیز بروم. چه زیبا که الان از گلدسته های مساجد نسیم خوش اذان صبح به گوش می رسد و ما را می برد به دیدار خوش الهی! از صمیم قلب برای همه بیماران دعا کنیم حمید داودآبادی ۷ آذر ۱۴۰۱