eitaa logo
HDAVODABADI
991 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
174 ویدیو
16 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
باید که خستگی در کرد باید خوابید تا آرام گرفت باید به خدا پیوست تا از خلق برید دیگر وقت خفتن است خوابم می آید خیییلی تشنه ام که سر بر خاک بگذارم و یک دل سیر بخوابم بوی خاک در مشامم که بپیچد چشم که بگشایم خود را در محضر حضرت دوست و در آغوش دوستان شهیدم بیابم شاد و خندان شادمان از شفاعت خوشبخت از عاقبت بخیری هوایم را داشته باش یا رفیق من لا رفیق له بعد از ایام کسل کننده و پشت سر گذاشتن بیماری ناخواسته و مزاحم و همچنان خسته و دل چرکین از گناهان خویش حمید داودآبادی
‌ خوش به حالتون که نبودید! این شبهای سخت، این عکسها رو که برای هزارمین بار نگاه میکنم، فقط در دلم به شماها میگم: خوش به حالتون که نبودید با اینا رفیق بشید، سفر کنید، عکس بگیرید، همسنگر بشید، زندگی کنید، همرزم بشید، بجنگید و ... شاهد شهادتشون باشید! امروز در هجر دوریشون بسوزید و بسوزید و چاره ای نداشته باشید جز ساختن! باور کنید، به خدا تحملش سخته. گول خنده های ظاهریم رو نخورید، سخته! اگه همین خنده های الکی روی لبام نباشه، دق می کنم و کاش دق می کردم. آخرین روزهای دی ماه 1365 هنگامه عملیات کربلای 5 بچه های باصفای گردان حمزه شهیدان : علی قزلباش - مهدی چگینی ستار امینی – محسن کردستانی سلیمان ولیان – احمد بوجاریان عکاس: حمید داودآبادی @hdavodabadi
ارتباط مستقیم با حمید داودآبادی رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر در ایتا و تلگرام @davodabadi61
📔 | 📚عنوان کتاب: ناگفته ها 🔻 مجموعه‌خاطرات از روزهای پس از جنگ ✍نویسنده: حمید داوود آبادی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان بخش 1 از 2 چند وقتی بود شدیداً دنبال این بودم چند نفر را که مطمئن بودم و هستم کامل‌ترین اطلاعات را از سرنوشت حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که خودم دارم، کامل شود. با پی‌گیری‌ها و همت برادر عزیز "جواد اکبری" (معاون حاج احمد متوسلیان در سپاه مریوان) موفق شدم با یکی از آنان که دنبالش بودم، جلسه داشته باشم. با مساعدت سردار "محمد کوثری" (فرماندۀ اسبق لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) و نمایندۀ فعلی مجلس شورای اسلامی) همراه ایشان و جواد اکبری، جلسه‌ای در خدمت سردار "محسن رضایی" (فرماندۀ سپاه پاسداران در زمان اعزام قوای محمد رسول‌الله (ص) به سوریه در خرداد 1361) فراهم شد. روز سه‌شنبه 14 اسفند 1397 دفتر محسن رضایی در دبیرخانۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام در خیابان دکتر مصدق (نفت) محل قرارمان بود. جلسۀ 4 نفره شاید به یک ساعت نکشید؛ حرف‌ها فقط پیرامون حاج احمد متوسلیان بود. هر آن چه را گفتنی و ناگفتنی بود، گفتم. بسیاری از آن‌چه را هم که نمی‌شود بیرون گفت، گفتم. آقای محسن رضایی در توضیح اظهارات اخیرش مبنی بر اخبار جدید و خوش از وضعیت حاج احمد متوسلیان، گفت: "من و برادرم "حسین دهقان (وزیر دفاع اسبق) خبری را از داخل اسرائیلی‌ها شنیدیم، گفتیم این خبر را بولد (برجسته) کنیم شاید اسرائیلی‌ها عکس‌العمل نشان دادند و خبری بروز بدهند، که نه، خبری نشد." و ایشان هم بر این‌که "قطعا آن 4 عزیز، همان روز به شهادت رسیده‌اند"، تاکید کرد ولی با این وجود اظهار داشت: "باید کمیته ای حقیقت یاب برای پیگیری سرنوشت آنها تشکیل شود." جواد اکبری و بنده اعلام کردیم: "شما این کمیته را تشکیل بدهید، ما دو نفر، بسیجی وار و بدون چشمداشت یک ریال حقوق، در خدمت هستیم تا این پرونده را به سرانجام برسانیم." که آقای رضایی گفت: "نه این طور که نمی شود. من که الان کاره ای نیستم که بتوانم چنین کاری بکنم. تشکیل کمیته حقیقت یاب هم بودجه می خواهد، امکانات و وسایل و ساختمان لازم دارد ..." و تشکیل کمیته حقیقت یاب آن هم بعد از 36 سال، همچنان منتفی و غیرممکن شد! ادامه دارد
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان بخش 2 پایانی آقای محسن رضایی در بین صحبت هایش دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان، خاطره ای مهم تعریف کرد و گفت: "آن زمان که پسر من احمد در دوبی بود، از آنجا تلفن زد. به او گفتم: - سعی کن از طرف اسرائیلی، اطلاعاتی دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان بدست بیاوری. او گفت: چشم، تلاشم را می کنم. چند وقت بعد تماس گرفت و گفت: - من توانستم اطلاعات مهمی بدست بیاورم. یکی را بفرست که آنها را به او منتقل کنم. گفتم: به بچه های وزارت اطلاعات می گویم در دوبی بیایند سراغت و اطلاعات را بگیرند. که گفت: نه ... به بچه های اطلاعات سپاه بگو بیایند. گفتم: چون تا حالا با وزارت ارتباط داشتی، این جوری به مشکل می خورد. بچه های بخش خارجی وزارت اطلاعات گفتند که نمی شود در دوبی قرار بگذاریم؛ بهتر است در مالزی قرار بگذاریم. احمد رفت مالزی، با آنها دیدار کرد و اطلاعاتش را داد. آنها آمدند اینجا. ظاهرا احمد هیچ اطلاعاتی از حاج احمد متوسلیان گیر نیاورده بود ولی اطلاعات مهمی از برنامه موشکی ما داشت. احمد گفته بود: - اسرائیلی ها می خواهند به محض این که ایران بخواهد موشک هایش را جابجا کند، آنها را بزنند. که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانی مقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دوبی کشتند. من متوجه شدم تلفن های من و احمد شنود می شده." سردار شهید "حسن تهرانی مقدم" متولد 1338، روز 21 آبان 1390 بر اثر انفجاری مشکوک در کنار موشکی قاره پیما، در پادگان شهید مدرس در ملارد کرج به شهادت رسید. "احمد رضایی میرقائد" متولد 1355، فرزند ارشد محسن رضایی، با تابعیت و پاسپورت آمریکایی با نام " Tom J. Anderson" چند ماه بود که در "هتل گلوریا" دوبی زندگی می کرد. روز ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ هتل گلوریا، جسد او که 3 روز از مرگش می گذشت، پیدا شد. پایان حمید داودآبادی تیر ماه 1400
همسایه‌های جنگ و صلح عنایت صحتی شکوه سوم خرداد ۱۳۶۱ رزمندگان اسلام موفق شدند در عملیات "الی بیت المقدس" اشغالگران بعثی ارتش صدام را از خرمشهر اخراج کنند. در اولین ساعت بعد از آزادی خرمشهر، بچه‌های خرمشهر که پاییز 1359 بیش از ۳۴ روز دلیرانه جلوی صدامی‌ها مقاومت کرده بودند، با ذوق و شوق فراوان وارد شهر شدند. بهروز مرادی، به محض ورود به شهر، یاد چیزی افتاد. چند تا از نیروها را با خود همراه کرد و به طرف میدان فرمانداری رفت. از قدیم، نرسیده به میدان، کتابخانه‌ای قرارداشت. بهروز با اضطراب وارد ساختمان یک طبقۀ کتابخانه شد. به محض ورود، همه در جا خشکشان زد. تعدادی اسکلت، وسط سالن کتابخانه دور هم افتاده بودند. کتاب‌های قفسه‌ها، روی آنها ریخته بودند. بهروز با بغض و اشک گفت: - آبان ۱۳۵۹ که عراقی‌ها داشتند خرمشهر را اشغال می‌کردند، اینها ۱۲ نفر از تکاوران نیروی دریایی ارتش مستقر در خرمشهر و چندتایی هم بچه‌های سپاه بودند که در کتابخانه پناه گرفته بودند و نمی‌گذاشتند عراقی‌ها به پل خرمشهر نزدیک شوند. آن موقع یکی دو بار آمده بودم پیش آنها. بعداً شنیدم گلولۀ خمپارۀ بعثی‌ها به سقف کتابخانه خورده و همۀ آنها شهید شده‌اند. از آبان ۵۹ تا امروز (سوم خرداد ۱۳۶۱) منتظر بودم تا بیایم و ببینم چه بر سر اینها آمده است. بچه‌ها، آرام و با احترام، کتاب‌ها را کنار زدند و استخوان‌ها را از میان آوار سقف درآوردند تا برای خانواده‌های شان که بیش از یک سال و نیم دنبال بچۀ خود می‌گشتند، بفرستند. آن کتابخانه امروز نوسازی شده است. نمی‌دانم آیا در سالن کتابخانه نوشته‌اند: 12 رزمندۀ غیرتمند ارتشی و سپاهی که هرکدام از یک نقطۀ ایران برای دفاع از وطن خویش به خرمشهر آمده بودند، در این کتابخانه، بیش از یک سال با "جنگ و صلح"، "بینوایان" و "پیرمرد و دریا" همسایه بودند؟! بهروز مرادی، رزمنده، عکاس، نقاش، خبرنگار و نویسندۀ اهل خرمشهر ۴ خرداد ۱۳۶۷ آخرین روزهای جنگ، در شلمچه به شهادت رسید و در خرمشهر به خاک سپرده شد. بازنوشتۀ حمید داودآبادی
خودت باش این‌قدر این در و اون در نزن چقدر دنبال کمک از این و اون هستی؟ خودت باش. خودت و خودش خودت و خدایت این مدعیان بازیگران ظاهرالصلاح اگر توان داشتند، این‌قدر خود را برای پُست ‌و‌ مقام دنیایی پَست نمی‌ساختند! انتظار مدد از دیگران را حذف کن توقع یاریِ مثلاً بزرگان را کنار انداز کِی می‌خواهی باور کنی همه چیز، خودت هستی؟! تا کِی دستت را بر شانه‌هایی می‌گذاری که تا بفهمند، شانه خالی می‌کنند بر زمینت می‌زنند و می‌خندند؟! باورت نمی‌شود خودت از حقیرانی که خود را بزرگ می‌انگارند خییییلی بزرگ‌تری؟! تا حالا بهش فکر نکردی؟ آنها فقط خوب نقش بازی می‌کنند! دنباله‌رَوی کورکورانۀ ما آنها را در خیمه شب بازی‌شان پر روتر می‌کند! تا وقتی به این باور نرسی و همواره خودت را کوچک پنداری صد سالت هم‌ که شود، بزرگ نمی‌شوی محتاج هستی یکی دستت را بگیرد تا زمین ‌نخوری! متوجه نیستی همان ‌موقع که آنان را بزرگ پنداشتی و خود را کوچک شمردی و دربرابر آن حقیران،خویش را احقر دیدی وجود خدایی خویش را گُم ساختی! هُوَ اَلاوّل هُوَ اَلاخر خودت باش خودت و خدایت و نه هیچکس دیگر چه زیبا فرمود حضرت امام صادق (ع): اَلقَلبُ حَرَمُ الله، فَلاتسکُن فی حَرَمُ الله غَیرالله قلب حریم خداست پس هیچکس را غیرخدا، درآن ساکن مکن! حمید داودآبادی - مرداد 1401