eitaa logo
🧸چالش کده🧸
11 دنبال‌کننده
830 عکس
144 ویدیو
149 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چالش لغو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سربازای امام زمان🙂💚 نشیم ۶۰ تا؟😕
‹🌸🍧› ‌- - چـٰادرمـن‌بھ‌قول‌بعضیہـٰاتڪھ‌پارچھ‌ایست ڪھ‌هـزاران‌شہیدبرایش‌جـٰان‌دادھ‌انـد...!シ - - 🔗⃟🎀¦⇢ •• ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 『•🌻𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』____ •
•♥️🔗• سرداردلهآ○•°°🌿 🦋『گاهےدرنبود‌تَنهایڪ‌نفـر گویےجهٰان‌بہ‌تمامےخالۍ‌است . . . !🌱°』 [ 💫] |°•••🌿🦋 『•🌻𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』____
سلام ♥️ ادمین هستم 🙂 یه رمان داریم به اسم فرشته ای بر برهوت 💜 30 پارت هستش و از امروز شروع به پارت گذاری میکنیم✅
♥️✨♥✨♥✨♥✨♥ ✨♥️✨♥✨♥✨♥ ♥️✨♥✨♥✨♥ ✨♥️✨♥✨♥ ♥️✨♥✨♥ ✨♥️✨♥ ♥️✨♥ ✨♥️ ♥️ رمان: نوشته: ادمین عبدالحمید برای آخرین بار پکی به سیگارش زد ته سیگارش را انداخت روی خاک برهوت و با نوک کفش کهنه اش آن را له کرد گفت: _ داریم توی قرن بیست و یک زندگی می کنیم! حالا دیگر نزاع های قومی و قبیله ای و عقیدتی معنایی ندارد! وقتی میشود حرف زد باید حرف زد بدون قیل و قال با منطق و برهان سرش را چرخاند طرف حکیمه خاتون که چند متر آن طرف تر زیر تیغ آفتاب ایستاده بود کنار جاده چادر مشکی سرش بود و داشت جایی از دورترها را نگاه میکرد دو طرف جاده باریک تپه‌های شنی کوچک و بزرگی که کنار هم قرار گرفته بودند جوری که آن طرف شان قابل دیدن نبود تپه هایی که با رمل زرد سوخت پوشیده شده بود و گاه که بادی بلند می شد خاک روی تپه ها را با خود بالا میبرد در هوا می چرخاند عبدالحمید دستی بر محاسن بلند سفیدش کشید و گفت: _ این که میبینید چهار نفر دارن توی بی‌راه و توی فامیل پچ پچ میکنند فقط به خاطر این است که تا به حال این موضوع سابقه نداشته حکیمه خاتون از خجالت سرش پایین بود و حرفی نزد عبدالحمید ادامه داد: _ تو اولین دختری هستی که خواستگار شیعه دارد توی جاده خبری از ماشین نبود برهوت هم ساکت و آرام بود بوی از آدمیزاد نمی‌آمد عبدالحمید سرش را بلند کرد و آسمان را از نظر گذراند توی آسمان هم خبری از پرواز پرنده این نبود عبدالحمید دوباره به حکیمه خاتون نگاه کرد و گفت: _ شیعه ها هم مثل ما مثل مسلمانند توی همین روستاهای سیستان من چند تا رفیق شیعه دارد سال هاست که هم سلام و احوالپرسی داریم نه جنگی هست نه خشونتی نه دعوایی داریم نه رقابتی او نماز خودش را میخواند و من هم نماز خودم را،توی کتاب های آنها چیزهایی نوشته و آنها شیعه شدند توی کتاب های ما هم یک چیز های دیگری نوشته و ما سنّی شدهایم. الان دوره وحدت اسلامی است باید با وحدت و برادری و دوستی و رفاقت مسائل را حل کرد و اختلاف ها را کنار گذاشت برای آن که حکیمه خاتون را به حرف بیاورد پرسید: _ گفتی اسمش چه بود؟