✍به نام خدا✍
در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و لحظه ها را با این مردان کم سال و پر همت گذراندم. به این نویسنده خوش ذوق و به آن ۲۳ نفر به دست قدرت و حکمتی که همه زیبایی ها پرداخته سرپنجه معجزه گر اوسر درود می فرستم و جبهه سپاس بر خاک می سایم.
یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیرباز ایده و شناخته ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.
۹۴/۱/۵
مقدمه
ماجرای آن ۲۳ نفر اتفاقی است که نمونه اش در هیچ جنگی رخ نداده است. سال ۱۳۷۰، یک سال پس از آزادی از اسارت که ۸ سال طول کشید، این ماجرا نوشتم و برای چاپ به مرکز نشری سپردم. آنچه از چاپ درآمد کتابی کم حجم بود به قلم یکی از جوانان جویای نام آن روزگار که هیچ به دلم نشست.
سال ۱۳۸۵، مهدی جعفری ،کارگردان متعهد کشورمان، از ماجرای آن ۲۳ نفر مستندی ۱۳ قسمتی ساخت و اگرچه از شبکه چهار سیما جمهوری اسلامی، که مخاطب کمتری دارد، پخش شد ،حماسه آن ۲۳ نفر از غربت درآمد. در همه این سالها آرزو داشتم دستم به قلم برود و اصل این ماجرا با همه زوایای تلخ و شیرینش برای ثبت در تاریخ پایداری ملت ایران بنویسم الحمدلله این توفیق دست دارد و شما اکنون ماجرای این ۲۳ نوجوان ایرانی را پیش رو دارید.
احمد یوسف زاده تابستان ۱۳۹۱ کرمان
#کپی_ممنوع
#آن_بیست_وسه_نفر🌸
نورد
ماههای دی و بهمن سال ۱۳۶۰ تا در جبهه نورد گذراندیم؛ هر سه برادر توی یک سنگر.
یوسف ۲۰ ساله، محسن ۱۸ سال، و من ۱۶ سال داشتم. فرماندهی جوان ،اهل کاشان داشتیم که چندان سخت نمی گرفت. کار ما هر روز و هر شب نگهبانی بود. ساعت های متوالی در سنگر شناسایی به سکوت نیزار گوش میدادیم تا اگر خش خش بلم دشمن را شنیدیم یا گمان کردیم شنیدهایم،زمین و زمان را از صدای رگبار مسلسل پرکنیم. بادی اگر شاخه بلند نی ای را به هم میزد،کم کم ۵ گلوله از ما می گرفت. آنقدر تیراندازی افراط کردیم که یک روز فرمانده جوان،که هیچ وقت عصبانیتش رو ندیده بودیم ، قانون های سختی برای تیراندازی و وضع کرد.
ادامه دارد.....
#کپی_ممنوع
#پارت 1
⸤ دلنوشتھهاےمن ⸣
کدام گزینه قاتل است؟
https://EitaaBot.ir/poll/wyist
حالت آزمون داره ها...😄
باهوش ها جواب بدن
۶ نفر جواب درست دادند
😂😂 شادزی_طنزجبهه
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.👮♀
وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!😂😂
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
فهمید سوتی داده😂🤦♂
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه😂😂😂
#شادزی_طنزجبهه
#سالروز__پیوند_آسمانی_حضرت_علی_علیه_السلام_وحضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها_مبارک💖🌺
#آن_بیست_وسه_نفر🌸
مشکل ما فقط تیراندازی به سمت بلم های نادیده نبود. زندگی یکنواخت گاهی خسته مان میکرد و برای روحیه گرفتن راهی نداشتیم جز اینکه هنگام بیکاری مسابقه تیراندازی بگذاریم. پاره ای اوقات هم گلولههای کلاشینکف را برای زدن گنجشک هاي حرام می کردیم که به هوای نان خشک های پای خاکریز میآمدند. اینجور وقتها دیگر فرمانده جوان کفرش در میآمد و برای چندمین بار قصه پیرزن روستایی و تخم مرغ هایش را تعریف میکرد و به یادمان میآورد که فشنگ ها با فروش تخم مرغهای اهدایی آن پیرزن روستایی به جبهه خریده شده است.
ادامه دارد....
#کپی_ممنوع
#پارت۲
#آن_بیست_وسه_نفر🌸
بازی با موش هایی که آب باران به لانه هایشان می افتاد و از بد روزگار با ما هم سنگ می شدند هم یکی دیگر از سرگرمی های ما بود. روزی علیجان یکی از آن کوچولو هایش را گرفت و آورد داخل سنگر. رشته نازکی به گردن موش انداخت و سر رشته را به صندوق فشنگی گره زد. وقتی از سر پست می آمد، جلوی موش کوچولویش خوراکی میگذاشت و برای خنداندن همسنگر ها بنا می کرد به صحبت کردن با گوش بینوا، که در سنگری امن سه وعده در روز پذیرایی می شد و لابد خیلی هم به او سخت نمی گذشت در این صحبتها موش معمولاً نقش یک سرباز اسیر عراقی را داشت.
#کپی_ممنوع
#پارت_3
#آن_بیست_وسه_نفر🌸
علیجان از یکنواختی جبهه نورد به تنگ آمده بود. تازه از عملیات بستان و فتح المبین برگشته بود. های و هوی و بگیر و ببند آن عملیات پیروزمندانه را با سکوت نیزار ها نورد مقایسه میکرد کلافه میشد.حضورش برای دیگران غنیمت بود. شوخ طبعی و بذله گویی او در کنار تجربه های جنگش اش به کار دیگران می آمد؛ وقتی با او صحبت میکرد از خنده روده بر میشدیم با موش دربند گاهی با تحکم و گاه با نوازش حرف می زد از خانه و خانوادهاش میپرسید از آب و هوای بغداد و اینکه چرا به جبهه آمده است و صدایشان ناز میکرد و زبان موش یا همان اسیر عراقی به سوالات خودش پاسخ میداد!
#کپی_ممنوع
#پارت_4
⸤ دلنوشتھهاےمن ⸣
فرازی از خطبه غدیر
مبلغ غدیر باشیم
ای مردم مبادا علی را تنها بگذارید و از او دوری کنید واز پیشوائی او سرپیچی نموده و تکبر نمائید او تنها کسی است که شما را به سوی حق رهبری می نماید و به حق عمل می کند و باطل را محو می نماید و شما را از آن باز می دارد.
🕊🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی
بعد از نماز با دستش تسبیحات حضرت فاطمه (س) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چراییِ این کار می گفت :
بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام.
از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت:
«دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»
به روایت : همسر شهید
#الگوی_خودسازی
#شهیدمدافع_حرم_حمیدسیاهکالی_مرادی
#گلکاری ☘
قلمه زدن گیاهان🌿
کار خود مدیره😎✌️
『כݪـنــ✎ــۅݜـــッـھــ͟͞❥ــہـٵێ ݦـن ☻↶ ⇊
@hdfute2480jgcddf
#فانتزی🌸
[مهم نیست چقدر آهسته حرکت کنی تا زمانی که متوقف نشوی..🍒♥️]
چقدر نازھ💖
『כݪـنــ✎ــۅݜـــッـھــ͟͞❥ــہـٵێ ݦـن ☻↶ ⇊
@hdfute2480jgcddf
🌺توصیه شــهید حاج قاسم سلیمانی به جوانان
🔹تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی.
🔸زیربنای تمام بدیها و زشتیها دروغ است.
🔹احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد میکنید و هم اثر وضعی بر خودت دارد.
#الگوی_خودسازی
#شــهید_حـاجقـاسـم_سلیمـانی
🌷
#دخٺࢪونھ😍
🔶ای رفیقِ آن ڪس
که رفیق ندارد...
ʝơıŋ➘
|❥ @hdfute2480jgcddf ツ