#واژههای_متشابه
و واژههایی که می باید در تلفظ و نوشتن و معنای آن ها تامل و دقت ویژه نمود.
🔴بخش دوم:
📕امارات/ اِمارات/ عمارت
👈امارت: (به معنای اوّل) جمع«اِماره» به معنای «نشانه» و«قرینه» است.
👈امارت:(به کسر اوّل)مفرد آن اِمارات از مادّه«اِمْر» به معنای« فرمانروایی»، «حکومت امیر» و«امیرنشین» است.
👈عمارت: آباد کردن، آبادانی.
📕امّوی/ اَمَوی:
👈اموی(به ضم اوّل و فتح دوم) منسوب به اُمَیَّه بن عبد شمس بن عبدمناف(سر دودمان بنیامیه).
👈اموی(به فتح اوّل و دوم) منسوب به اَمَه به معنای«کنیز».
📕انتر/عنتر:
👈هر دو به معنای«بوزینه» میباشد، ولی املای آن به صورت«عنتر» صحیح است.
📕انتها/ انتهی:
👈انتها: (در عربی به صورت«انتهاء» نوشته میشود) اسم است به معنای«پایان».
👈انتهی: صیغهی فعلی است به معنای«تمام شد، پایان یافت».
📕انتساب/ انتصاب:
👈انتساب: نسبت داشتن و مرتبط بودن .
👈انتصاب: گماشتن و نصب کردن.
📕انعام/اِنعام:
👈انعام: (به فتح اوّل) جمع«نَعَم» و به معنای«چارپایان» است.
👈انعام: (به کسر اوّل) به معنای «بخشش» است.
📕انْگُشت/ اَنْگِشت:
👈انگُشت: (به ضمن«گ») هر یک از اعضای متحرک انتهای دستها و پاها.
👈انگشت:(به کسر«گ») به معنای« زغال».
📕اولی/ اولی:
👈اولی: (بر وزن گُویا)، مؤنث اوّل به معنای«نخست» و «نخستین» است و در تركیب«فلسفه اُولی» یعنی«بخشی از فلسفه که به مسائل نخستین و معرفت امور ک لّی احوال موجودات میپردازد».
👈اولی:(بر وزن سَودا) صفت تفضیلی و به معنا ی«سزاوارتر» یا «صوابتر» است.
📕ایمن/ اَیمن:
👈ایمن: (بر وزن «بینش») به معنای«در امان، مصون، آسودهخاطر» است.
👈ایمن: (بر وزن«عینک») اسم م کان است و در تركیب«وادی این» نام صحرای صعبالعبور و پرمخاطره که کوه طور در آن واقع است.
📕بادنجان/بادمجان:
👈هر دو صورت، صحیح است، امّا در متون، بیشتر به صورت«بادنجان» آمده است.
📕بالُن/ بالِن:
👈بالن: (به ضم ل) واژة فرانسوی است به معنای«جسم کرو ی مجوّف، مملو از گازی سبک تر از هوا که میتواند به آسمان صعود کند».
👈بالن:(به کسرل) واژه فرانسوی است به معنای«پستاندار دریایی و بزرگترین جانور کره زمین».
📕بانک/بانگ:
👈بانک: واژه ی فرنگی است به معنای«بنگاه اقتصاد ی».
👈بانگ: واژه ی فارسی است به معنای«فریاد».
📕بتا/بِتا:
👈بتا:(به ضم اوّل) به معنای«ایبت».
👈بتا:(به کسر اوّل) بگذار.
📕بدْوی/ بَدَوي
👈بدوی: (به فتح اوّل و سکون دوم)منسوب به«بَدْء» به معنای آغازی و ابتدایی است و بیشتر در دادگستری به کار میرود.
👈بدوی(به فتح اّول و دوم) منسوب به«بَدْوْ» به معنای«بیابانی، بیابانگرد، صحرانشین» است.
📕برائت/براعت:
👈برائت: به معنای«بیگناهی و پاکدامنی» و مجازاً به معنای«دوری و بی زاری» است.
👈براعت: به معنای«کمال فضل و ادب» و«برتری بر دیگران به علم» است.
📕بلوک / بلوک:
👈بلوک: (به ضم اوّل) ناحیهای مشتمل بر چند قریه است.
👈بلوک: (به کسر اوّل)کشورهایی که در شیوة حکومتی کم و بیش یکساناند؛ مثل: بلوک شرق، بلوک غرب.
📕بها/بهاء:
👈بها: واژه فارسی، به معنای«قیمت».
👈بهاء: کلمهی عربی، به معنای«فروغ و روشنایی».
📕پرتقال/پرتغال:
👈پرتقال: نام میوهای است.
👈پرتغال: نام کشوری در اروپای غربی است.
📕پیژامه/ پیژاما/ بیجامه:
👈اصل این چند کلمه«پای جامه» است(جامه ای که در پا کنند)
📕تأثر/تحسُّر:
👈تأثر: تأثیر پذیرفتن. در تداول امروزة فارسی زبانان به معنا ی«رنج بردن و اندوهگین شدن» است.
👈تحسر: افسوس خوردن، دریغ خوردن و توسّعاً به معنای«احساس حسادت کردن» است.
📕تألّم/تَعَلّم:
👈تألّم: رنج بردن، درد کشیدن.
👈تعَلّم: آموختن، درس خواندن.
📕تحلیل/تهلیل:
👈تحلیل: از هم گشودن و تجزیه کردن و نیز به معنای«حل کردن و هضم کردن» است.
👈تهلیل: لا إله إلَّا الله گفتن.
📕تشت/طشت:
👈تشت، واژه.ی فارسی است و املای آن به هر دو صورت صحیح است، ولی امروزه باید به صورت«تشت» نوشت.
📕تشک/ تُوشک/ دشک/ دوشک:
👈به معنای«زیرانداز رختخواب» اصلا این واژه تركی است. امروزه باید به صورت«تشک» بنویسیم.
📕تصفیه حساب/ تسویه حساب:
👈تصفیه: در عربی به معنای«پاک کردن و پالوده کردن» است. و تصفیهحساب در موردی به کار میرود که حساب، پرداخت و پاک شده باشد و دیگر کسی طلبکار نباشد. همین تركیب، مجازاً به«هر نوع اقدام عملی برای انتقامجویی و كینهکشی» به کار میرود.
👈تسویه: مساوی کردن، یکسان کردن، همسطح کردن. و تسویهحساب به معنای«ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این تركیبی به معنای مجاز ی به کار نمیرود و با تصفیه حساب، مرادف نیست.
کانال درسی10-11-12
تهیه و تنظیم:
آقای حشمت اله پاک طینت
https://eitaa.com/hedayate10 https://eitaa.com/hedayate11 https://eitaa.com/hedayate12
هدایت شده از کانال درسی12
#واژههای_متشابه
و واژههایی که می باید در تلفظ و نوشتن و معنای آن ها تامل و دقت ویژه نمود.
بخش ششم:
📕کم و بیش / کما بیش:
👈به معنای«تقریباً» این دو قید مرکب در متون معتبر فارسی با ارزش یکسان به کار رفته و هر دو صح یح است.
📕گذاشتن/ گزاردن:
👈در موارد زیر، «گذاشتن» را باید با«ذ» نوشت:
🔹1.قرار دادن به طور عینی و مشهود؛ مثلا کتاب را روی میز گذاشت.
🔹2.معنای مجازی گذاشتن که همان«قرارداد کردن، وضع کردن و تأسیس کردن» است؛ مثل: قانونگذار (کسی که قانون را وضع میکند نه این که اجرا میکند.)، بدعتگذار(کسی که بدعت را وضع و تأسیس میکند نه این که اجرا میکند.)
👈در مورد زیر، گزاردن با «ز» نوشته میشود:
🔹1. اگر معنای«به جا آوردن» یا «ادا کردن» یا «اجرا کردن» و«انجام دادن» بدهد؛ مثل نمازگزاردن( یعنی ادا کردن نماز) همچنین، وامگزار، حجگزار، خراجگزار، سپاسگزار، شکرگزار، خدمتگزار، حقگزار، پاسخگزار، مدحگزار، سنتگزار(به معنا ی«به جا آورنده سنّت»).
🔹2. اگر معنای«برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر یا از نظامی(سیستمی) به نظام دیگر»؛ به عبارت دیگر، اگر مرادف«ترجمه کردن» یا «تعبیر کردن» و «شرح دادن» بیاید؛ مثل: گزارنده(مترجم)، خوابگزار(تعبیر کننده ی خواب)، گزارشگر، خبرگزار.
📕گریز/ گزیر:
👈گریز: اسم مصدرِ گریختن به معنای«فرار کردن» است.
👈گزیر: اسم مصدر گزیریدن، به معنای« چاره» است.
📕لولو خورخوره/ لولوخرخره:
👈لولو خورخوره: لولویی که میخورد.
👈لولو خُرخُره: لولویی که خُرخُر میک ند.
📕مآخذ/ مأخذ:
👈مأخذ: جمع مأخذ.
👈مأخذ: منبع.
📕ماده/ مادّه:
👈ماده: (بر وزن«ساده»)واژه فارسی و به معنای«از جنس مؤنث» است(در مقابل نر).
👈مادّه: (بر وزن«قارّه») کلمة عربی و به معنا ی«جوهرِ تشكیل دهندهی اجسام» است(جمعِ آن: مواد).
📕مأمور/ معمور:
👈مأمور: کسی که از طرف دولتی یا جمعیّتی یا فردی، وظیفهای را انجام میدهد.
👈معمور: آباد،آبادان.
📕مالیخولیا/ ماخولیا/ مالنخولیا:
👈«نوعی بیماری عصبی». هر سه املا صحیح است امّا«مالیخولیا» بهتر است.
📕متبوع/ مطبوع:
👈متبوع: مورد اطاعت، مورد تبعیت.
👈مطبوع: خوشآیند طبع، پسندیده.
📕منتفی/ منطفی:
👈منتفی: اسم فاعل«انتفا» به معنای«نیست شونده، نابود شده».
👈منطقی: اسم فاعل«انطفا» به معنای«خاموش شونده».
📕محابا:
👈محابا: ملاحظه، احتیاط، پروا.
📕مهجور/ محجور:
👈مهجور: جدا شده، دورافتاده.
👈محجور: ممنوع از تصرف در اموال خود(به سبب بیخردی و ب یکفایتی).
📕مهمان/ میهمان:
👈هر دو درست است.
📕ناهار/ نهار:
👈ناهار: واژه فارسی به معنای«غذایی که در حدود ظهر خورده میشود».
👈نهار: کلمه عربی به معنای«روز»
🔹البته«نهار» میتواند مخفّف«ناهار» باشد.
📕وهله:
👈به معنای«نوبت، بار». حرف دوم این کلمه« هـ» است نه«ح» این کلمه را غالباً به صورت«وحله» م ینویسند و غلط است.
📕هجده/ هیجده/ هژده/ هیژده:
👈هر چهار صورت صحیح است و در متون فارسی به کار رفته، اما بهتر است به صوت«هجده» نوشته شود.
📕یقه و یخه:
👈این دو واژه در تركی به معنای«گریبان» است و هر دو صورت صحیح است. امروزه در نوشتههای علمی« یقه» رایجتر است.
📕مجاز/ مُجاز:
👈مجاز: (به فتح اوّل) غیر حقیقی.
👈مجاز: (به ضم اوّل) اجازه داده شده، دارای اجازه.
📕محال/ مَحال:
👈محال: (به ضم اوّل) ناممکن، ناشدنی، باطل، ناروا و توسّعاً به معنای«نامعقول و ابلهانه» است. معنای دیگر آن،«حواله شده» است که در تر كیب«محال علیه» یعنی«طرف حواله، براتگیر» به کار میرود.
👈محالّ: (به فتح اوّل و تشدید«ل») جمع محَلّ به معنای«مکان» است.
📕محظور/ محذور:
👈محظور: ممنوع، حرام(در مقابل مباح و حلال).
👈محذور: آن چه از آن میترسند و توسّعاً به معنای«مانع» و «گرفتاری» است. پس«محذور اخلاقی» و «محذور داشتم و نتوانستم بیایم» و … درست است نه«محظور اخلاقی» و…
📕مزمزه/ مضمضه:
👈مزمزه:(مخفف مزهمزه) فارسی است به معنای«چشیدن» یا«نرم نرم خوردن».
👈مضمضمه: کلمهی عربی است به معنای«گرداندن آب در دهان برا ی شستن آن». امروزه«مضمضه» فقط مصطلح رسالههای عملیهی فقهی است و در فارسی روزمره به کار نمیرود.
📕مسّ/ مَسْح:
👈مس: (به فتح اوّل و تشدید دوم)به معنای«دست مالیدن به، دست زدن به( چیزی یا کسی)» است.
👈مسْح: (به فتح اوّل و سکون دوم)«مالیدن دست آغشته به آب وضو بر پیشِ سر و پاها» است.
📕مستغلات:
👈خانه یا دکان یا هر نوع محلی که از آن کرایه میگیرند» و جمع آن«مستغلات» میشود.
🔹این کله را غالباً با«ق» و به صورت «مستقلات» مینویسند که غلط است.
📕مستور/ مسطور:
👈مستور: پوشیده، پنهان.
👈مسطور: نوشته شده.
تهیه و تنظیم:
آقای حشمت اله پاک طینت
کانال درسی12
https://eitaa.com/hedayate12