هدایت شده از کانال درسی10
#کنایه
#بخش_اول
کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی نزدیک و دور باشد و این دو معنی باید لازم و ملزوم یکدیگر باشند؛پس گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل گردد.مانند بیت زیر:
🔶عابدانی که روی بر خلقند
پشت بر قبله می کنند نماز
👈روی بر خلق کردن و پشت بر قبله کردن هر دو کنایه از ریاکاری و توجه بر مردم به جای توجه به خداست.
🔶چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
👈کنایه از یکنواخت نبودن روزگار است.
🔶فلانی ریش سفید است.
👈کنایه از با تجربه بودن است.
🔶نپندارم ای در خزان کشته جو
که گندم ستانی به وقت درو
کنایه از انتظار بیش از حد داشتن و غیر معقول بودن انتظار.
🔶سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
👈 کنایه از غرور و تکبر داشتن است.
#فهرستی_از_کنایه_ها
🔶دامنکشان: (با ناز و خرام) و غبار کالبد به هوا رفتن: (مردن و نابودشدن) در بیت:
دامنکشان که میرود امروز بر زمین
فردا غبار کالبدش بر هوا رود
🔶آب از سر گذشتن : کنایه ازاین که کار به منتهای درجه ی شدّت رسیدو از حد گذشت .
🔶آب از سر چشمه گل آلود است :کنایه از این که اصل و پایه کار خراب است .
🔶آب برآتش ریختن :کنایه از خاموش کردن فتنه و خشم .
🔶آب به غربال پیمانه کردن :کنایه از کار بیهوده کردن و رنج بی فایده بردن .
🔶آب از دیده راندن :کنایه از اشک ریختن .
🔶آب در چیزی کردن :کنایه از تقلّب و دغلی و نادرستی است .
🔶آب در هاون سودن : کنایه از عمل لغو و بیهوده کردن است
🔶آب ریختن : آبرو ریختن .کسی را خفیف و بی اعتبار و بی عزّت گردانیدن
🔶آب ها از آسیاب افتادن : کنایه از پایان یافتن کار و خاموش شدن سر و صداست در اطراف کاری
🔶آسمان ریسمان بافتن : کنایه از سخن نامعقول و نامقبول است
🔶آش پختن :کنایه از این که برای گرفتاری و ایجاد زحمت کسی کار کنند
🔶آفتاب سر دیوار : کنایه از زوال عمر
🔶آفتابی شدن : صاف بودن هوا .کنایه از ظاهر شدن امری
🔶آه در بساط نداشتن :کنایه از بی چیزی و مفلسی .
🔶ابرو بالا انداختن :کنایه از بی اعتنایی و کبر فروشی
🔶به باد دادن :از دست دادن و تلف کردن
🔶به بار آمدن : به حاصل آمدن ، به نتیجه رسیدن
🔶به جان آوردن : کنایه از آزار رسانیدن و کشتن
🔶پنبه در گوش نهادن(پنبه در گوش کردن ) : کنایه از غفلت و بی خبری و سخن ناشنودن
🔶پنبه شدن : نرم ، صاف و سفید شدن .کنایه از متفرّق و پریشان شدن
🔶پنبه کردن : کنایه از پریشان و پراکنده ساختن.
🔶پنجه درافکندن : کنایه از با کسی در افتادن ، پنجه در پنجه کسی در انداختن ، زور آزمایی کردن
🔶جگر گوشه : کنایه از فرزند ، پاره ای از جگر
🔶جوز بر گنبد انداختن : کنایه از کارهای عبث و بیهوده
🔹نظامی:چو عاجز شدند اندران تاختن
وزان جوز بر گنبد انداختند
🔶چراغ چشم : کنایه از فرزند
🔶چراغ سپهر : کنایه از آفتاب ، ماه و ستارگان
🔶چراغ سحرگهان : کنایه از آفتاب
🔶چرب دستی : چابکی و جلدی و شیرین کاری و هنرمندی
🔶چرب زبانی :سخنان خوش و دل چسب و ملایم طبع گفتن ، چاپلوسی وفریب
🔶چرخ بلند : کنایه از آسمان و افلاک .
🔶چرخ بوقلمون :کنایه از روزگار که هر دم به رنگی است
🔶چشم فرو بستن : چشم بر هم نهادن . کنایه از مردن باشد . صرفنظر کردن
🔶خاکی نهاد : متواضع و فروتن .
🔶 خرقه تهی کردن :کنایه از مردن
🔶خط کشیدن : کنایه از ترک کردن و محو کردن
🔶در پرده داشتن : پنهان و مخفی داشتن
🔶در پرده گفتن : پوشیده و مخفی گفتن
🔶در پوستین مردم افتادن: کنایه از عیب جویی و غیبت کردن.
🔶 بی آشیان ، خانه به دوش: کنایه از آواره و بیچاره و سرگردان
🔶دست و دل باز : بخشنده
🔶 ورور جادو ، روده دراز : پر حرف
🔶برج زهرمار:آدم ترشـرو و بد اخـلاق
🔶خر رنگ کن: آدم دغل و حقّه باز
🔶 نردبان دزدها: آدم قد بلند و لاغر
🔶 یکدنده: لجوج
🔶هفت خـطّ: متقلب و زرنگ
🔶باد دست: آدم ولخرج و مسرف
🔶چرخ دولابی ، چرخ کبود ، خیمۀ بلند ، کوژپشت ، گنبد لاجوردی: آسمان
🔶 هزار میخ: آسمان پر ستاره
🔶 پاپی شدن ، پیله کردن: اصرار ورزیدن
🔶گردن نهادن: اطاعت کردن
🔶سر در مقابل کسی خم کردن : تسلیم شدن
🔶سر در هر سوراخی کردن : فضول بودن ،
🔶سر دماغ آمدن : سر حال شدن ، سالم شدن ،
🔶سر را بالا نگه داشتن : متین و راست قامت و نترس بودن ، شرمنده نبودن ،
🔶سر راحت به بالین گذاشتن : آرامش خیال داشتن
🔶سری توی سرها درآوردن : مشهور و معروف شدن
🔶شیرکُش: شجاع
🔶میرزا قلمدان: شخص باریک و لاغر مردنی
🔶گل سر سبد:شخص برگزیده
🔶دم بریده:شخص زرنگ و مکّار و حیله گر
🔶آیینه ی دق: شخص عبوس
🔶یک لب و هزار خنده: شخصی که بسیار خوشرفتار است.
تهیه و تنظیم :
آقای حشمت اله پاک طینت
https://eitaa.com/hedayate10
هدایت شده از کانال درسی10
#کنایه
#بخش_دوم
🔶از پا فتاده: کنایه از نهایت ناتوانی است.
🔹از پا فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
🔶کوته نظرکنایه از انسان پیش پا بین و حسود است.
🔹زین قصه هفت گنبد افلاک پر صداست
کونه نظر ببین که سخن مختصر گرفت
🔶نکته گرفتن: کنایه از عیب جویی کردن است.
🔷حافظ چو آب لطف زنظم تو می چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
🔶دامن کسی را گرفتن کنایه از:
۱-التماسکردن و متوسلشدن:
مرا هر آینه روزی تمام کشته ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
۲-تظلم و دادخواهیکردن
دست گیر این پنج روزم در حیات
تا نگیرم در قیامت دامنت
۳-بازداشتن و منعکردن
سحر سرشک روانم پی خرابی داشت
گَرَم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
۴-دستگیری و کمککردن
شیخ گفتش زان همه قرآن دمی
دامنش نگرفت یک آیت همی
🔶به نیم جو نمی ارزد و یا می گویند که به یک جو نمی ارزد. یا می گویند که به یک جو نمی خرم:کنایه از بی ارزش انگاشتن چیزی است.
🔶گره به باد زدن: کنایه از کار بی بنیاد است. کار بی نتیجه. آن گونه که می گویند: آب در هاون کوفتن
🔷گره به باد مزن گرچه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
🔶آب خضر: کنایه از آب حیات، زندگی جاویدان
🔶گوشت تلخی کردن؛بدخلقی کردن
🔶بزبیاری:بد شانسی
🔶پوست و استخوان شدن: بسیار لاغرشدن
🔶گربه رقصاندن: بهانه تراشیدن
🔶سلسله جنباندن: به حرکت درآوردن و وادار ساختن
🔶سنگرو یخ شدن: بی اعتبار شدن
🔶آسمان جل:بی چیز و فقیر
🔶آلا خون والا خون: بی خانمان
🔶سیه دل: بی رحم
🔶آتش پای: بی قرار
🔶غاز چراندن: بیکار بودن
🔶مگس پراندن:بیکاری بیش از حد
🔶یک لا قبا: بینوا و تهیدست
🔶روده دراز: پرحرف
🔶زهر چشم گرفتن: ترساندن
🔶تن دادن: به ناگزیر تسلیـم شـدن
🔶کبکبه و دبدبه:تشریفات زیاد
🔶کاسه لیسی: تملّق و چاپلوسی
🔶بخور بخواب: تنبل
🔶شاخ شونه کشیدن:تهدید کردن
🔶قالب تهی کردن:جان سپردن از ترس
🔶آب کور، نان کور:حق نشناس
🔶پاچه ورمالیده:حقّه باز
🔶زبان بسته: حیوان بی آزار
🔶نفس بر:خسته کنـنده
🔶صفرا جنبیدن: خشمگین شدن
🔶آتش گرفتن: خشمناک شدن
🔶باد بروت: خودبینی
🔶قافیه را باختن: مغلوب شدن و فرصت را از دست دادن
🔶بلند پروازی: داشتن آرزوهای بزرگ
🔶موش مردگی: درماندگی دروغین
🔶قنر در عقرب: دگرگون بودن اوضاع
🔶شش روزن: دنیا
🔶ششدر فنا: دنیای فانی
🔶شتر گربه: دو چیز ناجور و نامناسب
🔶تشت از بام افتادن:رسوا شدن
🔶دل به دریا زدن: ریسک کردن، خطر کردن
🔶چشم به هم زدن: زمان کوتاه
🔶سر از پا نشناختن : بسیار شاد و خوشحال بودن ،
🔶سر از هر کاری در آوردن : آگاه ، باتجربه و متفکّر بودن
،
🔶سر به تن نیرزیدن : بی ارزش بودن ،
🔶سر به زمین گذاشتن : مردن
🔶سر به قدم کسی گذاشتن : خود را فدایی کسی دانستن
،
🔶 سر به مهر : سالم و دست نخورده
🔹این سر به مهر نامه بدانمهربان رسان
🔶سر خویش گرفتن: به دنبال کار خود رفتن
فرمان نرسید: کنایه از نرسیدن مرگ است.
🔶خیال محال: کنایه از آرزوی دست نیافتنی است.
🔶جگر گوشه: کنایه از فرزند است.
🔶گوشه ی چشم: کنایه از توجه و التفات اندک است.
🔶به بوی کسی یا چیزی بودن: کنایه از امید و انتظار داشتن به کسی با چیزی است.
🔶قصه ی سر بازار: کنایه از افتادن رازیی در زبان مردم است.
🔷محتسب شیخ شد و فسق خود از یادببرد
قصه ی ماست که در هر سر بازار بماند
🔶به بوی دوست نشستن: در انتظار دوست بودن.
🔶مهر او بلانشینان را کشتی نوح است، کشتی نوح بودن: کنایه از «نجات بخشی»
🔶الهی عبدا... عمر بکاست، عمر بکاست: پیرشد.
🔶 سایه ی هما برسر کسی افکندن: کنایه از خوشبخت و سعادتمند نمودن کسی
🔶 درخانه ی کسی زدن: کنایه از طلب کردن چیزی
🔶علم کردن: کنایه از مشهور و زبان زد نمودن
🔶 به سر بردن وفا: کنایه از به پایان رساندن شرط وفاداری(تا پایان عهد و شرط وفادار ماندن)
🔶سرهم نبرد اندر آرد به گرد؛ سر به گرد آورد: کنایه از کشتن و نابودی و شکست دادن
🔶بپیچد زوروی و شد سوی کوه؛ روی پیچیدن: کنایه از فرار کردن، روی برگرداندن
🔶که رهام را جام باده ست جفت؛ جام باده جفت کسی بودن: کنایه از اهل بزم و تفریح و عیش و نوش بودن
🔶کمان به زه را به بازو فکند؛ کمان به۷ زه: کنایه از کمان آماده
🔶هماوردت آمد مشو بازجای؛ مشو بازجای: کنایه از اینکه فرار نکن، بایست
🔶عنان را گران کرد و او را بخواند؛ عنان گران کردن: کنایه از توقف و ایستادن
🔶تن بی سرت را که خواهد گریست: کنایه از اینکه کشته خواهی شد.
🔶چه پرسی کزین پس نبینی توکام؛ کام ندیدن: کنایه از به آرزو و هدف نرسیدن
🔶سر سرکشان زیر سنگ آورد؛ سر زیر سنگ آوردن: کنایه از کشتن
کانال درسی10
تهیه و تنظیم :
آقای حشمت اله پاک طینت
https://eitaa.com/hedayate10
هدایت شده از کانال درسی12
#واژههای_متشابه
و واژههایی که می باید در تلفظ و نوشتن و معنای آن ها تامل و دقت ویژه نمود.
بخش ششم:
📕کم و بیش / کما بیش:
👈به معنای«تقریباً» این دو قید مرکب در متون معتبر فارسی با ارزش یکسان به کار رفته و هر دو صح یح است.
📕گذاشتن/ گزاردن:
👈در موارد زیر، «گذاشتن» را باید با«ذ» نوشت:
🔹1.قرار دادن به طور عینی و مشهود؛ مثلا کتاب را روی میز گذاشت.
🔹2.معنای مجازی گذاشتن که همان«قرارداد کردن، وضع کردن و تأسیس کردن» است؛ مثل: قانونگذار (کسی که قانون را وضع میکند نه این که اجرا میکند.)، بدعتگذار(کسی که بدعت را وضع و تأسیس میکند نه این که اجرا میکند.)
👈در مورد زیر، گزاردن با «ز» نوشته میشود:
🔹1. اگر معنای«به جا آوردن» یا «ادا کردن» یا «اجرا کردن» و«انجام دادن» بدهد؛ مثل نمازگزاردن( یعنی ادا کردن نماز) همچنین، وامگزار، حجگزار، خراجگزار، سپاسگزار، شکرگزار، خدمتگزار، حقگزار، پاسخگزار، مدحگزار، سنتگزار(به معنا ی«به جا آورنده سنّت»).
🔹2. اگر معنای«برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر یا از نظامی(سیستمی) به نظام دیگر»؛ به عبارت دیگر، اگر مرادف«ترجمه کردن» یا «تعبیر کردن» و «شرح دادن» بیاید؛ مثل: گزارنده(مترجم)، خوابگزار(تعبیر کننده ی خواب)، گزارشگر، خبرگزار.
📕گریز/ گزیر:
👈گریز: اسم مصدرِ گریختن به معنای«فرار کردن» است.
👈گزیر: اسم مصدر گزیریدن، به معنای« چاره» است.
📕لولو خورخوره/ لولوخرخره:
👈لولو خورخوره: لولویی که میخورد.
👈لولو خُرخُره: لولویی که خُرخُر میک ند.
📕مآخذ/ مأخذ:
👈مأخذ: جمع مأخذ.
👈مأخذ: منبع.
📕ماده/ مادّه:
👈ماده: (بر وزن«ساده»)واژه فارسی و به معنای«از جنس مؤنث» است(در مقابل نر).
👈مادّه: (بر وزن«قارّه») کلمة عربی و به معنا ی«جوهرِ تشكیل دهندهی اجسام» است(جمعِ آن: مواد).
📕مأمور/ معمور:
👈مأمور: کسی که از طرف دولتی یا جمعیّتی یا فردی، وظیفهای را انجام میدهد.
👈معمور: آباد،آبادان.
📕مالیخولیا/ ماخولیا/ مالنخولیا:
👈«نوعی بیماری عصبی». هر سه املا صحیح است امّا«مالیخولیا» بهتر است.
📕متبوع/ مطبوع:
👈متبوع: مورد اطاعت، مورد تبعیت.
👈مطبوع: خوشآیند طبع، پسندیده.
📕منتفی/ منطفی:
👈منتفی: اسم فاعل«انتفا» به معنای«نیست شونده، نابود شده».
👈منطقی: اسم فاعل«انطفا» به معنای«خاموش شونده».
📕محابا:
👈محابا: ملاحظه، احتیاط، پروا.
📕مهجور/ محجور:
👈مهجور: جدا شده، دورافتاده.
👈محجور: ممنوع از تصرف در اموال خود(به سبب بیخردی و ب یکفایتی).
📕مهمان/ میهمان:
👈هر دو درست است.
📕ناهار/ نهار:
👈ناهار: واژه فارسی به معنای«غذایی که در حدود ظهر خورده میشود».
👈نهار: کلمه عربی به معنای«روز»
🔹البته«نهار» میتواند مخفّف«ناهار» باشد.
📕وهله:
👈به معنای«نوبت، بار». حرف دوم این کلمه« هـ» است نه«ح» این کلمه را غالباً به صورت«وحله» م ینویسند و غلط است.
📕هجده/ هیجده/ هژده/ هیژده:
👈هر چهار صورت صحیح است و در متون فارسی به کار رفته، اما بهتر است به صوت«هجده» نوشته شود.
📕یقه و یخه:
👈این دو واژه در تركی به معنای«گریبان» است و هر دو صورت صحیح است. امروزه در نوشتههای علمی« یقه» رایجتر است.
📕مجاز/ مُجاز:
👈مجاز: (به فتح اوّل) غیر حقیقی.
👈مجاز: (به ضم اوّل) اجازه داده شده، دارای اجازه.
📕محال/ مَحال:
👈محال: (به ضم اوّل) ناممکن، ناشدنی، باطل، ناروا و توسّعاً به معنای«نامعقول و ابلهانه» است. معنای دیگر آن،«حواله شده» است که در تر كیب«محال علیه» یعنی«طرف حواله، براتگیر» به کار میرود.
👈محالّ: (به فتح اوّل و تشدید«ل») جمع محَلّ به معنای«مکان» است.
📕محظور/ محذور:
👈محظور: ممنوع، حرام(در مقابل مباح و حلال).
👈محذور: آن چه از آن میترسند و توسّعاً به معنای«مانع» و «گرفتاری» است. پس«محذور اخلاقی» و «محذور داشتم و نتوانستم بیایم» و … درست است نه«محظور اخلاقی» و…
📕مزمزه/ مضمضه:
👈مزمزه:(مخفف مزهمزه) فارسی است به معنای«چشیدن» یا«نرم نرم خوردن».
👈مضمضمه: کلمهی عربی است به معنای«گرداندن آب در دهان برا ی شستن آن». امروزه«مضمضه» فقط مصطلح رسالههای عملیهی فقهی است و در فارسی روزمره به کار نمیرود.
📕مسّ/ مَسْح:
👈مس: (به فتح اوّل و تشدید دوم)به معنای«دست مالیدن به، دست زدن به( چیزی یا کسی)» است.
👈مسْح: (به فتح اوّل و سکون دوم)«مالیدن دست آغشته به آب وضو بر پیشِ سر و پاها» است.
📕مستغلات:
👈خانه یا دکان یا هر نوع محلی که از آن کرایه میگیرند» و جمع آن«مستغلات» میشود.
🔹این کله را غالباً با«ق» و به صورت «مستقلات» مینویسند که غلط است.
📕مستور/ مسطور:
👈مستور: پوشیده، پنهان.
👈مسطور: نوشته شده.
تهیه و تنظیم:
آقای حشمت اله پاک طینت
کانال درسی12
https://eitaa.com/hedayate12
52548575378882.pdf
439.4K
#علوم_و_فنون_یازدهم
#درس_چهارم
#سبک_عراقی
#تحلیل
به کوشش : خانم مریم نجاتی ، شهرستان ایذه
کانال درسی11
https://eitaa.com/hedayate11
نمونه سؤال فارسی2
https://eitaa.com/hedayate11
هدایت شده از سواد رسانه
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوب نیست که ایرانی باشی و از زندگانی سعدی چیزی ندانی! #فرمانروای_ملک_سخن
#سعدی
#سواد_رسانه👇👇👇
@rassan