eitaa logo
ھدایت فاطمی
895 دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
17.1هزار ویدیو
216 فایل
دورھمی دوستان فاطمی و محبین حضرت زهرا سلام الله علیها باماھمراہ باشید "@hedayatefatemiy" 🌱"کپی مطالب باذکر صلوات 🌱"ارتباط با خادم کانال و پل دریافت سوژه های خبری شما: @Ya_Zahra_Yasekabood 🌱" و همچنین جهت‌تبادل: @Ya_Zahra_Yasekabood
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 آذوقه‌های فرهنگی در تربیت فرزند ✅ امام خامنه‌ای: زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچه‌های خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقه‌های فرهنگی -قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده- فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد ۷۵/۱۲/۲۰ ادامه مطلب👇🏻 basijnews.ir/00eMi2 @hedayatefatemiy 🌱
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چی از جون زنت میخوای ؟؟🥲❌️ . «علاوه بر اینکه زنان و مردان به لحاظ ساختار مغزی با هم متفاوت هستند، این تفاوت در احساسات نیز وجود دارد و باعث می شود زنان بیشتر دوست داشته باشند که زمان ناراحتی یا حتی خوشحالی صحبت کنند اما مردان در خودشان مخفی شوند و صحبت نکنند.❤️ @hedayatefatemiy 🌱
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 بهتر است که پسر زیر دست خانواده همسرش کار نکند. - این باعث می‌شود تمام ناراحتی‌هایش را بر روی همسرش خالی کند. @hedayatefatemiy 🌱
زن ریحانه است یعنی ... 👌 عطر خوشی که فضای خانه را انباشته کرده 😍 @hedayatefatemiy 🌱
💑 معجزه ارتباط چشمی زن و شوهـر 🔸ارتباط چشمی بین دو نفر، نیرومندترین و موثرترین ارتباطات است، که پیامــدش فعال شدن چرخه‌هایِ دیگرِ بدنِ هر دو طرف است. 🔸پس با نگاهی عاشــقانــه به همــســرتان احساس محبوبیت بدهید و از مزایای آن لذت ببرید. اضافه کنید به این نگاه عاشقانه؛ یک لبخند ملیح و زبان محبّت‌آمیز تا ببینید در قلب همـسرتان چه غوغایی به پا می‌کنــد. و 🔺به مابپـــ💕ــــیوندید🔺 @hedayatefatemiy 🌱
32.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... 🎥 تذکر مهم خادم حرم امام رضا علیه‌السلام برای دختر و پسری که قصد داشتند در حرم رضوی عقد کنند💞😍 و @hedayatefatemiy 🌱
◽️نقش پدر و مادر در اعتماد به نفس فرزندان به روایت تصویر @hedayatefatemiy 🌱
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 نوجوان ایرانی‌تبار ساکن هلند: ای کاش در ایران به دنیا می‌آمدم. 🔹حسرت‌هایی که خانواده‌های ایرانی با مهاجرت برای فرزندانشون به وجود میارند و جالب اینکه می‌گویند به خاطر آینده بچه‌هامون مهاجرت می‌کنیم. غافل از اینکه به دنبال کمبودها و خواسته‌های درونی خود هستند! و @hedayatefatemiy 🌱
🔴 تا دیر نشده فکری به حال مجردین قطعی کنید ..... این متن میتونه تجربه فوق العاده ارزشمندی باشه برای مجردها چند روزی‌ست که پا به ۵۰ سالگی گذاشته‌ام... و هنوز مجردم؛ چیزی که هرگز فکرش را هم نمی‌کردم. نه اینکه زشت باشم یا موقعیت اجتماعی نداشته باشم، نه... فقط در جوانی، در انتخاب همسر دچار وسواس شدم. در فامیل مرا دختری می‌دانستند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار داشتم، حتی از بین فامیل، ولی ردشان کردم؛ و هنوز هم که هنوزه، بزرگ‌ترهای فامیل سرزنشم می‌کنند. اولین خواستگارم در ۱۹ سالگی، پسرعمویم بود؛ کارمند یک داروخانه، با درآمدی معمولی. خودش و خانواده‌اش به من علاقه داشتند، اما به‌نظرم بچه بود؛ فقط ۵ ماه از من بزرگ‌تر، ولی احساس می‌کردم نمی‌تواند تکیه‌گاهم باشد. همین شد که او را رد کردم... و بعدش، رابطه‌ام با خانواده عمویم هم سرد شد. در همان سال، ۶-۷ خواستگار دیگر هم داشتم. ولی من با ذهنی پر از ایده‌آل‌گرایی، همه را رد می‌کردم. می‌گفتم: نباید اشتباه خواهرم را تکرار کنم؛ او در ۱۷ سالگی ازدواج کرد، و در کمتر از ۶ سال، صاحب ۴ فرزند شد. از زندگی‌اش لذتی نبرد. من تصمیم گرفته بودم درس بخوانم، پیشرفت کنم و فقط در صورت پیدا شدنِ یک مورد واقعاً خوب، ازدواج کنم. کم‌کم معلم شدم و کارم برایم از هر چیزی مهم‌تر شد. در ۲۵ سالگی فکر می‌کردم در اوج جوانی هستم. خواستگار داشتم، اما سطح سواد و موقعیت اجتماعی آن‌ها به نظرم پایین‌تر از خودم بود؛ ردشان می‌کردم. تا قبل از ۳۰ سالگی، تقریباً هر دو ماه یک‌بار خواستگاری به خانه‌مان می‌آمد. اما از یک‌جایی به بعد، خجالت کشیدم. به مادرم گفتم: «تا وقتی کسی به دلم ننشسته و شناخت کافی از او ندارم، نگذار بیاید. مگر خانه‌مان نمایشگاه است که هر کسی بیاید و برود؟» از آن به بعد، حضور خواستگار در خانه‌مان کمرنگ شد. سنم بالا رفت و من حاضر نبودم ریسک کنم. باور داشتم بعد از ۳۰ سالگی، دیگر نباید سختی بکشم؛ زندگی باید راحت و در شأنم باشد. بزرگ‌ترها هم می‌گفتند: «هر چه بیشتر صبر کنی، خواستگاران بهتری می‌آیند.» اما حقیقت این بود که خواستگارانی که خانه و ماشین نداشتند، دیگر برایم گزینه نبودند. تحمل زندگی در خانه اجاره‌ای یا سوار اتوبوس شدن را نداشتم. اما واقعیت تلخ این بود که خواستگارها دیگر اکثراً مجرد نبودند. یا همسرشان را از دست داده بودند یا طلاق گرفته بودند. من هم حاضر نبودم با مردی که قبلاً زندگی مشترک داشته، ازدواج کنم. در ذهنم هنوز دنبال شاهزاده‌ای با اسب سفید می‌گشتم... اما زمان گذشته بود. تا اینکه ۴۰ ساله شدم. خواستگارها خیلی کم شدند؛ هر شش ماه، یکی می‌آمد. ولی تقریباً همه بچه‌دار بودند. https://eitaa.com/women92 فشار خانواده بیشتر می‌شد و من ناامیدتر. آخرین خواستگارم، پیرمرد ۶۵ ساله‌ای بود که داماد، عروس و نوه داشت! تا دو شبانه‌روز گریه کردم... تازه فهمیدم چقدر فرصت‌های خوبی را از دست داده‌ام. چرا همکار خوبم را فقط به‌خاطر چند سال تفاوت سنی رد کردم؟ در ۴۵ سالگی تصمیم گرفتم منطقی‌تر باشم. حاضر بودم با مردی ازدواج کنم که همسرش را از دست داده، اما بدون فرزند باشد. ولی انگار چنین موردی اصلاً وجود نداشت. اگر هم بود، چهره‌اش برایم دلنشین نبود. و حالا، در ۵۰ سالگی... نه حس همسر شدن برایم مانده، نه امیدی برای مادر شدن. خواهرم با نوه‌هایش بازی می‌کند و من هنوز اندر خم یک کوچه‌ام... منتظر خواستگاری که شاید هیچ‌وقت نیاید. و حسرت روزهایی را می‌خورم که هیچ‌وقت تکرار نمی‌شوند... @hedayatefatemiy 🌱
. 🔰نامه‌ای عاشقانه از زن یزدی با سواد ششم ابتدایی که ۱۱۵ سال پیش برای شوهرش که در خارج از کشور مشغول تحصیل پزشکی بوده است. بسم المعطّرٌ الحبیب تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد. این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده زن جماعت را، کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و وردار و بگذار نکُشد، همین بی‌همدمی و فراق می‌کُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید. در دلمان انار پاره شد. پری‌دُخت تو بمیرد که مَردش اسیر امنیه‌‌چی‌ها بوده و او بی‌خبر در اتاق شانهٔ نقره به زلف می‌کشیده..!!! حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است. اوضاع مملکت خوب نیست، کوچه به کوچه مشروطه‌‌چی چنان نارنج‌‌هایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادی‌خواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک..!!! دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشته‌اید. شب به شب بر گیس می‌مالیم...!!! سَیّد محمود جان، مادیان یاغی و طغیان‌گری شده‌ام که نه شلاق و توپ و تشر آقا جانمان راممان می‌کند و نه قند و نوازش بیگم باجی. عرق همه را در آورده‌ام و رکاب نمی‌دهم، بماند که عرق خودم هم در آمده. می‌دانید سَیّدجان، زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک‌ جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد، دلِ بی‌صاحاب، زود نخ‌کش می‌شود، چروک می‌شود، بوی نا می‌گیرد، بید می‌زند، دل ابریشم است. نه دست و دلم به دارچین‌ نویسی روی حلوا و شُله‌ زرد می‌رود، نه شوق وَسمه و سرخاب و سفیدآب داریم. دیروزِ روز بیگم باجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز، حق هم دارد، وقتی آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشم‌مان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر. به قول آقا جانمان دیده را فایده آن است که دلبر بیند. شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست. چلّه‌ها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد. به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است. به گمانم آن قدری که در فالکوتهٔ طب پاریس، طبابت آموخته‌اید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید، تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید. دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است. زن را که می‌گویند ناقص‌العقل است، درست هم هست. عقل داشتیم که پیرهن‌تان را روی بالش نمی‌کشیدیم و گره از زلف وا کنیم و بر آن بخُسبیم. شما که مَردید، شما که عقل‌تان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیده‌اید و درس طبابت خوانده‌اید، مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید چه کنم...؟؟؟ تصدّقت پری‌دُخت بوسه به پیوست است. 📌این نامه، در کتابخانه وزیری یزد، نگهداری  می شود. 📌مقصود از ارسال این نامه، دو چیز است: ۱_ یادآوری سطح سواد و قدرت نگارش و انشای آن زمان‌ها و مقایسه آن با زمان خودمان. ۲_ مقدار استحکام خانواده و میزان وفاداری، عشق و صمیمیت بین زوجین ارسالی از حاج‌علی صالحی 🚩کانال خبرے محله مـزرعـه‌ســیـف و •رسا| رسانه ناحیه مقاومت بسیج اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️ ‌‌‌🔺به مابپـــ💕ــــیوندید🔺
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 شما چقد پول توجیبی میدین به بچه هاتون؟ دکتر عزیزی 🌺🌺🌺 و •رسا| رسانه ناحیه مقاومت بسیج اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️ ‌‌‌🔺به مابپـــ💕ــــیوندید🔺 @hedayatefatemiy 🏴