eitaa logo
ھدایت فاطمی
848 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
200 فایل
دورھمی دوستان فاطمی و محبین حضرت زهرا سلام الله علیها باماھمراہ باشید "@hedayatefatemiy" 🌱"کپی مطالب باذکر صلوات 🌱"ارتباط با خادم کانال و پل دریافت سوژه های خبری شما: @Ya_Zahra_Yasekabood 🌱" و همچنین جهت‌تبادل: @Ya_Zahra_Yasekabood
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️وقت چیدن میوه ‌‌ 🔹مجموعه کلیپ برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج هست @hedayatefatemiy
شهید مدافع حرم 🌹 ملقب به حسین قمی متولد: لنگرود ولادت: ۳۰ شهریور ۶۴ شهادت:۱۶ مرداد ۹۶ محل شهادت: تدمر سوریه نحوه شهادت: اصابت گلوله به پهلو😭 الگو برداری از شهداء📣 خاطره ی آموزنده از شهید ❤️ حاج هم خبر نداشت. وقتی بهش گفتیم به فکر فرو رفت.😔 تو منطقه معمولاً سوار موتور می شد و ازش تو ماموریت ها استفاده می کرد. آقا مرتضی با پول شخصی خودش یک موتور خریده بود و میگفت نمیخوام اگر اتفاقی برام بیفته موتورِ بیت مال آسیب ببینه☝️. 💔 @hedayatefatemiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سخنان منتشر نشده درباره شهادت حاج قاسم 🔹بیایید تا خون حاج قاسم گرم است میثاق ببندیم که این راه را ادامه بدهیم؛ همین جا باید مدافع حریم ولایت و مدافع حرم باشیم... @hedayatefatemiy
مادرانی هستن که رو، رو دستاشون میچرخونن! انها یك خانم هستند اما ها در خـانه تربیـت ڪرده اند! ❤️ @hedayatefatemiy
✳ یک انقلابی دو آتیشه! 🔻 حالا من یک«انقلابی دوآتیشه»بودم وبدون ترس از احدی،بی‌محابا [علیه رژیم]حرف می‌زدم با تعدادی از جوان‌های کرمان بر دیوارها شعارنویسی می‌کردیم.عمده‌ی شعارها مرگ بر شاه و درود بر خمینی بود. 🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدت‌ها امتحان برای گواهی‌نامه رانندگی می‌دادم. قبول شده‌بودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهی‌نامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذری‌نسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهی‌نامه‌ات رو خمینی امضا کرده؛ آماده‌است تحویل بگیری.» من از طعنه او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجه‌دار دیگر هم وارد شدندهیچ راه گریزی نبود. آن‌ها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان می‌گفتند: «تو شب‌ها می‌روی دیوارنویسی می‌کنی؟!» آن‌قدر مرا زدند که بی‌حال روی زمین افتادم... سه روز از شدت درد تکان نمی‌توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می‌کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شده‌بود. 📚 از کتاب ازچیزینمی‌ترسیدم | زندگینامه‌ی خودنوشت سردار شهید حاج 📖 صص ۶۴ تا ۶۷ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @hedayatefatemiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی ما خواب بود ابرقهرمان ایرانی در فلسطین قهرمان میساخت. یحیی سنوار عزیز از میگه:❤️ @hedayatefatemiy 🌱