eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺« هر كس دو سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان ، در شب بيست و سوم بخواند ، به خدا قسم ـ اى ابو محمّد ـ او از اهل بهشت است و هرگز در اين سخن استثنا نمى كنم و نمى ترسم كه خداوند ، در اين سوگند گناهى بر من بنويسد.اين دو سوره نزد خداوند ، جايگاهى والا دارند.» 📙شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 109 🌾🌾🌾🌾🌾 @hedye110
✅آیت الله حق شناس(ره): 🔹رفیقی به من گفت: 🔻همان شبی که تو آن حرف را زدی، من تصمیم گرفتم با استعانت از پروردگار، امیال نفسانی را خاموش کنم. 🔹همان شب نشانم دادند، گفتند: 🔻این افعی یا اژدها تو هستی. این نفس توست. 🔹بعد یک چوب بلندی به من دادند و گفتند: 🔻این را در دهان این اژدها فروکن! اطراف دهانش را من سوراخ کردن و همان شب فرمودند: که پروردگار انشاءالله تو را مورد عنایت و تفضل خودش قرار می‌دهد. به عنایت نظری کن که من دل‌شده را نرود بی‌مدد لطف تو کاری از پیش 🏴💕🏴💕
" آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می زند؟ قطعا گناه کردن، مهم ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است. حضرت فرموده اند: ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می رسد و ما آن را ناخوش می داریم و از ایشان نمی پسندیم. بحارالانوار/ج53/ص176 اگر هم سنخ حضرت شویم ان شاءالله به ما هم سر میزند." ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🕋 @hedye110
🔻در چهل روزی که آقا شیخ جعفر مجتهدی در کوه خضر - نزدیک روستای جمکران قم - بیتوته داشتند، کرامات بسیاری از ایشان به منصه ظهور وبروز می رسید که برخی از آنها نگفتنی است ولی نقل بعضی از آنها برای خوانندگان این اثر عبرت آموز ومفید می باشد. 🔻حضرت آقای مجتهدی غالبا در مجالس خصوصی خود از آثار توسّل به حضرات معصومین (علیهم السلام) سخن می گفتند ودوستان خود را به این امر ترغیب می فرمودند وبه مناسبت اگر خاطره ای به نظرشان می رسید بازگو می کردند. 🔻روزی که در خدمت ایشان بودم، از عنایات کریمانه حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مورد کسانی سخن می گفتند که به آن حضرت ملتجی می گردند. 🔹در ضمن صحبتشان فرمودند:به هنگام بیتوته در کوه خضر، شبی مردی به همراه کودک خود به آنجا آمد وهنگامی که مرا در آنجا دید با حال اضطرار ماجرای بی خوابی فرزند خود را شرح داد وگفت: 🔻حدود ده سال است که فرزندم دچار بی خوابی شده وخوابش نمی برد. به پزشکان ومتخصّصان بسیاری در ایران مراجعه کرده ام ولی نتیجه نگرفته ام. فرزندم را برای مداوا به خارج از کشور هم برده ام ولی بیماری او را تشخیص نداده اند، به ناچار فرزندم را به عتبه بوسی حضرت ثامن الائمّه بردم واز آن حضرت شفای او را درخواست کردم واز آنجا به قم مشرّف شدم وبا توسّل به کریمه اهل بیت، به دامان حضرت ولی عصر شدم تا شفای فرزندم را عنایت کنند وساعتی پیش از زائران مسجد پرس وجو کردم که آیا مکان مقدّس دیگری نیز در این حوالی هست؟ نشانی کوه خضر را به من دادند ودر این وقت شب فرزندم را به اینجا آورده ام که شفایش را بگیریم. 🔹حضرت آقای مجتهدی می فرمودند: 🔻با مشاهده فرزند معصوم او واضطرابی که پدرش داشت، انقلاب حالی در من پیدا شد. از اتاق بیرون آمدم وبه محضر آقای امام زمان توسّل کرده وبرای حضرت سید الشّهدا (علیه السلام) مرثیه می خواندم وبا صدای بلند می گریستم. 🔹در همان اثنا پدر کودک از اطاق بیرون دوید وبا خوشحالی زاید الوصفی گفت: 🔻آقا! فرزندم پس از ده سال بی خوابی با شنیدن زمزمه شما به خواب آرامی فرورفته است! شکی ندارم که شما امام زمانید! 🔹گفتم: 🔻اشتباه می کنی پدر! من خاک پای آن حضرت هم نمی شوم. حضرت عنایت فرمودند وفرزند تو را شفا دادند، سپاسگزار امام زمان باشید نه من! شما به هریک از آل الله متوسّل شوید، باطنا مسأله را به آقا امام زمان حواله می دهند وآن حضرت هم با لطف عمیمی که دارند از کار محبّان خود گره گشایی می کنند. شما امشب همین جا بخوابید وفردا صبح به مسجد جمکران بروید واز عنایتی که حضرت درباره فرزندتان کرده اند، تشکر کنید. 📚در محضر لاهوتیان، ص ١٣۵ 🌺🌺🌺🌺 @hedye110
✨ توبه ی تنها مسیری: 🌱 خدایا رنجها رو برا رشد به من هدیه دادی و من گله و بی قراری و ناشکری کردم. منو به خاطر ناشکری هام ببخش. 🌱 خدایا من خیلی با ادبم! وقتی با کسی حرف میزنم تمام حواسم به اونه؛ اما وقتی سر نماز با تو حرف میزنم مودب نیستم. منو برا این بی ادبی ها ببخش. 🌱 خدایا نسخه های دکتر رو که ممکنه اشتباه و خطرناک هم باشه بی چون و چرا اجرا می کنم. اما برا نسخه های سازنده تو هی چونه میزنم و هی دنبال خاصیت و علت می گردم و مدام امروز و فردا میکنم. منو برا این همه حماقتم ببخش.😔 🌱 خدایا هرچی دلم بخاد میگم، هرجا دلم بخاد میرم، هر چی دلم بخاد میخورم، با هر کی دلم بخاد نشست و برخاست دارم، بعد میگم چرا حالم بده و لج بازی می کنم که چرا به تعادل مزاج نمی رسم.خدایا منو بابت این لج بازی ها ببخش.🙏🙏 🌱 خدایا مدام میگم یه رفیق شفیق بفرست که منو درک کنه. یکی که تو مشکلات کمکم کنه و مرحم رنجهام باشه و... در حالی که قرآن رو فرستادی و من ازش غافلم. منو به خاطر غفلت هام ببخش.😭😭😭 🙏🙏🙏🙏 @hedye110
🔰چرا ميگن صله رحم نکني عمرکم ميشه ربط اين دوتا چيه !! ✍️پاسخ: ✅بدون شک علاوه بر آن عوامل طبیعی و ظاهری که ما به چشم می بینیم عوامل تاثیر گذار باطنی و معنوی هم در زندگی ما اثرات فراوانی دارند (هر چند که ما از روند تاثیر آن پدیده ها بی اطلاع باشیم.) که دین(آیات و روایات) از این عوامل معنوی پرده بر می دارد و آنها را معرفی می کند. یکی از عوامل تاثیر گذار در زندگی انسان صله رحم و قطع رحم است که صله رحم آثار متعدد مثبتی در زندگی انسان دارد از جمله طولانی شدن عمر، آبادانی خانه ها، زیاد شدن رزق و ... و در طرف مقابل قطع رحم نیز اثرات مخرب و زیانباری در زندگی انسان دارد از جمله کوتاه شدن عمر و کم شدن رزق و خرابی خانه ها و ... (که در روایات آن را بیان می کند) الذنوب التی تعجل الفناء قطیعه الرحم»(بحار، ج ۷۴، ص ۹۴) و امام باقر(ع) فرمودند: «صله ارحام، اعمال را پاکیزه می کند و اموال را فراوانی می بخشد و بلا را دفع می کند و اجل را به فراموشی می اندازد.» (بحار، ج ۷۴، ص ۱۱۱) البته محدوده صله رحم و این که چه کسانی رحم انسان حساب می شوند و این که تا چه مقدار باید به این رحم رسیدگی کرد را فقه ما بیان کرده است و این گونه نیست که بی قید و شرط باشد و همه افراد را شامل شود و هر مانعی سر راه باشد باز هم صله رحم جاری شود بلکه باید اگر مساله ای و مانعی در میان است به صورت موردی از کارشناس فقه پرسیده شود. اما آنچه که از روایات بر می آید این است که تا جایی که امکان داشته باشد باید صله رحم را ادامه داد و به هر بهانه ای آن را منتفی نکرد. حتی اگر دیگران به ما بد کردند و از ما بریدند ما نباید از آنها ببریم و قطع رحم کنیم بلکه با عمل به دستور دین در این مورد مورد رحمت الهی و ثمرات صله رحم واقع شویم.   🌸🌹🌸🌹🌸🌹 @hedye110
قبل‌ترها مادرمیپرسید چقدر مرا دوست داری؟ میگفتیم هزارتا مادرجان..! حالا میگویم: امام‌رضا‌جان! هزارتا هزارتا دلتنگتیم... نمیطلبی..؟ 🌟🌟🌟🌟🌟 @hedye110
✍🏻 نکاتی برای هفته پایانی ماه رمضان 💠 شروع سال جدید به معنای واقعی کلمه، ۲۴ ماه رمضان است. مقدرات‌مان تغییر کرده و در مرحلۀ جدیدی قرار گرفته‌ایم. 💠 ۲۴ رمضان بهترین وقت برای تنظیم و شروع برنامه‌های یک‌ساله است. 💠 بعد از شب‌های قدر باید بیشتر از قبل عبادت کنیم. برخی از مقدرات ما مشروط به عبادت و توبه است. 💠 یک‌هفتۀ پایانی ماه مبارک رمضان بهترین هفتۀ عمرتان است؛ 🔅اولاً پاک شده‌اید، 🔅ثانیاً مقدرات خوبی برایتان نوشته شده، 🔅ثالثا برکات ماه رمضان هنوز ادامه دارد. 💠 رسول خدا(ص) ده روز آخر رمضان عبادت بیشتری میکرد. 💠 من که شب قدر را پشت سر گذاشته‌ام، اگر در این شب‌های بعد از شب قدر، دلم برای عبادت تنگ نشود، خیلی جای تعجب دارد! 💠 بعد از شب‌های قدر، برای عبادت سنگ‌تمام بگذارید. ‌‌ 🌸🍂🌸🍂🌸🍂 @hedye110
@hedye110
kamali: 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 @hedye110 😍✋ احوال پرسی های عمه با مامان هنوز ادامه داشت و من هم طبق عادت بچگی هام پایین پای مامان کنار میز تلفن نشسته بودم و سرم روی زانوی مامان بود و مامان مشغول نوازش موهام! مامان _آره اینجاست همدم خانوم نه امروز کلاس نداشته گوشی خدمتتون از من خداحافظ سلام برسونین.. تازه داشت خوابم میبرد از نوازشهای مامان که گوشی رو گرفت سمتم _سلام عمه جون عمه_ سلام عزیزم کم پیدا شدی؟ _شرمنده عمه کلاسهام این ترم اولی یکم فشرده است من شرمنده ام عمه_دشمنت شرمنده گلم میدونم... این عطیه هم که خودش رو روزها حبس میکنه تو اتاق به بهونه درس خوندن من که باور نمی کنم می خونده باشه خندیدم_چرا عمه می خونه من مطمئنم عمه هم خندید _شام بیا پیش ما امشب امیرمحمدم میاد احساس کردم توی صدای عمه یک شادی در کنار غمه از این دیر اومدن ها! تعارف زدم با شیطنت _مزاحم نمیشم خندید_لوس نکن خودت رو تو از کی تعارفی شدی ؟ من هم خندیدم_چشم عمه جون میام من و تعارف! من و که میشناسین فقط خواستم یکم مثل این عروسها ناز کنم نگین عروسمون هوله! مامان چشم غره ظریفی به من رفت و عمه اون طرف خط از ته دل قهقه زد_امان از دست تو به امیرعلی میگم بیاد دنبالت _نه خودم میام،می خوام عصری بیام کمکتون اون عطیه که فعال خودشه و کتابهاش عمه با لذت گفت: ممنون عمه خوشحال میشم زودتر بیای ولی نه برای کمک بیا ببینمت _چشم عمه_ قربونت عزیزم کاری نداری؟ _سلام برسونین خداحافظ با خداحافظی عمه گوشی رو گذاشتم سرجاش از جا بلند شدم رفتم سمت آشپزخونه برای صحبتهای مادر دختری که آخرش ختم میشد به نصیحتهای مامان! پوست دور گوجه فرنگی رو مارپیچ می گرفتم تا بتونم شکل گلش کنم برای تزیین سالاد! _باز حس کدبانو بودن تورو گرفت؟ نگاهی به عطیه که با کتاب قطور دستش وارد آشپزخونه شده بود کردم و عمه به جای من جواب داد_دخترم یک پا کدبانو هست برای عطیه چشم ابرو اومدم که چشم غره ای به من رفت و به کلم هایی که سسی بود ناخنک زداروم زدم پشت دستش _یک ساعته دارم روش و صاف و تزئین میکنم اخمی کرد_خب حاالا باز تو یک کاری انجام دادی عمه زیر برنجهاش رو که دمش باالا اومده بود کم کرد_طفلکی محیا که از وقتی اومده داره کار میکنه ...توچیکار کردی؟ چپیدی تو اتاق به بهونه درس خوندن! خندیدم که کوفت زیرلبی به من گفت و بلندتر ادامه داد_نه خیر مثل اینکه توطئه عمه و برادرزاده است علیه من گل گوجه ایم رو وسط ظرف گرد سالاد و روی کلم های بنفش گذاشتم وزیرلب گفتم:_حسود پشت چشمی نازک کرد و کتابش رو انداخت روی سنگ کابینت _ چه خبره مامان دومدل خورشت کم تحویل بگیر این امیرمحمدت رو! عمه گره روسریش رو مرتب کرد _نگو مادر بچه ام دیر به دیرمیاد نمی خوام کم و کسر باشه میدونم خورشت کرفس دوست داره برای همین کنار مرغ درست کردم براش لحن مادرانه عمه دلم رو لرزوندو عطیه هم کنار من روی زمین نشسته بود با پوف بلندی پوست خیار سبز دستش رو پرت کرد توی سینی و اخمهاش سفت رفت توی هم با آرنجم زدم توی پهلوش تا باز کنه اون اخمهایی رو که عمه رو دمغ تر می کردبا اخم به من نگاه کرد که لب زدم _اونجوری قیافه نگیر!! بعد هم به عمه که به ظاهر خودش رو سرگرم کرده بود و به غذاش سرکشی می کرد اشاره کردم بلندشدم و ظرفهایی رو که کثیف کرده بودم و گذاشتم توی ظرفشویی و مشغول شستن شدم _ به به سلام به خانومای خونه خسته نباشید همه به عمو احمد سلام کردیم و عطیه بلند شدو میوه ها رو از عمو گرفت عمو احمد نزدیک اومدو روی موهام رو بوسید_تو چرا دخترم مگه عطیه چیکارمیکنه؟ غرق لذت شدم از این بوسه پدرانه و خودم رو لوس کردم _کاری که نمی کنم که وظیفمه عموجون! عطیه که حرص می خورد گفت: راست میگه وظیفه اشه مهمون نیست که وقتی بهش میگین دخترم عمو احمد با اخم ظریفی نگاهش کرد که عمه گفت:پس امیرعلی کجاست؟ _سلام علیکم قبل جواب دادن عمو امیرعلی واردآشپزخونه شد و همه جواب سلامش رو دادیم نگاهش کمی بیشتر روی من موند و لبخند زد _خوبی؟ همونطور که لیوان رو آب میکشیدم گفتم: ممنون نزدیکم اومدو دستش رو زیر شیر آب خیس کردو کشید روی لباس کرمی رنگش و من هم با بستن شیر آب نگاهی به لباسش که یک لک روغنی بزرگ افتاده بود انداختم! بدونی اینکه من سوالی بپرسم و امیرعلی سربلند کنه گفت: لباس عوض کرده بودم تعطیل کنیم یک آقایی اومد روغن ماشینش رو عوض کنه لباسم کثیف شد آروم گفتم: فدای سرت اینجوری که پاک نمیشه برو لباست رو دربیار بده برات بشورم لکش نمونه وقتی دید واقعا لکه با یک مشت و دو مشت آب نمیره سرش رو بلند کرد_نه ممنون خودم میشورم لبخند مهربونی به صورتش پاشیدم_قول میدم تمییز بشورم بروعوضش کن به لحن خودمونیم لبخندی زدو رفت سمت اتاقش و من هم بعد از اینکه مطمئن شدم دیگه کاری نیست رفتم دنبالش چند تقه به در زدم_بیام تو؟ صداش رو ش
نیدم_بیا لباسش 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 @hedye110
kamali: ‍ ✨💝📖💝✨ 🚫 🚧 این قسمت: "حتماً..." تو مکالمات روزمره زیاد این کلمات رو بکار می‌بریم: 🔹 "حتماً میام" 🔹 "حتماً انجام میدم" 🔹 "حتماً میگم" 🔹 "حتماً..." ☝️ در صورتی که قرآن میگه: 📖 وَ لاٰ تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فٰاعِلٌ ذٰلِکَ غَداً إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ وَ اُذْکُرْ رَبَّکَ إِذٰا نَسِیتَ (کهف/۲۳و۲۴) 👈 درباره هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من آن را "حتماً" فردا انجام می‌دهم، مگر اینکه بگویی: "ان شاء الله" اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش کردی، همین که یادت آمد، پروردگارت را یاد کن. 🔹 حتی امام صادق (ع) فرمود: "در نوشته‌های خود نیز «إِنْ شٰاءَ اللّٰهُ» را فراموش نکنید." (مثل نامه‌ها، پیامکها، اس‌ام‌اس‌ها و ....) 🔹 روزی امام صادق (ع) دستور داد نامه‌ای بنویسند، هنگامی که نامه را بدون «إن شاء اللّٰه» دید، فرمود: "چگونه امید دارید که این کار به سامان برسد؟" 📚 تفسیر نور الثقلین. 🔹 پیامبر اسلام (ص)، در حالی که مرگ یک امر حتمی است، هنگام ورود به قبرستان می‌فرمود: «وَ اَنا اِن شاءَ الله بِکُم لاحِقون» "اگر خدا بخواهد ما هم به شما ملحق خواهیم شد." 📚 تفسیر کشف الاسرار. ✅ این نکته هم حواسمون باشه، که منظور از گفتن «إِنْ شٰاءَ اللّٰهُ» فقط لقلقه زبان نیست، بلکه خدا میخواد همه لحظات زندگی رو به یادش باشیم، و بدونیم که همه کارها فقط به خواست او👆 انجام میشه. ❤️🌺❤️🌺❤️🌺 @hedye110