محمدرضا دهخانه
رزمنده ی دلاور علی (محمدرضا) دهخانه فرزند رمضان سال 1347 در روستای عباس آباد دیده به جهان گشود. بعد از اخذ دیپلم در تاریخ 18/3/1366 جهت انجام خدمت مقدس سربازی به پادگان آموزشی نیشابور اعزام گردید و مدت سه ماه آموزش دید. سپس به همراه دیگر نیروها راهی جبهه های حق علیه باطل شد و به کرمانشاه رفت و در لشکر 43 مهندسی امام علی (ع) سازماندهی گردید. چون در آن زمان نیاز به نیروی تحصیل کرده داشتند، فرماندهی خواسته بود که نیروهای دیپلمه خودشان داوطلب شوند؛ چون برای کارهای تخصصی مانند دیده بانی و نقشه خوانی نیرو نیاز داشتند. او و چند نفر دیگر خودشان را معرفی می کنند. فرمانده به او دستورمی دهد اسامی این چند نفر را یادداشت کن. اسامی را داخل یک برگه می نویسد و تحویل فرمانده می دهد؛ وقتی خط زیبای او را می بینند به عنوان نیروی پرسنلی گردان سازماندهی می شود. او در گردان مسئولیت تهیه ی آمار نیروها، پذیرش نیروهای جدید، ثبت مرخصی نیروها، تهیه ی آمار غذا، لیست حاضرین وغایبین، آمار شهدا و مجروحین، تهیه ی کارت و پلاک شناسایی و تسویه ی حساب نیروها را بر عهده داشت. مأموریت تیپ 43 تحت امر قرارگاه رمضان، ساخت بیمارستان صحرایی، سنگرهای گروهی، قرارگاه، سوله، پل، احداث جاده و ساخت سنگرهای بتنی وآهنی داخل خاک عراق بود. در مناطق عملیاتی نصر 8، بیت المقدس2و3 که در زمستان سال 1366 سمت ماووت، ارتفاع گرده رش انجام شد، جانانه تلاش کرد. نیروی چند گردان بنام گردان بلال، المهدی، فتح و مالک اشتر بود که هرکدام مجهز به چند دستگاه لودر، بولدزر، کامیون، بیل مکانیکی و جرثقیل بودند. مقر اصلی لشکر در کرمانشاه بود و قرارگاه تاکتیکی در50کیلومتری خاک عراق به نام موقعیت شهید یحیی بود که برای رسیدن به آن باید از بانه و پل معروف سید الشهدا(ع) عبور می کردند. یک بیمارستان صحرایی به نام بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا(س)در نزدیک قرارگاه توسط لشکر احداث شد که مجروحین وشهدا را به آنجا می آوردند و از آن جا به کرمانشاه انتقال می دادند.
***
قرار بود از کرمانشاه به موقعیت شهید یحیی برویم. تا بانه و پل سیدالشهدا(ع) که با ماشین رفتیم، زمان انجام عملیات بود و هواپیماهای عراقی یکسره جاده و اطراف پل را بمباران می کردند. دستور رسید تا قرارگاه پیاده برویم. از صبح تا شب با تجهیزات پیاده رفتیم تا به مقر رسیدیم. به گردنه الله اکبر که رسیدیم، متوجه شدیم که دشمن به ما دید دارد؛ اما باید هر طور شده از گردنه عبور می کردیم. خیلی محل خطرناکی بود و حالت پرتگاه داشت. به هر حال بعد از ساعت ها پیاده روی به مقر رسیدیم. سنگر های ما داخل یک شیار بود. نیروهای لشکر در مناطق مختلف عملیاتی مستقر بودند و رزمندگان اسلام را از لحاظ مهندسی پشتیبانی می کردند و پس از اتمام کار به مقر بر می گشتند. عملیات والفجر در منطقه حلبچه انجام شده بود و قرار بود یک بیمارستان در منطقه گرده رش احداث نمایند. با برادر عاقبتی که فرمانده ی گردان ما بود، رفتیم که از نیروها سرکشی نماییم. ارتفاع گرده رش خیلی زیاد بود و پیچ های خطرناکی داشت. حدود 105 پیچ داشت. گاهی خودروها به ته دره پرت می شدند. نیروهایی که سوار برخودرو بودند، همیشه آماده بودند که اگر خودرو از جاده خارج شد خودشان را به بیرون پرت کنند. نزدیک حلبچه که رسیدیم، با رودخانه ای روبرو شدیم که پل آن توسط نیروهای عراقی بمباران و تخریب شده بود و امکان عبور نداشت. مردم عادی شهر حلبچه خیلی ناراحت بودند؛ چون خیلی از اقوام آن ها در بمباران شیمیایی از دنیا رفته بودند. موقع بمباران پل، مردمی که در حال عبور بودند، همه کشته شده بودند و بدن های آنها تکه تکه شده بود و هنوز قسمت هایی از گوشت بدن آن ها به نرده های پل چسبیده بود. من حتی دستی را دیدم که هنوز ساعتی به مچ داشت. آن روز تا شب با تویوتا مردم بی دفاع حلبچه را به نزدیک قرارگاه منتقل می کردیم و باز دوباره برمی گشتیم و مردم را سوار برماشین می نمودیم. مقداری جیره ی غذایی داشتیم که برای نیروهای خودمان برده بودیم، در اختیار آنها قرار دادیم. از این که کمکشان می کردیم خیلی خوشحال بودندو ما از خوشحالی آن ها خوشحال می شدیم.
در موقعیت شهید یحیی بودیم که بوی قورمه سبزی می آمد. به بچه ها گفتم فکر کنم نهار قرمه سبزی است. در همین حین صدایی شنیدم که فریاد می زد که گاز، گاز، ماسک بزنید. فرصت زدن ماسک نبود. نیروهایی که دسترسی به ماسک نداشتند، چفیه ها را خیس نمودند و جلوی بینی و دهانشان گرفتند و به سمت ارتفاعات بالا رفتند که گاز استشمام نکنند. او که شیمیایی شده بود، حالش به هم می خورد و توسط آمبولانس به بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه الزهرا (س) انتقال داده می شد. آن جا مدت 24 ساعت بستری می شدند. در آن جا باید لباس هایی را که آلوده شده بود، را آتش می زدند و یک دست لباس دیگر تن می کردند. من لباس های پلنگی ام را خیلی دوست داشتم و به خاطر این که آن ها را از دست ندهم، داروهایم را برداشتم و از بیمارستان فرار کردم.
در موقعیت شهید یحیی بودم. حوالی ظهر بود. مدتی بود که مرخصی نرفته بودم و دلم برای خانواده خیلی تنگ شده بود. قلم و کاغذ برداشتم که نامه بنویسم که ناگهان دیوار صوتی توسط هواپیماهای عراقی شکسته شد. فریاد زدم بچه ها پناه بگیرید که مقر را بمباران می کنند؛ هنوز حرفم تمام نشده بود که چند تا هواپیمای دیگر مقر را بمباران کردند و چند راکت در داخل مقر منفجر شد. با دیدن راکت ها خودم را به ورودی سنگر رساندم که در همین لحظه موج انفجار من را به داخل سنگر پرت کرد. گرد وخاک ها که خوابید، هم سنگرانم به کمک من آمدند. فریاد زدم به من دست نزنید که بدنم پر از ترکش است. بچه ها وقتی اثری از خون در بدن من نمی بینند، متوجه می شوند که من بر اثر موج انفجار به داخل سنگر پرت شدم و تصور کردم که نرمه شن ها و کلوخ هایی به بدنم اصابت کرده است ترکش هستند. من را به بیمارستان می رسانند. بعد از این اتفاق به مدت 24 ساعت بی هوش بودم و بعد از بهبودی نسبی به مقر باز گشتم.
در عملیات مرصاد در سال 67 کار ما مهندسی بود و کار رزمی و پیاده کمتر انجام می دادیم. دو روز قبل از عملیات همه نیروهای لشکر را جمع کردند و آموزش فشرده ی سلاح شناسی مانند کلاش، تیربار و آرپی جی را شروع نمودند. دو روز طول کشید تا آموزش کارهای عملی و میدان های تیر شبانه و روزانه تمام شد. آن موقع جبهه از لحاظ نیرو وضع خوبی نداشت. ایران قطعنامه ی 598 سازمان ملل را پذیرفته بود، اما صدام هر روز به تجاوز دوباره ادامه می داد و قسمتی از خاک عزیزمان را اشغال می کرد؛ مثل این که از حمله ی منافقین به اسلام آباد غرب هم اطلاع داشتند. بعد از اتمام آموزش، نیروها را مسلح نمودند. من یک آرپی جی با چند موشک برداشتم.
صبح بود که با ماشین از باختران عبور کردیم. چند کیلومتر که به سمت اسلام آباد رفتیم، به ما گفتند: پیاده شوید. حدود بعدازظهر بود که پیاده از کنار جاده به سمت ارتفاع حرکت کردیم تا به بالای گردنه رسیدیم. غروب که شد، سه فروند هلی کوپتر آمد و روی جاده ی بالای کوه نشست؛ از یکی از هلی کوپترها شخصیتی پیاده شد و چند دقیقه با نیروها صحبت کرد و بعد از جلسه پرواز کردند و رفتند. چند دقیقه که گذشت، هواپیماهای عراقی رسیدند، ولی خوشبختانه هلی کوپتر رفته بود. آن جا که مستقر بودیم، پل بزرگی وجود داشت. فرمانده گفت: همه بروید زیر پل که بمباران هوایی است. دو تا راکت کنار دهانه ی پل خورد که شکر خدا عمل نکرد، وگرنه تلفات زیادی می دادیم. چند عدد راکت هم دورتر از پل خورد که آن ها منفجر شدند ولی شکر خدا به کسی آسیبی نرسید.
بعد از بمباران به سمت نوک قله حرکت کردیم که همان تنگه ی چهار زبر بود. وقتی که آن جا رسیدیم، دیدیم که توسط دستگاه های مهندسی لشکر، چند ردیف خاکریز روی جاده زده شده. خط مقدم ما سمت چپ تنگه بود و حدود ده نفر از نیروهای لشکر 9 بدر که از عراقی های مخالف صدام بودند، به عنوان مسئول محور به ما معرفی شدند که خیلی هم شجاع بودند. لشکرهای دیگر سمت راست را عهده دار بودند. منافقین از اسلام آباد گذشته بودند و پایین تنگه به صورت ستونی روی جاده منتظر بودند که راه باز شود و به سمت کرمانشاه حرکت کنند. تعداد زیادی از نیروهای منافقین در کنار تأسیسات نفتی که پایین تنگه بود، پناه گرفته بودند و دستور داشتند که به سمت مخازن شلیک نکنند. چند بار منافقین با خودرو حمله کردند که از خاکریز عبور کنند. مسئولین محور به ما که آرپی جی زن بودیم، دستور داده بودند که هر پنج نفر با هم به سمت خودروهای آنها شلیک کنید که حداقل یکی به آن ها اصابت کند و همین هماهنگی باعث انهدام و آتش گرفتن آن ها می شد. یک مرحله هم که خواستند با موتور سواری عبور کنند، باز هم موفق نشدند. وقتی صبح شد، هواپیماهای عراقی به کمک منافقین آمدند و منطقه را به شدت بمباران کردند. از طرف ما هم هواپیماها و هلی کوپتر ها آمدند و مواضع منافقین را بمباران نمودند. شب بود که من لوحه ی نگهبانی را تنظیم نمودم. تعدادی پاسدار با لباس نظامی قصد ورود به مقر داشتند که نیروها به آنها ایست دادند؛ در حالی که لباس سبز کمیته ی انقلاب اسلامی را بر تن داشتند. بعد از احوالپرسی گفتند: ما از نیروهای گردان امام حسین(ع) هستیم. آن ها را نزد مسئول محور بردیم، آن جا متوجه شدند که این ها از منافقین هستند که برای شناسایی خط داخل ما نفوذ کرده اند؛ دست های آن ها را بستند و به پشت خط انتقال دادند. وقتی صبح شد تا چشم کار می کرد، خودروهای منافقین بودند که با انواع سلاح های پیشرفته ی غرب، روی جاده ایستاده بودند. به همه نیروهای مستقر در روی ارتفاع دستور داده بودند هیچ کس تیر اندازی نکند و بگذارید منافقین از خاکریز عبور کنند؛ نیروها همه آماده و دست ها روی ماشه ی سلاح بود. منافقین آمدند و با خیال راحت از خاکریز گذشتند و به سمت کرمانشاه به ستون می رفتند. حدود صد دستگاه زرهی و غیر زرهی که از ما عبور کردند، دستور آتش داده شد. جاده را بستند و نیروها با تمام سلاح هایی که داشتند، شلیک می کردند. نیروهای جان بر کف هوانیروز هم از راه رسیدند و شروع به بمباران کردند. ماشین بود که می سوخت؛ جنازه بود که روی جاده افتاده بود. منافقینی که پشت خاکریز مانده بودند، پا به فرار گذاشتند و نیروهای ما به تعقیب آنها پرداختند. تعداد زیادی از آن ها را کشتند و تعدادی را هم اسیر نمودند. دستگاه های مهندسی سخت مشغول کار شدند. جاده را از خودروهای آتش گرفته پاکسازی می کردند و جنازه ها را خاک می گردند. نیروها که نفرت زیادی از منافقین داشتند، داخل جیب های آن ها را نگاه می کردند. بیشتر خانم ها از مازندران و رشت و لاهیجان بودند. داخل خودروهای آن ها امکانات زیادی بود که همه صحیح و سالم در اختیار ما قرار گرفت. یک دست لباس فرم سپاه با کلت کمری و دو تا دستگاه تویوتا استیشن و وانت را سالم گرفتیم و به گردان آوردیم و در امورات گردان از آن ها استفاده می کردیم. در طول عملیات مرصاد بیش از 30 گلوله آرپی جی شلیک کردم که باعث آسیب دیدن پرده های صوتی گوشم شده است و روز به روز درد آن بیشتر می شود.
شهید علی اصغر بدی دادگر از رفقای ما بود؛ خیلی شوخ طبع بود. ما به او لقب اصغر مجدی داده بودیم؛ چون با دیدن او یاد و خاطره ی اصغر مجدی در یاد و خاطره مان زنده می شد. در عملیات مرصاد آرپی جی زن بود. موشک آرپی جی را داخل قبضه جا زد و بلند شد که شلیک کند که ناگهان تیری از طرف منافقین شلیک شد و به پیشانی او اصابت کرد؛ طوری که همه متوجه برخورد تیر به کلاه آهنی او شدیم. علی اصغر به پشت افتاد و دست وپا می زد. همه نگران و سراسیمه به سمت او رفتیم. به بالای سر وی که رسیدیم، شروع کرد به خندیدن و جیغ و داد کردن. خلاصه همه یک دل سیر خندیدیم. تیر وارد کلاه شده بود و موهای سر را سوزانده بود. روز بعد در حال آرپی جی زدن بود که یک دفعه به پشت افتاد و شروع کرد به دست وپا زدن و فریاد کشیدن، بچه ها گفتند: باز می خواهد ما را مسخره کند. هر چه فریاد زد کسی به کمکش نرفت. کم کم صدایش عوض شد، وقتی به بالینش رسیدیم متوجه شدیم که یک تیر به قلبش خورده و به شهادت رسیده است. از این که بمب خنده ی گردان را از دست داده بودیم، همه ناراحت شدیم و از فراقش گریه کردیم. روحش شاد. مدت 48 ساعت نیروهای لشکر ما در منطقه ی عملیاتی مرصاد بودند. سپس به مقر اصلی در کرمانشاه برگشتیم. من در تاریخ 18/3/1368 خدمتم را به پایان رساندم و به وطن بازگشتم.
هدایت شده از شهادت زیباسـت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| سخت است عاشق شوی و یار نخواهد.
دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد...|
#ارباب
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا⤵️
http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
هدایت شده از ߊࡋࡋܣܩ ߊܝܝ۬ࡐ߳ܢߺ߭ߊ ܝߺ̈ߺߺ၄ܦ߭ܢߺ࡙ࡐ߳ ߊࡋ̈̇ࡄܣߊࡅܣ
پارت شصت و هشت بالیاقت🌸🌿
#کتاب سروقمحانه
#شهیدحسین معزغلامی🌹
حسین بخاطر نوع مسئولیتی که داشت فرمانده اش اجازه ماموریت رفتن روبهش نمی داد،چون به شدت به حسین احتیاج داشت و معتقدبود حسین باید تجربیات بیشتری کسب کنه.حسین خیلی پیگیربود.محل کارش روعوض کنه تا بتونه ماموریت بره.راستش من هم چون میشناختمش و می دونستم چه نیروی ارزشمند یه توانایی هایی که مابرای انجام مأموریت هامون نیازداریم،روداره. شروع کردم به رایزنی حسین روبیارم قسمت خودمون،اما یه مشکل وجودداشت؛افراد باتجربه تر و با سابقه بهتری بودن که دوست داشتن بیان قسمت ما.مدتهای زیادی بود که خیلی هاشون درخواست داده بودن که منتقل بشن بخش ما،امامن با درخواست هاشون مخالفت کرده بودم.نهایتامن به خاطر صلاح مجموعه،بدون توجه به اعتراضات؛حسین رو منتقل کردم قسمت خودمون،وقتی اومد قسمت ماخیلی ازکارها و جلساتی که شاید یه شخصی بادرجه سرهنگی باید شرکت می کرد رو،به حسین می سپردم چون بزرگی رو در وجودش می دیدم وانصافابه خوبی ازپس کارهابرمیومد و به همه اثبات شدکه تصمیم من درست بوده.تومنطقه(سوریه)هم که بودیم حسین سعی می کرد،توهمه کارهاداوطلب بشه و یه جورایی پیشروبود.
(دوست وفرمانده شهید)
هدایت شده از ߊࡋࡋܣܩ ߊܝܝ۬ࡐ߳ܢߺ߭ߊ ܝߺ̈ߺߺ၄ܦ߭ܢߺ࡙ࡐ߳ ߊࡋ̈̇ࡄܣߊࡅܣ
سالروز شهادت شهید غیرت
شهید علی خلیلی ...♥️🕊
هدایت شده از ߊࡋࡋܣܩ ߊܝܝ۬ࡐ߳ܢߺ߭ߊ ܝߺ̈ߺߺ၄ܦ߭ܢߺ࡙ࡐ߳ ߊࡋ̈̇ࡄܣߊࡅܣ
من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم...
_ فرازی از نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب🌱
هدایت شده از محمدرضا رحمانی
🌹 امروز ۳ فروردین سالروز شهادت او است! چرا تاکنون نام او را نشنیده بودیم؟
♦️در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۲ مسابقه بزرگی میان جبهه حق و باطل شکل گرفت. صدام حسین (لعنت الله علیه)، ماهر عبدالرشید، هشام صباح الفخری و صابر عبدالعزیز الدوری و سید روح الله خمینی (ره) محسن رضایی، علی صیاد شیرازی و حسن باقری و یارانشان رودرروی یکدیگر قرار گرفتند.
در اوایل جنگ، ۲۵۰۰ کیلومتر از خاک کشور از جمله ده ها روستا به اشغال دشمن درآمد و هر روز خبر ناراحت کننده ای از مناطق اشغال شده کشور به گوش می رسید که حس ناموس پرستی اسلامی اجازه بیان آن را نمی دهد!
ارتش با ۳۵ گردان و سپاه نیز با ۱۰۰ گردان و در آن طرف عراق با ۷ تیپ زرهی، ۲۰ تیپ پیاده و ۱۰ گردان توپخانه که معادل با حدود ۸۰ تا ۱۶۰ هزار نیرو بود وارد عمل شدند.
مهم ترین اهداف ما در این عملیات عبارت بود از ۱_ آزادسازی بخش های وسیعی از مناطق مناطق غرب دزفول، شوش و اندیمشک و دهها روستا، ۲_ خارج کردن شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک از تیررس آتش توپخانه عراق، ۳_ دور کردن آتش مؤثر ارتش عراق از جاده اهواز به اندیمشک.
قرار بود که این عملیات روز اول فروردین اجرا شود اما دشمن در روز ۲۹ اسفند دو حمله غافلگیرانه انجام داد و در جلسه میان فرمانده نیروی زمینی ارتش (صیاد شیرازی) و فرمانده سپاه (محسن رضایی) اجرای عملیات با تردید مواجه شد که محسن رضایی به دلیل نگرانی از شنود در خصوص جلسه پیش رو و همچنین حفظ محرمانگی آن، با یک فروند جنگنده و در حالی که در کابین عقب و پشت سر خلبان نشسته بود سریعاً خود را به تهران و محضر امام خمینی (ره) رساند تا از ایشان کسب تکلیف نماید.
حضرت امام به ایشان فرمودند: «بروید که انشاءالله پیروزید، اما اگر خواستید، استخاره کنید.» بعد از آن استخاره انجام شد و سوره فتح و آیه «إِنَّا فَتَحنَا لَكَ فَتحَا مُّبِينٗا _ به راستى ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم آورديم» آمد و به این دلیل نام این عملیات هم «فتحالمبین» انتخاب شد. بعداً ثابت شد که نه تنها نام این عملیات، بلکه در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز به لحاظ مادی و استراتژی نظامی این عملیات حقیقتاً «فتح المبین» و فتح الفتوح جبهه های حق محسوب شد!
النهایه: ۱_ ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشور شامل دهها بخش و روستا، سایت ۴ و ۵ رادار، جاده مهم دزفول به دهلران آزاد شد، ۲_ نیروهای اسلام در منطقه غرب شوش و دزفول به مرز نزدیک شدند، ۳_ شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش و مراکز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن خارج شد، ۴_ به چاه های نفت ابوغریب در ارتفاعات تینه عراق دسترسی حاصل شد، ۵_ بیش از ۴ لشکر، ۳۶۱ دستگاه تانک و نفربر، ١٨ فروند هواپیما، ۳۰۰ دستگاه خودرو، ۵۰ توپ و ۳۰ دستگاه مهندسی ارتش عراق منهدم شد، ۶_ سیصد و بیست دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو، ۱۶۵ توپ، ۵۰ دستگاه مهندسی و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی از ارتش عراق به غنیمت گرفته شد، ۷_ بیش از پانزده هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمد، ۸_ بیش از پانزده هزار نفر از نیروهای دشمن کشته و بیش از ده هزار از آنان زخمی شدند و حتی صدام حسین نیز در شرف اسارت قرار داشت و با خودرو حامل زخمی ها از منطقه فرار کرد!
♦️اما حقیقت ماجرا چه بود؟
سنگر تیربار بعثی ها بر روی یک تپه قرار داشت که چون با بتن و استحکامات سخت آهنی ساخته شده بود به سادگی قابلیت انهدام را نداشت و یکی از تیربارچی های آنها همه رزمنده ها را در یکی شیار زمین گیر و چند صد نفر را شهید و زخمی کرده بود. نزدیک بود که دستور عقب نشینی صادر شود و هیچ چیز به فکر هیچکس نمی رسید تا اینکه ناگاه سر کالیبر آن تیربار به سمت آسمان رفت و گلوله ها برای مدتی به سمت ماه و ستاره ها شلیک شدند!
بچه ها از این فرصت استفاده و خود را به آن سنگر رسانده و با پرتاب نارنجک تیربارچی را به درک واصل کردند و همین عمل موجب پیشروی های بعدی و آن پیروزی تاریخی شد و همه خیال کردند که تیربارچی عراقی ترسیده و سنگر و اسلحه اش را رها کرده است!
فردا صبح و زمانی که آن منطقه تثبیت شد همه با صحنه عجیبی روبرو شدند! یکی از رزمنده ها که در آن شیار قرار داشت و گلوله آن تیربار به شکمش وارد و همه روده هایش بیرون زده بود، خود را به بالای آن تپه رسانده و در حالی که با دست چپ خود روده هایش را گرفته تا بیشتر بیرون نزند، با دست راستش لوله سرخ تیربار را گرفته و به سمت آسمان هدایت کرده بود تا بچه ها بتوانند با نزدیک شدن به آن تیربارچی را از پای درآورند و به دلیل داغ بودن لوله آن تیربار، دست وی تا کتف ذغال شده و همانگونه بر تیربار خشک شده بود و ایشان در حالتی که ایستاده و با دست دیگرش روده های خویش را گرفته بود به شهادت رسید.
🌷او کسی نبود جز شهید «علی اکبر جزی» از اصفهان، شادی روح این شهید بزرگوار صلوات 🌷
(بسم الله الرحمن الرحیم)
(لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم )
(الهی به امیدتو)
خدایا بحق امام حسن علیه السلام وامام حسین علیه السلام دیگه ریشه اسرائیل صفاک را بکن
خدایا لشکریان غیبی خودت را به دادمسلمین برسان
خدایا به مسئولین کشورهای اسلامی قدرتی بده که بدادمردم مظلوم فلسطین برسند
خدایا رزمدگان اسلام مخصوصا رزمندگان فلسطین را پیروز بگردان
الهی عجل عجل عجل لولیک الفرج
آمین یا رب العالمین
سلام صبحتون منور به نور الهی ۶ فروردین ۱۴۰۳ ۱۴ رمضان ۱۴۴۵
ذکر روز دوشنبه
یا قاضی الحاجات
السلام علیک یا رسول الله
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
السلام علیک یا فاطمة الزهراء
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا حسین بن علی
السلام علیک یا علی بن الحسین
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا جعفر بن محمد
السلام علیک یا موسی بن جعفر
السلام علیک یا علی بن موسی
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا علی بن محمد
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا صاحب الزمان
آیت_الکرسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»
((( اللهم عجل لولیک الفرج)))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منافسه شاکرنژاد با امیر حسین باقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا
🔹 شهدا دلها را تصرف میکنند .....
🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹
@bashohadatashahadattt
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
42.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
🌷 هرروز صبح بیاد امام زمان عج🌷
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدی♥
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ،
يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ،
أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ
الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ
وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ،
وَهٰذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ
وَفَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ،
وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذِى فَرَضْتَ صِيامَهُ عَلَىَّ،
وَهُوَ شَهْرُ رَمَضانَ
الَّذِى أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ
هُدىً لِلنَّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الْهُدىٰ
وَالْفُرْقانِ وَجَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَجَعَلْتَها خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ،
فَيا ذَا الْمَنِّ وَلَا يُمَنُّ عَلَيْكَ
مُنَّ عَلَىَّ بِفَكاكِ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ
فِى مَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ
وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ
بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بنام خدا
امروزمان را آغاز می کنیم
بنام شهید نورمحمد دلارامی
هدیه به روح شهدا
امام شهدا
پدران و مادران شهدا
اموات اعضاء محترم کانال
مخصوصا شهیددلارامی
صلوات
هدایت شده از امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🌷شهید حسین خرازی با لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد.
آنقدر اتوبوس تکان میخورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار او نشسته بود، دچار تهوع شد..
او کلاه زمستانیاش را زیر دهانِ کودک گرفت و کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچهاش را تنبیه کند اما حسین خرازی با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است میشوییم، پاک میشود.
🌷مدتها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند و کاری از دستشان بر نمیآمد!
رئیس گروهِ دشمن که با نیروهایش به آنها نزدیک شده بود، ناگهان اسلحهاش را کنار گذاشت! سردار خرازی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: من پدرِ همان بچهام..
با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی.
حالا فهمیدم که شما دشمنِ ما نیستی
#شهید_حسین_خرازی
حدیث خوبان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷عشق یعنی ضربان حرم .....
مگه شهید میمیره....
سرباز پادگان حرم ....
پیش زینبی به جان حرم ...
#مدافعان_حریم_آل_الله
#شهید_حسین_معزغلامی
#سالروزشهادت🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🌱..سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
🌷هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.
🥀در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست
.... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
#برشی_ازوصیتنامه
#سالروزشهادت
🌘🍁عاقبتتون شهدایی🍁🌘
هدایت شده از مصطفی الوندی
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۱۶۵
#آدمخوارها_در_جبهه!
🌷عمليات والفجر ۳، بچهها چند اسير گرفته بودند. گويا هم زمان عراق تبليغات كرده بود كه نيروهاى ايرانى خصوصاً پاسدارها آدمخوار هستند و اگر اسير شديد خودتان را بكشيد. به همين خاطر هنگام اسارت خواسته بودند تا آنها را به بسيجیها تحويل دهند. من هم بىخبر از اين قضيه ديدم دو تا از اين اسيرها لخت هستند. گفتم؛ شايد بدن اينها تا مقصد بسوزد كه چشمم به يك بلوز كار افتاد. تصميم گرفتم لخت بشوم و زير پيراهنم را به آنها بدهم تا يكى از آن دو بپوشد. ناگهان ديدم همين كه دكمهها را باز كرده و نكرده بودم، زدند زير گريه و فكر میكردند دارم لباسم را درمیآوردم تا آنها را بخورم و بعد كه قضيه را متوجه شدند، فرياد الموت الصدام (مرگ بر صدام) سر دادند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌 شهادت حسین معز غلامی به روایت فرمانده
🔷️ فرمانده شهید حسین معز غلامی روایت می کند: شهادت انگار از یک هفته قبل به ایشون الهام شده بود
◇ دقیقا یک هفته قبل از شهادتش تو ماموریت گشت زنی با موتور زمین خورده بود و یه طرف بدنش زخم بود
◇ گفتم که برگرده عقب و حتی به شوخی و جدی گفتم: "تخطی از حکم مافوق" برات میزنم که گفت: "چک برگشتی دردسره"!
🔻 چهارروز بعد تو یه جریان دیگه ترکش خورد و کتف چپ و بازوشو پاره کرده بود و با یه وضع اسفباری تو درمانگاه افتاد
◇ براش حکم زدم برگرده درمانگاه دمشق و باتوجه به اینکه سال جدید شده، عیدو بره تهران.
◇ با اون حالش از درمانگاه اومد و گفت "یه ترکشه دیگه، گفتم که مارو خرج کردن ، برگشت نزنید حاجی" و به اصرار خودش موند
◇ ما در وضعیت بدی بودیم و پاتک های سنگینی میخوردیم و حضور سیدمجتبی (شهید معز غلامی) و نیروهای تحت فرمانش برای ما نعمت بود.به همین علت من مخالفت نکردم
◇ بانداژ دستشو نیمه شب چهارم بازکرد و رفت خط و وقتی بیسیم زد که نیروهاش عقب نشینی کردن و تک و تنها مونده تو خط، بهش گفتم: اگر میتونی مقاومت کن تا نیرو برسه همه جا درگیرن و دیگه بیسیم نزد تا خودم بزنم.
🔸️ وقتی بیسیم زدم و گفت: تونسته مقاومت کنه و نگذاشته بود خط بشکنه اما خودش شکسته بود.
◇ بسیم بعدیو دیگه جواب نداد و پشت بیسیم فریاد میزدم: که جواب بده؛ بهش گفتم به جانبازی راضی نشدی که آخرم شهید شدی سیدمجتبی
#شهید_حسین_معزغلامی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال وبه دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
#سلام_امام_زمانم
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم،دوست دارمت
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم❤️
السلامعلیکیااباصالحالمهدی ≽
✦السّلامُ عَلَیْک یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْک یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْک یا شَریک الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْک یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از ߊࡋࡋܣܩ ߊܝܝ۬ࡐ߳ܢߺ߭ߊ ܝߺ̈ߺߺ၄ܦ߭ܢߺ࡙ࡐ߳ ߊࡋ̈̇ࡄܣߊࡅܣ
#بهار_قرآن_با_شهدا
🌷شنیده بودم در مسابقات قرآنی رتبه ی اول را کسب کرده،خیلی دلم می خواست صدایش را بشنوم، ولی هیچ وقت پیش من قرآن نخواند.
🌷دوبار بیشتر خواندنش را ندیدیم. اوّل سر عقد که در عمق معنای آن فرو رفته بود و آرام شروع به خواندن کرد. دوم زمانی بود که برای حل مشکلی با هم به #قرآن متوّسل شدیم.
"شهید کیومرث (حسین) نوروزی"
✍می خواهم حنظله شوم
#ماه_رمضان
#شهادت هنرمردان خداست
هدایت شده از لبیک یامهدی (عج)
🌷
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم، نوشته ای که بالای سر شهدا نصب بود نظرم را جلب کرد:
"هر اتفاقی افتاد، نباید صداتان دربیاید! ما رفتیم زیر آب سرباز عراقی ما را ندید فقط دو سه تا از بچه های دسته یک را دید، هیچ کار نکردند یکی یکی تیر خوردند و رفتند زیر آب حتی ناله هم نکردند."
با خودم گفتم آن روز چرا رزمندهها ناله نکردند؟🤔 #درد نداشتند؟ چرا؛ داشتند! جسم عزیزشان را گلولهها سوراخ نکرده بود؟ چرا؛ کرده بود!
آنچه باعث #صبرشان شده بود، دو چیز بود:
۱. دشمن نشنود.
۲.زحمت دیگر رزمندهها هدر نرود.
🔹امروز خون همان شهدا نتیجه داده و حکومت اسلامی #سرپا و سربلند است. ایراد ندارد؟ دارد، اختلاف نداریم؟ داریم، اشتباهات و کوتاهیهای مسئولین #درد ندارد؟ دارد، اما همان دو چیز باید باعث #صبرمان شود:
۱. دشمن نشنود و از اختلافات ما خوشحال نشود!
۲.زحمت دیگر رزمندهها هدر نرود!
گاهی باید سرمان را زیر آب کنیم و صدایمان درنیاید!
انتقاد و مطالبهگری نکنیم؟ چرا، اینکه واجب است، اما آنقدر سنجیده و هوشمندانه باید باشد که هم دشمن نشنود هم ... .
هدایت شده از اخبار جبهه مقاومت(شبانه)
🔴#فورى || گردان های القسام: یک ناو نظامی رژیم صهیونیستی را با گلوله « یاسین 105» در جنوب مجتمع الشفا در شهر غزه هدف قرار دادیم.
🌐 اخبار جبهه مقاومت🚩 (شبانه)
https://eitaa.com/joinchat/1717436665C5cc8d97874
هدایت شده از اخبار جبهه مقاومت(شبانه)
🔴 مرگ یک اسیر اسرائیلی بر اثر کمبود غذا و دارو
🔹️ سخنگوی شاخه نظامی حماس مرگ اسیر صهیونیستی «یجیو بوخاتاف» ۳۴ ساله در اثر کمبود دارو و غذا را اعلام كرد
🌐 اخبار جبهه مقاومت🚩 (شبانه)
https://eitaa.com/joinchat/1717436665C5cc8d97874