eitaa logo
《سربازان دیروز و امروز سرخس》
1.2هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
12.2هزار ویدیو
101 فایل
بِسْمِ اَللّٰه اَلرَحمٰن اَلرَحیم فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ : هر کس به اسلام گرویده مأموریت دارد استقامت کند ( آیه ۱۱۲ سوره هود ) سلام علیکم به نام خدا ، به یاد خدا ، برای خدا این کانال مخصوص دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان سرخس می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
رزمنده ی دلاور علی (محمدرضا) دهخانه فرزند رمضان سال 1347 در روستای عباس آباد دیده به جهان گشود. بعد از اخذ دیپلم در تاریخ 18/3/1366 جهت انجام خدمت مقدس سربازی به پادگان آموزشی نیشابور اعزام گردید و مدت سه ماه آموزش دید. سپس به همراه دیگر نیروها راهی جبهه های حق علیه باطل شد و به کرمانشاه رفت و در لشکر 43 مهندسی امام علی (ع) سازماندهی گردید. چون در آن زمان نیاز به نیروی تحصیل کرده داشتند، فرماندهی خواسته بود که نیروهای دیپلمه خودشان داوطلب شوند؛ چون برای کارهای تخصصی مانند دیده بانی و نقشه خوانی نیرو نیاز داشتند. او و چند نفر دیگر خودشان را معرفی می کنند. فرمانده به او دستورمی دهد اسامی این چند نفر را یادداشت کن. اسامی را داخل یک برگه می نویسد و تحویل فرمانده می دهد؛ وقتی خط زیبای او را می بینند به عنوان نیروی پرسنلی گردان سازماندهی می شود. او در گردان مسئولیت تهیه ی آمار نیروها، پذیرش نیروهای جدید، ثبت مرخصی نیروها، تهیه ی آمار غذا، لیست حاضرین وغایبین، آمار شهدا و مجروحین، تهیه ی کارت و پلاک شناسایی و تسویه ی حساب نیروها را بر عهده داشت. مأموریت تیپ 43 تحت امر قرارگاه رمضان، ساخت بیمارستان صحرایی، سنگرهای گروهی، قرارگاه، سوله، پل، احداث جاده و ساخت سنگرهای بتنی وآهنی داخل خاک عراق بود. در مناطق عملیاتی نصر 8، بیت المقدس2و3 که در زمستان سال 1366 سمت ماووت، ارتفاع گرده رش انجام شد، جانانه تلاش کرد. نیروی چند گردان بنام گردان بلال، المهدی، فتح و مالک اشتر بود که هرکدام مجهز به چند دستگاه لودر، بولدزر، کامیون، بیل مکانیکی و جرثقیل بودند. مقر اصلی لشکر در کرمانشاه بود و قرارگاه تاکتیکی در50کیلومتری خاک عراق به نام موقعیت شهید یحیی بود که برای رسیدن به آن باید از بانه و پل معروف سید الشهدا(ع) عبور می کردند. یک بیمارستان صحرایی به نام بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا(س)در نزدیک قرارگاه توسط لشکر احداث شد که مجروحین وشهدا را به آنجا می آوردند و از آن جا به کرمانشاه انتقال می دادند. *** قرار بود از کرمانشاه به موقعیت شهید یحیی برویم. تا بانه و پل سیدالشهدا(ع) که با ماشین رفتیم، زمان انجام عملیات بود و هواپیماهای عراقی یکسره جاده و اطراف پل را بمباران می کردند. دستور رسید تا قرارگاه پیاده برویم. از صبح تا شب با تجهیزات پیاده رفتیم تا به مقر رسیدیم. به گردنه الله اکبر که رسیدیم، متوجه شدیم که دشمن به ما دید دارد؛ اما باید هر طور شده از گردنه عبور می کردیم. خیلی محل خطرناکی بود و حالت پرتگاه داشت. به هر حال بعد از ساعت ها پیاده روی به مقر رسیدیم. سنگر های ما داخل یک شیار بود. نیروهای لشکر در مناطق مختلف عملیاتی مستقر بودند و رزمندگان اسلام را از لحاظ مهندسی پشتیبانی می کردند و پس از اتمام کار به مقر بر می گشتند. عملیات والفجر در منطقه حلبچه انجام شده بود و قرار بود یک بیمارستان در منطقه گرده رش احداث نمایند. با برادر عاقبتی که فرمانده ی گردان ما بود، رفتیم که از نیروها سرکشی نماییم. ارتفاع گرده رش خیلی زیاد بود و پیچ های خطرناکی داشت. حدود 105 پیچ داشت. گاهی خودروها به ته دره پرت می شدند. نیروهایی که سوار برخودرو بودند، همیشه آماده بودند که اگر خودرو از جاده خارج شد خودشان را به بیرون پرت کنند. نزدیک حلبچه که رسیدیم، با رودخانه ای روبرو شدیم که پل آن توسط نیروهای عراقی بمباران و تخریب شده بود و امکان عبور نداشت. مردم عادی شهر حلبچه خیلی ناراحت بودند؛ چون خیلی از اقوام آن ها در بمباران شیمیایی از دنیا رفته بودند. موقع بمباران پل، مردمی که در حال عبور بودند، همه کشته شده بودند و بدن های آنها تکه تکه شده بود و هنوز قسمت هایی از گوشت بدن آن ها به نرده های پل چسبیده بود. من حتی دستی را دیدم که هنوز ساعتی به مچ داشت. آن روز تا شب با تویوتا مردم بی دفاع حلبچه را به نزدیک قرارگاه منتقل می کردیم و باز دوباره برمی گشتیم و مردم را سوار برماشین می نمودیم. مقداری جیره ی غذایی داشتیم که برای نیروهای خودمان برده بودیم، در اختیار آنها قرار دادیم. از این که کمکشان می کردیم خیلی خوشحال بودندو ما از خوشحالی آن ها خوشحال می شدیم.
در موقعیت شهید یحیی بودیم که بوی قورمه سبزی می آمد. به بچه ها گفتم فکر کنم نهار قرمه سبزی است. در همین حین صدایی شنیدم که فریاد می زد که گاز، گاز، ماسک بزنید. فرصت زدن ماسک نبود. نیروهایی که دسترسی به ماسک نداشتند، چفیه ها را خیس نمودند و جلوی بینی و دهانشان گرفتند و به سمت ارتفاعات بالا رفتند که گاز استشمام نکنند. او که شیمیایی شده بود، حالش به هم می خورد و توسط آمبولانس به بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه الزهرا (س) انتقال داده می شد. آن جا مدت 24 ساعت بستری می شدند. در آن جا باید لباس هایی را که آلوده شده بود، را آتش می زدند و یک دست لباس دیگر تن می کردند. من لباس های پلنگی ام را خیلی دوست داشتم و به خاطر این که آن ها را از دست ندهم، داروهایم را برداشتم و از بیمارستان فرار کردم. در موقعیت شهید یحیی بودم. حوالی ظهر بود. مدتی بود که مرخصی نرفته بودم و دلم برای خانواده خیلی تنگ شده بود. قلم و کاغذ برداشتم که نامه بنویسم که ناگهان دیوار صوتی توسط هواپیماهای عراقی شکسته شد. فریاد زدم بچه ها پناه بگیرید که مقر را بمباران می کنند؛ هنوز حرفم تمام نشده بود که چند تا هواپیمای دیگر مقر را بمباران کردند و چند راکت در داخل مقر منفجر شد. با دیدن راکت ها خودم را به ورودی سنگر رساندم که در همین لحظه موج انفجار من را به داخل سنگر پرت کرد. گرد وخاک ها که خوابید، هم سنگرانم به کمک من آمدند. فریاد زدم به من دست نزنید که بدنم پر از ترکش است. بچه ها وقتی اثری از خون در بدن من نمی بینند، متوجه می شوند که من بر اثر موج انفجار به داخل سنگر پرت شدم و تصور کردم که نرمه شن ها و کلوخ هایی به بدنم اصابت کرده است ترکش هستند. من را به بیمارستان می رسانند. بعد از این اتفاق به مدت 24 ساعت بی هوش بودم و بعد از بهبودی نسبی به مقر باز گشتم. در عملیات مرصاد در سال 67 کار ما مهندسی بود و کار رزمی و پیاده کمتر انجام می دادیم. دو روز قبل از عملیات همه نیروهای لشکر را جمع کردند و آموزش فشرده ی سلاح شناسی مانند کلاش، تیربار و آرپی جی را شروع نمودند. دو روز طول کشید تا آموزش کارهای عملی و میدان های تیر شبانه و روزانه تمام شد. آن موقع جبهه از لحاظ نیرو وضع خوبی نداشت. ایران قطعنامه ی 598 سازمان ملل را پذیرفته بود، اما صدام هر روز به تجاوز دوباره ادامه می داد و قسمتی از خاک عزیزمان را اشغال می کرد؛ مثل این که از حمله ی منافقین به اسلام آباد غرب هم اطلاع داشتند. بعد از اتمام آموزش، نیروها را مسلح نمودند. من یک آرپی جی با چند موشک برداشتم. صبح بود که با ماشین از باختران عبور کردیم. چند کیلومتر که به سمت اسلام آباد رفتیم، به ما گفتند: پیاده شوید. حدود بعدازظهر بود که پیاده از کنار جاده به سمت ارتفاع حرکت کردیم تا به بالای گردنه رسیدیم. غروب که شد، سه فروند هلی کوپتر آمد و روی جاده ی بالای کوه نشست؛ از یکی از هلی کوپترها شخصیتی پیاده شد و چند دقیقه با نیروها صحبت کرد و بعد از جلسه پرواز کردند و رفتند. چند دقیقه که گذشت، هواپیماهای عراقی رسیدند، ولی خوشبختانه هلی کوپتر رفته بود. آن جا که مستقر بودیم، پل بزرگی وجود داشت. فرمانده گفت: همه بروید زیر پل که بمباران هوایی است. دو تا راکت کنار دهانه ی پل خورد که شکر خدا عمل نکرد، وگرنه تلفات زیادی می دادیم. چند عدد راکت هم دورتر از پل خورد که آن ها منفجر شدند ولی شکر خدا به کسی آسیبی نرسید.
بعد از بمباران به سمت نوک قله حرکت کردیم که همان تنگه ی چهار زبر بود. وقتی که آن جا رسیدیم، دیدیم که توسط دستگاه های مهندسی لشکر، چند ردیف خاکریز روی جاده زده شده. خط مقدم ما سمت چپ تنگه بود و حدود ده نفر از نیروهای لشکر 9 بدر که از عراقی های مخالف صدام بودند، به عنوان مسئول محور به ما معرفی شدند که خیلی هم شجاع بودند. لشکرهای دیگر سمت راست را عهده دار بودند. منافقین از اسلام آباد گذشته بودند و پایین تنگه به صورت ستونی روی جاده منتظر بودند که راه باز شود و به سمت کرمانشاه حرکت کنند. تعداد زیادی از نیروهای منافقین در کنار تأسیسات نفتی که پایین تنگه بود، پناه گرفته بودند و دستور داشتند که به سمت مخازن شلیک نکنند. چند بار منافقین با خودرو حمله کردند که از خاکریز عبور کنند. مسئولین محور به ما که آرپی جی زن بودیم، دستور داده بودند که هر پنج نفر با هم به سمت خودروهای آنها شلیک کنید که حداقل یکی به آن ها اصابت کند و همین هماهنگی باعث انهدام و آتش گرفتن آن ها می شد. یک مرحله هم که خواستند با موتور سواری عبور کنند، باز هم موفق نشدند. وقتی صبح شد، هواپیماهای عراقی به کمک منافقین آمدند و منطقه را به شدت بمباران کردند. از طرف ما هم هواپیماها و هلی کوپتر ها آمدند و مواضع منافقین را بمباران نمودند. شب بود که من لوحه ی نگهبانی را تنظیم نمودم. تعدادی پاسدار با لباس نظامی قصد ورود به مقر داشتند که نیروها به آنها ایست دادند؛ در حالی که لباس سبز کمیته ی انقلاب اسلامی را بر تن داشتند. بعد از احوالپرسی گفتند: ما از نیروهای گردان امام حسین(ع) هستیم. آن ها را نزد مسئول محور بردیم، آن جا متوجه شدند که این ها از منافقین هستند که برای شناسایی خط داخل ما نفوذ کرده اند؛ دست های آن ها را بستند و به پشت خط انتقال دادند. وقتی صبح شد تا چشم کار می کرد، خودروهای منافقین بودند که با انواع سلاح های پیشرفته ی غرب، روی جاده ایستاده بودند. به همه نیروهای مستقر در روی ارتفاع دستور داده بودند هیچ کس تیر اندازی نکند و بگذارید منافقین از خاکریز عبور کنند؛ نیروها همه آماده و دست ها روی ماشه ی سلاح بود. منافقین آمدند و با خیال راحت از خاکریز گذشتند و به سمت کرمانشاه به ستون می رفتند. حدود صد دستگاه زرهی و غیر زرهی که از ما عبور کردند، دستور آتش داده شد. جاده را بستند و نیروها با تمام سلاح هایی که داشتند، شلیک می کردند. نیروهای جان بر کف هوانیروز هم از راه رسیدند و شروع به بمباران کردند. ماشین بود که می سوخت؛ جنازه بود که روی جاده افتاده بود. منافقینی که پشت خاکریز مانده بودند، پا به فرار گذاشتند و نیروهای ما به تعقیب آنها پرداختند. تعداد زیادی از آن ها را کشتند و تعدادی را هم اسیر نمودند. دستگاه های مهندسی سخت مشغول کار شدند. جاده را از خودروهای آتش گرفته پاکسازی می کردند و جنازه ها را خاک می گردند. نیروها که نفرت زیادی از منافقین داشتند، داخل جیب های آن ها را نگاه می کردند. بیشتر خانم ها از مازندران و رشت و لاهیجان بودند. داخل خودروهای آن ها امکانات زیادی بود که همه صحیح و سالم در اختیار ما قرار گرفت. یک دست لباس فرم سپاه با کلت کمری و دو تا دستگاه تویوتا استیشن و وانت را سالم گرفتیم و به گردان آوردیم و در امورات گردان از آن ها استفاده می کردیم. در طول عملیات مرصاد بیش از 30 گلوله آرپی جی شلیک کردم که باعث آسیب دیدن پرده های صوتی گوشم شده است و روز به روز درد آن بیشتر می شود. شهید علی اصغر بدی دادگر از رفقای ما بود؛ خیلی شوخ طبع بود. ما به او لقب اصغر مجدی داده بودیم؛ چون با دیدن او یاد و خاطره ی اصغر مجدی در یاد و خاطره مان زنده می شد. در عملیات مرصاد آرپی جی زن بود. موشک آرپی جی را داخل قبضه جا زد و بلند شد که شلیک کند که ناگهان تیری از طرف منافقین شلیک شد و به پیشانی او اصابت کرد؛ طوری که همه متوجه برخورد تیر به کلاه آهنی او شدیم. علی اصغر به پشت افتاد و دست وپا می زد. همه نگران و سراسیمه به سمت او رفتیم. به بالای سر وی که رسیدیم، شروع کرد به خندیدن و جیغ و داد کردن. خلاصه همه یک دل سیر خندیدیم. تیر وارد کلاه شده بود و موهای سر را سوزانده بود. روز بعد در حال آرپی جی زدن بود که یک دفعه به پشت افتاد و شروع کرد به دست وپا زدن و فریاد کشیدن، بچه ها گفتند: باز می خواهد ما را مسخره کند. هر چه فریاد زد کسی به کمکش نرفت. کم کم صدایش عوض شد، وقتی به بالینش رسیدیم متوجه شدیم که یک تیر به قلبش خورده و به شهادت رسیده است. از این که بمب خنده ی گردان را از دست داده بودیم، همه ناراحت شدیم و از فراقش گریه کردیم. روحش شاد. مدت 48 ساعت نیروهای لشکر ما در منطقه ی عملیاتی مرصاد بودند. سپس به مقر اصلی در کرمانشاه برگشتیم. من در تاریخ 18/3/1368 خدمتم را به پایان رساندم و به وطن بازگشتم
🔴 حمله به پایگاه آمریکا در شرق سوریه منابع محلی سوریه گزارش دادند که پایگاه آمریکا در میدان نفتی العمر هدف حمله قرار گرفته و دود غلیظی بر فراز این پایگاه قابل رویت است. بر اساس گزارش‌ها، در این عملیات از پهپادها استفاده شده که مستقیما با اهداف موردنظر برخورد کرده‌اند. ♻️👇🏻 ⚠️کانال : 🚨 https://eitaa.com/joinchat/2162098380C1015543783
صهیونیست‌ها شهیدش کردند 🇱🇧 @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس دلش با تو بود جاودانه شد شعیه و سنی ندارد آرمان یکی ست نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا⤵️ http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پدر شهید جهاندیده: رهبرم از رامهرمز قهرمان و خوزستان مقاوم خدمتتان عرض می‌کنم. دلتان قرص که ما ملت خوزستان پیش‌قراول مبارزه با استکبار هستیم تا شما نه فقط ایران بلکه جهان اسلام را فرماندهی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷راز شهدایی که در محور مقاومت می‌دهیم چیست؟ یک روز حاج قاسم سلیمانی یک روز علی زاهدی یک روز اسماعیل هنیه یک روز سیدحسن نصرالله و عباس نیلفروشان و یک روز هم یحیی سنوار... حسن باقری از این راز پرده برمی‌دارد..!! 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
بگیر تخت بخواب ما بیداریم ...😔 آخرین پیام شهید شاهرخی فر نام و یاد و راهش همیشه جاویدان 🌷
🥀🥀ستاره ای از آسمان گلگون کفنان این سرزمین . سردار دلاوری که تا لحظه شهادت در کنار سرو قامتان دلیری چون شهید حسن باقری ،حاج احمد کاظمی،حاج حسین خرازی و ...درس شجاعت و مقاومت تلمذ نمود و‌در میدان مبارزه علیه دشمن دون حماسه ها آفرید . 🌷🌷درطول مبازرات انقلابی مردم ایران و دفاع مقدس تا به اکنون افراد بسیاری با روحیه ایثارگری و شهادت قدم در راهی بزرگ گذاشتند که حاصل آن پرورش و تحکیم کشوری اسلامی است . 🌿سرزمینی که حاصل خون شهدایی از جمله شهید «مجید بقایی»، فرمانده قرار گاه کربلاست. پزشکی جوان، پر شور از قبیله ی بی قراران؛ شاهدی بی باک در عرصه ی خوف و خطر .کسی که با تقوای بسیار، همیشه در فکر خدمت به مردم بود چه زمانی که به عنوان دانشجوی پزشکی فعالیت می کرد و چه زمانی که به عنوان فرمانده قدم در راه خون و ایثار گذاشت . 🌷عاشقانه های این سردار دلاور هنگام نماز ستودنی بود که دیگر برادران به حالش غبطه می خوردند. علاقه ی زیادی به امام خمینی(ره) و روحانیت داشت . معتقد بود گروه گرایی برای انسان تعصب و عجز فکری می‌آورد  و می‌گفت: « شما فقط ببینید که امام خمینی (ره) چه می‌گوید و از او تبعیت کنید.» و خود سعی می‌کرد مبارزات سیاسی و مذهبی در مسیر مکتب باشد و با جواز شرعی عمل کند . علاقه عجیبی به نیروهای بسیج مردمی داشت و هر جا مشکلی پیش می آمد از آنها دفاع می‌کرد... صلوات و رضوان الهی نثار همه شهدای این سرزمین . شهدا را به یادها بسپاریم نه به خاک . 🌷عاقبتتون ختم به شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماز شب شفاعت میکنه 📌تاکید ویژه آیت‌الله جاودان به خواندن نماز_شب بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات ┄┅┅┅┅❁🤍❁┅┅┅┅┄ کانال امام رضا علیه السلام @emamrezamashhad
شبتون آروم وشهدایی🌸
(بسم الله الرحمن الرحیم) (ماشاءالله .لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ) (الهی به امید تو) خدایا بحق امام سجاد علیه السلام و امام محمدباقر علیه السلام و امام جعفرصادق علیه السلام رزمندگان اسلام مخصوصا جبهه مقاومت رابردشمنان اسلام مخصوصا اسرائیل غاصب پیروز بگردان خدایا توفیق شناخت بیشتر خودت و انجام دستورات اسلام رابه ما عنایت بفرما خدایا اسرای مسلمین گرفتاردر زندانهای رژیم جعلی اسرائیل هرچه سریعترآزادشان بگردان خدایا عاقبت ما راختم بخیر بگردان الهی عجل عجل عجل لولیک الفرج آمین یا رب العالمین
سلام صبحتون منور به نور الهی ۸ آبان ۱۴۰۳ ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶ ذکر روز سه شنبه یا ارحم الراحمین السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیرالمؤمنین السلام علیک یا فاطمة الزهراء السلام علیک یا حسن بن علی السلام علیک یا حسین بن علی السلام علیک یا علی بن الحسین السلام علیک یا محمد بن علی السلام علیک یا جعفر بن محمد السلام علیک یا موسی بن جعفر السلام علیک یا علی بن موسی السلام علیک یا محمد بن علی السلام علیک یا علی بن محمد السلام علیک یا حسن بن علی السلام علیک یا صاحب الزمان آیت_الکرسی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم «اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ. لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.» ((( اللهم عجل لولیک الفرج)))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین❤️ علیه السلام ┄┅┅┅┅❁🤍❁┅┅┅┅┄ کانال امام رضا علیه السلام @emamrezamashhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامی به بلندای گلدسته هایت😔🙏 به زیبایی صحن هایت به زردی گنبد طلایت🕌 و به صفای پنجره ی فولادت یا ضامن آهو مددی👋 امام رضا جانم🖤 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ کانال امام رضا علیه السلام @emamrezamashhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹 @bashohadatashahadattt ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
42.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی 🌷 هرروز صبح بیاد امام زمان عج🌷 ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدی♥ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
بنام خدا امروزمان را آغاز می کنیم بنام شهید والامقام علیمحمدایزدی هدیه به روح شهدا امام شهدا پدران و مادران شهدا اموات اعضاء محترم کانال مخصوصا خانواده محترم شهید ایزدی صلوات
1⃣ ⭕️ ندای سر بی‌پیکری که به امام حسین(ع) سلام داد... 🔹 امام جماعت بود، واحد تعاون لشگر ۲۷ حضرت رسول، بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی، روحیه عجیبی داشت، زیر آتیش سنگین عراق، تو شلمچه، پیکر شهدا رو منتقل می‌کرد عقب، توی همین رفت و آمدها بود، گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد... من چند قدمیش بودم، هنوزم تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» ✍ راوی: جواد علی گلی 📚 کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۴۳(به نقل از کتاب پیشانی سوخته، ستاد اقامه نماز، ص ۹۹٫) (حسن) امام‌جماعت‌واحد‌تعاونی لشکر۲۷‌محمدرسول‌اللهﷺ ● سـن: ۱۸ سـال ● متولد: ۱۳۴۷/۰۳/۰۸_تهران ● شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۸_کربلای۵، شلمچه 🌷 مـحل مـزار مطهر: بهشت زهرا(س) تهران ☆ موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا: قـطعـه: ۲۹_ردیـف: ۱۲_شـماره: ۴ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
2⃣ ⭕️ خوابی که تعبیرش شهادت محسن شد./تا اتفاقی که باعث شد، شهید آقاخانی دو نام برای خود داشته باشد... 🔹 خاطرات مادر آقا محسن هم شنیدنی است: ◇ رفته بودم حرم سید الکریم، مردی جلو آمد و گفت: بچه هایتان را ببرید. گفتم: این فرزند من نیست، من از خانه فاطمه خارج شدم! گفت: این ″محسن″ توست و در راه خدا شهید می شود. ◇ وقتی این خواب را دیدم هنوز نمی دانستم باردار هستم. خوابم را برای یکی از دوستان تعریف کردم. به دفتر آقای بروجردی زنگ زدند، گفتند: تعبیرش این است که این زن باردار است و این بچه می شود. ☆☆ "ما ننوشتم محسن!″ وقتی بچه به دنیا آمد، تصمیم گرفتم نام پدربزرگش را با پدرش روی آن بگذارم. یعنی خوبه رفتیم شناسنامه را گرفتیم، نوشته، ″محسن″ بود!!! ◇ حتی پدرش از رئیس ثبت احوال سوال کرده بود که ما می خواهیم اسم بچه «حسن» باشد، چرا نوشتی محسن؟ گفتند: ننوشته ایم!!" (حسن) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
3⃣ ⭕️ آیت‌الله مجتهدی تهرانی در مورد طلبه شدن شهید آقاخانی چه گفتند؟!! 🔹 موهایش هنوز تا شانه بود. دوستش قاسم دنبالش رفته بود و با هم به مدرسه مجتهدی رفتند. ◇ شیخ گفته بود: این دختر کیست؟ گفتند: دختر نیست، برای تحصیل در حوزه آمده است. ◇ مرحوم آیت الله مجتهدی فرمودند: ″خداوند این فرزند را برای طلبگی برگزیده است." ✍ به روایت: مادر بزرگوار شهید (حسن) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
هدایت شده از Abbasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی یک مداح با معرفت، مفاهیم بسیار مهم و دقیق و البته ناظر به حوادث روز را فقط در یک دقیقه، به زیبایی ارائه می کند... 🍀لطفا این 60ثانیه را مشاهده و در حد امکان بازنشر نمایید.