eitaa logo
هیئت اِنسیّةالحَوراء ‹س›
64 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
703 ویدیو
79 فایل
اَلسَّلامُ‌عَلَی‌الرَّاسِ‌المَرفوع 🌙 سلام‌برآن‌سرِبالای‌نیزه‌رفته ‌ 😌 جایی‌بَرای‌ِدُختَران! :) 🌸 شهرپرند،فاز۲،خیابان‌کوهستان کوچه‌کوکب۴،حسینیه‌بیت‌الشهدا 📲 صفحه‌اینستاگرام ‌https://instagram.com/heiat_ensiatolhaora
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💡 ادامه🙃 ....💜....🧡....💛....💚 انا درادامه برامون گفت اسلام پاسخگوی همه سوالات ذهن بشر🧠 است همه انسان ها به طور طبیعی طرفدار ⚖و هستند و در واقع ✨♡✨اسلام پیام آور عدالت جهانی است✨♡✨ 🛤🎡این خانم نویسنده(انا)معتقدهستن که کودکان به بزرگترها یک اصل مهم تربیتی در اسلام محسوب می شود👌🏻👀 🍬🍭🍬اناحال وهوای امام رضا(ع)وحضرت معصومه(س)رواینجوری توصیف کرد که به قدری شگفت زده ام که نمی توانم احساساتم رو بیان کنم😇🦋 🍃🍂🍃البته ناگفته نمونه که... انادرمجله ای بایکی ازشیخ های مسلمان اذربایجانی کارمی کردولی به دلیل اینکه حاضرنشددراین مجله مطلبی علیه کشورایران بنویسه اخراج شد💔😔 🐣 🌴@heiat_ensiatolh
📚 🌸فرق برنامه ریزی غربی با برنامه ریزی اسلامی؟ 🌱|@heiat_ensiatolhaora @jahadelmi_313
📚 🌸فرق برنامه ریزی غربی با برنامه ریزی اسلامی؟ 🌱|@heiat_ensiatolhaora @jahadelmi_313
هیئت اِنسیّةالحَوراء ‹س›
#ادامه_قسمت_اول #آن_سوی_مرگ #برزخ 👈 مهم ترین تحولی که تو زندیگم پیش اومد این بود که عاشق خدا شدم ☺
واما داستان دوم:👈 داستان مهندس ساختمون 👨‍🏭 ۳۳ ساله ای که چندان علاقه ای به مصاحبه نداشته 🎙😕 و با اصرارهای زیاد، داستان خودش رو تعریف میکنه😊 ⬅️ یه عمارت قدیمی در شهرستان داشتیم 🏠 و من ۲بار ازدواج کردم 🧖‍♂ یعنی از همسر اولم جدا شدم🚫 همسر بدی نبود، همدیگه رو دوست داشتیم❤️ هیچ وقت صدامونو بلند نکردیم🗣 منتها سلیقه هامون و طرز فکرمون🧠 با هم فرق میکرد خلاصه پدر و مادرش👥 رفتن پاریس🗼✈️ و خیلی به من اصرار کرد که ما هم بریم🚶‍♀ ولی من قبول نکردم❌ و کم کم اونم سرد شد و گذاشت رفت 😢 از وقتی طلاق♨️ گرفت و رفت🚶‍♀ من تنها شدم😓 و از اونجا تنهایی من شروع شد 👤و خونم 🏡 سرد و خالی شد و برای سر گرم کردن خودم🙇‍♂ دیوانه وار کار میکردم👨‍⚖ تا اینکه ۶ ماه قبل مجدد ازدواج کردم🤵 ۲بار مرگ رو تجربه کردم👻 اولین بار بعد از اون طلاق غم انگیز بود😓 غروب یک روز سه شنبه بود👇 در دفتر کارم📖 با معمار 🖊یکی از ساختمونا دعوا کردم😡 آخه من به شدت روی کارم حساسم نباید از کار چیزی دزدید👌 دیدم اون از هر وانت🚛 سیمان فقط یک سومش رو تو ساختمون🏗 مصرف کرده بود بقیه رو به انبار مخفیش میبرد😒 منم که تو کارم جدی هستم👤معده ام نمیتونه لقمه حروم رو هضم کنه😣 و برای هر مشتری طوری خونه🏠 میسازم که انگار برای خودم میسازم 😌 ❎ به فرموده استاد:👇 (ایناست که گاهی عنایت های الهی رو داره🤲آدم گاهی قیافه👀 آدم حسابی ها رو میگیره... ولی این آقای مهندس اون کارو نمی‌کرده❗️ گاهی آدم هابه شدت معمولین اما به شدت خاص هستن)👌😊 🔰 اون روز غروب حسابی به معمار توپیدم🗣 و اخراجش کردم 🚫و در نهایت عصبانیت سوار ماشینم شدم😡 و به سمت خونه اومدم🏠 تو راه داداشم زنگ زد📲 خواست درمورد موضوعی مشورت بگیره بهش گفتم دارم میرم🚙 خونه بیا اونجا صحبت کنیم 👇 رسیدم خونه🏃‍♂ 🍃 تابستون بود وسط حیاط حوض بود🏖 و یه تخت چوبی گذاشته بودیم و من شبا رو تخت میخوابیدم😴 و در خونه 🚪هم رو به حیاط باز میشد و فاصله بین تخت و حیاط خونه ۲۰ متر بود شب شده بود🌚 و نشسته بودم و منتظر داداشم بودم🙇‍♂ یهو حالت سرگیجه بهم دست داد...🤯 ... 🆔 @heiat_ensiatolhaora
🌸بیانات در دیدار دانش‌ آموزان و دانشجویان(۱۳۹۶/۰۸/۱۱) 2⃣  از کجا این حرف را میزنیم؟🧐 هم قبل از انقلاب، هم در حین حوادث مهمّ انقلاب، هم در دوران دفاع مقدّس و هم در دوران کنونی، ✨ اینها چیزهایی است که داریم مشاهده میکنیم. قبل از انقلاب بنده در مشهد بودم، مشهد را میدیدم و گاهی که تهران می‌آمدیم، تهران را میدیدم؛ در خیلی از جاها مراجعه‌ی جوانانه برای دریافت مفاهیم اساسی انقلاب مخصوص جوان دانشجو و سنین جوانی به آن معنا نبود. 🍃خود من در همین تهران جلسه داشتم برای یک تعداد محدودی از بچّه‌های دبیرستانی -یعنی شانزده‌ساله، هفده‌ساله، هجده‌ساله- در آن دوران سخت اختناق؛ بعد هم همه‌ی آنها یا اغلب آنها وارد میدانهای مبارزه شدند؛ 💛بعضی‌شان امروز جزو شهدای نامدار ما هستند -همان افراد، همان بچّه‌ها- بعضی هم در دوران فعّالیّت مبارزاتی، داستانهای مهم و حسّاسی را از سر گذراندند. در مشهد هم همین‌جور بود؛ نوجوان‌های دبیرستانی و کسانی که هنوز دوران جوانی را تجربه نکرده بودند و وارد دوران جوانیِ به آن معنا نشده بودند، داخل میدان مبارزه بودند؛ این مال قبل از انقلاب.  📚 🌱|@heiat_ensiatolhaora