eitaa logo
🌿 هیات‌الزهراء
246 دنبال‌کننده
95 عکس
26 ویدیو
0 فایل
💥محفلی معنوی و آگاهی بخش برای: احیاء سبک زندگی معصومین (ع) در حوزه خانواده 💥ویژه کنشگران فرهنگی اجتماعی، روانشناسان و مشاوران خانواده و همه اهل خانه 💥جلسات هیات: یکشنبه ها حوالی اذان مغرب دانشگاه غدیر ارتباط با ادمین: @Rahgozar1397
مشاهده در ایتا
دانلود
🔄جلسات قبل درباره مفاهیم سورۀ عصر و زندگی صحبت کردیم؛ اما بحث زندگی تمام‌نشدنی است؛ چون به‌گستردگی تمام زندگی ماست و همه‌چیز به درک و برداشت ما از زندگی برمی‌گردد. آنچه می‌بینیم، هستیم و تمام ارتباطات ما در بستر زندگی اتفاق می‌افتد؛ بنابراین زندگی و توجه به مفهوم آن، ما را از بسیاری مسائل، مصائب و مشکلات برحذر می‌دارد. 🔻از حی به حی 🔅مفهوم دقیق «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، یعنی همه‌چیز انسان، زندگی است و باید در وجود خود امید، محبت به خالق، عشق به زندگی و تمام موجودات ایجاد کند. 🔅وقتی یکی از صفات خداوند، حی‌بودن است و خود را به او منتسب می‌دانیم و اعتقاد داریم همه از خداییم و به خدا برمی‌گردیم، دیگر زندگی را کوتاه، ناچیز، بد و مرده نمی‌بینیم؛ بنابراین همۀ زندگی ما «از حی‌بودن» و «به حی‌بودن» وابسته است؛ هم‌چنین وقتی به دنیای دیگری رجعت می‌کنیم، آن دنیا هم زندگی است؛ چون از حی (خدا) به حی (خدا) برمی‌گردیم؛ به‌عبارتی زندگی به‌‌وسعت خدا بوده و خدا ازلی و ابدی است؛ پس زندگی هم ازلی و ابدی است. 🔅چگونه انسان از خدا (حیِ تمام‌ناشدنی) باشد و از زندگی ناراضی باشد؟ انسان زنده است؛ زنده به این معنا نیست که قلب، خون را پمپاژ می‌کند و به همۀ بدن می‌رساند، این کفِ زنده‌ماندن است؛ بلکه زندگی اصلی، یعنی قلب و حقیقتی که انسان را از سایر موجودات و جانداران متفاوت می‌کند؛ یعنی اگر درک کنیم از خداییم و به‌سوی او برمی‌گردیم و خداوند همیشه، ازلی و ابدی زنده است و ما هم به او منتسب هستیم، از زندگی ناراضی نمی‌شویم و رسیدن به زندگی خوب همین است. 🔅شاید به‌نظرتان این صحبت‌ها عرفانی باشد و بگویید ما کجا و خدا کجا؟ اما واقعیت است و قبول داشته باشید یا نداشته باشید، خودتحقیری کنید یا نکنید، مسیحی یا مسلمان، با‌خدا یا بی‌خدا باشید، از خدا (زندگی) هستیم و به خدا (زندگی) برمی‌گردیم و همۀ وجود انسان حیات است؛ حتی فردی که خدا را قبول ندارد، او هم از خدا بوده و زندگی‌اش را از خدا گرفته است؛ اما بخش نارضایتی انسان به توهم مربوط است که به‌دلیل توهمات، پشت به حیات حرکت می‌کند؛ به‌عبارتی مردگی @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
🔄جلسات قبل درباره مفاهیم سورۀ عصر و زندگی صحبت کردیم؛ اما بحث زندگی تمام‌نشدنی است؛ چون به‌گستردگی ت
❇️نگاهی متفاوت به زندگی 🔅از وجوه مختلف می‌توان به همه‌چیز نگاه کرد که به نوع و زاویۀ نگاه بستگی دارد؛ به‌عنوان مثال از هر طرف به کرۀ زمین، توپ یا میکروفون نگاه ‌کنید، گردی آن‌ها را می‌بینید؛ اما بخشی از این وجوه پررنگ‌تر، بخشی تاریک‌تر و بخشی نادیدنی است؛ وقتی توپ را جلویتان می‌گیرید و از یک‌سمت به آن نگاه می‌کنید، پشتش را نمی‌بینید. می‌چرخانید، پشتش هم مثل خودش است یا وقتی به فرش نگاه می‌کنید، از یک‌طرف برق می‌زند، از طرف دیگر برق نمی‌زند یا از زاویه دیگر اینکه دستباف یا ماشینی است؟ برای کدام شهر است؟ چه رنگی است؟ ترکیب رنگ‌ها به‌هم می‌آید؟ از چند رنگ استفاده شده است؟ هم‌چنین به صندلی از وجوه مختلف نگاه می‌کنید؛ مثلاً با نگاه ظاهری اینکه پشتی دارد یا ندارد؟ رویه‌اش چرم یا پارچه‌ای است؟ چرم طبیعی یا غیرطبیعی است؟ چرم بز یا چرم گاو است؟ چه رنگی است؟ هنگام دباغی رنگش حفظ شده است؟ رنگ شده یا نشده است؟ سپس به پایه‌ها نگاه می‌کنید که راحت باشد، فاصله‌اش با زمین مناسب باشد و... ؛ با نگاه معنوی اینکه اگر امام علیه السلام روی آن نشسته باشند، برایتان مقدس می‌شود؛ ‌نه از زوایه دیگر اینکه عزیز از دست‌رفته‌تان روی آن نشسته است، یاد خاطره‌‌ها می‌افتید و حالتان دگرگون می‌شود؛ با نگاه سیاسی اینکه اگر صندلی ریاست جمهوری است، چه کسی روی آن می‌نشیند؛ با نگاه اقتصادی قیمت آن را ارزیابی می‌کنید؛ بنابراین نوع نگاه به اشیای مصنوع و ساختۀ دست انسان این‌گونه است و از زوایای متفاوت و شاید اندک می‌توان به وجوه مختلف آن‌ها نگاه کرد. 🔻با همین نگاه‌ها می‌توان سراغ کل زندگی رفت که از آن غافل بودید. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
❇️نگاهی متفاوت به زندگی 🔅از وجوه مختلف می‌توان به همه‌چیز نگاه کرد که به نوع و زاویۀ نگاه بستگی د
💠قدم بر بال‌های فرشتگان 🔅زاویۀ دیدتان هرگونه باشد، همان‌گونه می‌بینید و با همان زاویه به شما برمی‌گردد؛ اسلام به‌زیبایی می‌گوید قدم از قدم که برمی‌دارید، جایگاه‌ها و مکان‌ها فرق می‌کند؛ مثلاً وقتی طالب علم به محل کسب علم می‌رود، فرشتگان بال‌های خود را برای او پهن می‌کنند تا پا روی آن‌ها بگذارد. 🔅به‌نظرم منظور فقط علم خداشناسی، حوزوی و الهیاتی نیست؛ بلکه هر علمی است. دنبال فیزیک، شیمی، پزشکی، زیست و... هستید و برای اینکه خلقت خداوند را کشف کنید و از کشف خود برای خلق خدا کاری انجام دهید، باز هم فرشتگان بال‌هایشان را پهن می‌کنند که روی آن حرکت کنید. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
💠قدم بر بال‌های فرشتگان 🔅زاویۀ دیدتان هرگونه باشد، همان‌گونه می‌بینید و با همان زاویه به شما برمی
✳️انسان، جامعه، هستی 🔅برای حیات باید با علوم و مسائل مختلف دنیا ارتباط برقرار کرد؛ البته نوع و زاویة نگاه نیز مهم است. دو نوع نگاه کلی به عالم و هستی وجود دارد: عالم همین‌گونه به‌وجود آمده است (طبیعت)؛ عالم خالقی دارد (خلقت)؛ بنابراین نوع نگاه‌ها متفاوت است و برای تصمیم‌گیری باید از میدان‌ها، سطوح، وجوه و ساحات مختلف به زندگی نگاه ‌کنید؛ سپس کارهای بی‌قاعده انجام نمی‌دهید و درست تصمیم‌ می‌گیرید؛ هم‌چنین عواطف و احساسات رنگ و معنا پیدا می‌کنند و بُعد عقلانی می‌گیرند. 🔅انسان جزئی از زندگی‌ است؛ یعنی ضمیر درونی او بخش پررنگی از زندگی است که نمی‌تواند آن را انکار کند؛ به‌عبارتی اگر نخواهد با کسی ارتباط بگیرد، نمی‌تواند خودش را انکار کند؛ چون خودش بخش پررنگ زندگی است؛ بنابراین به‌هر طرف نگاه کند، بخش و وجهی از زندگی را می‌بیند. 🔅می‌خواهم نگاه عمل‌گرا و پراگماتیک به زندگی داشته باشیم؛ یعنی زندگی روزمره و حیات معمولی ‌وجوهی (به‌تعبیر دقیق‌تر ساحاتی) برای بروز دارد. کلمۀ ساحت، عربی و فارسی‌ آن میدان است. 🔅اگر برای زندگی سه بُعد (وجه) اصلی انسان، جامعه و هستی در نظر بگیریم، می‌توان از چند زاویه به آن‌ها نگاه کرد که به‌درد خانواده، مشاور، مرد خانه، زن خانه‌دار، دانش‌آموز، استاد دانشگاه و مربی بخورد؛ بنابراین یک‌بار فقط به خود نگاه می‌کنید و یک‌سوم از زندگی،‌ انسان (خودش) می‌شود؛ یک‌بار به رابطۀ خود با انسان‌های دیگر نگاه می‌کنید و یک‌سوم دیگر زندگی، جامعه می‌شود. کلیدواژۀ اصلی جامعه‌شناسی رابطه بوده و رابطه در جامعه‌شناسی، نقطۀ وصل انسان با دیگران است. غیر از انسان و جامعه، هرچه وجود دارد، تمام هستی است؛ درنتیجه یک‌سوم دیگر زندگی، کل هستی است. 🔅منظور از کل هستی ارتباط شما با خداوند، طبیعت، سایر جانداران، اشیا و... است؛ پس میدان زندگی، کل هستی و یک میدان آن، روابط اجتماعی است. مثلثی درنظر بگیرید، یک ضلعش انسان، یک ضلعش جامعه و ضلع دیگرش هستی است که کل زندگی می‌شود و چیزی خارج از آن‌ها نیست؛ یعنی زندگی و وجودی که از خدا گرفتیم، همین سه تاست. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
✳️انسان، جامعه، هستی 🔅برای حیات باید با علوم و مسائل مختلف دنیا ارتباط برقرار کرد؛ البته نوع و زا
🔰خدا انگاری انسان 🔅قسمت حیوانی و جسمانی انسان با بسیاری از حیوانات مشترک است، همه موجود زنده هستند؛ چشم، گوش، قلب، دست و پا دارند؛ حیوان سُم (کفش طبیعی) دارد، انسان کفش می‌سازد و می‌پوشد؛ حیوان پوشش طبیعی دارد، انسان هم پوشش دارد و خودش می‌سازد؛ 🔅بنابراین منظور از انسان فقط بُعد جسمانی نیست؛ «انسان بما هو انسان» سه ساحت (شناخت، عواطف و عمل) دارد که حیوانات، بی‌جانان و جانداران دیگر ندارند و اگر دارند شبیه آن است. بخش اول «شناخت» است؛ انسان نوعی شناخت دارد که حیوانات ندارند. انسان می‌شناسد و بز نمی‌شناسد؛ البته بز، مادر، پدر و... را می‌شناسد و شناخت حیوان غریزی است و شناخت انسان غریزی نیست. انسان‌ها با شناخت می‌توانند فکر کنند، تصمیم بگیرند، نقشه بکشند؛ اما حیوانات نمی‌توانند؛ حتی میمون‌ها و شامپانزه‌ها که مقداری به انسان نزدیک هستند، به‌صورت محدود نقشه می‌کشند.  انسان عقل دارد و حیوان ندارد؛ به‌حدی عقل و تفکر انسان پررنگ است که می‌تواند از عقلش به‌اندازه نامحدود استفاده کند، نقشه بکشد و فکر کند در دنیا رویکرد اومانیسم ایجاد شده است. 🔅اومانیسم، یعنی خدا انگاریِ انسان، درواقع انسان را به‌معنای خدا می‌دانند؛ چون انسان می‌تواند همه کاری انجام دهد و نقشه‌های ذهنی خود را عملی کند؛ حتی اگر شخصی نتواند عملی کند، دیگری می‌تواند؛ بنابراین به‌قدری بخشِ عقل انسان پررنگ است که مکتب اومانیسم مطرح می‌کند انسان خداست؛ یعنی سوار بر هستی بوده و همه‌چیز در اختیارش است؛ او می‌میراند و زنده می‌کند، او می‌سازد و خلق می‌کند؛ منظور از او، انسان است؛ 🔅بنابراین مکتب اومانیسم و به‌معنایی انسان‌گرایی یا انسان‌خدایی یا خدا انگاریِ انسان در محور بسیار افراطی شکل می‌گیرد. 🔅بخش دوم «احساس و عواطف» یا به‌تعبیری «گرایش‌های انسان» است. عموی من -شهید شدند، خدا رحمتشان کند- کارخانۀ جوجه‌کِشی داشتند، در دوران نوجوانی گاهی آنجا می‌رفتم و کمک می‌کردم؛ جوجه‌ای از تخم بیرون آمد و همه‌جا دنبالم می‌آمد. شاید در بعضی حیوانات این گرایش‌ها غریزی و محدود باشد که دنبال هرکس یا هرحیوانی راه می‌افتند؛ اما سراسر وجود انسان پر از عواطف و احساسات عمیق بوده که عرفان درست شده است. عرفان -چه نظری و چه عملی- مطرح می‌کند اصل وجود انسان بر پایۀ عشق و احساسات است؛ البته در عرفانِ درست، به بخش تعقل توجه می‌شود. 🔅واژۀ عرفان در لغت به‌معنای شناختن است؛ یعنی شما بشناسید و وقتی شناختید، می‌توانید دنبال او بروید. اگر عرفان‌های نوظهور -که بشر ساخته، نه عرفانی که ائمه می‌گویند و اصل و منشأ آن شناخت الهی است- به بُعد شناختی انسان بیشتر توجه می‌کردند و توجه می‌دادند، انسان‌هایی که دنبال این نوع عرفان‌ها هستند، دنبال کارهای عجیب‌وغریب نمی‌رفتند؛ یعنی عقل را تعطیل می‌کنند و مطرح می‌کنند به چیزی وابسته باش و همه‌چیزِ انسان را احساساتش می‌دانند؛ شاید در بعضی رویکردهای روان‌شناسی چنین بحث‌هایی داشته باشند. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
✳️انسان، جامعه، هستی 🔅برای حیات باید با علوم و مسائل مختلف دنیا ارتباط برقرار کرد؛ البته نوع و زا
🔅بخش سوم عمل، انسان موجود عجیب‌وغریبی است که می‌خواهد عقل و احساس -در منتهی‌الیه درجه‌شان، یعنی بالاترین مرتبۀ عقل و احساس نسبت به همۀ جانوران، جانداران و...- کنار هم قرار ‌گیرد؛ بنابراین  عقل و احساس بخشی از زندگی انسان‌ها و رفتار بخش دیگری است؛ البته بیشتر روان‌شناسان «رفتار» می‌گویند؛ اما در عبارت قرآنی و فرهنگ دینی «عمل» است. 🔅عمل با رفتار متفاوت و عبارت کامل‌تری است. عملِ انسان بخشی است که حیوانات ندارند. چرا ندارند؟ مگر «عمل» همان رفتار، تحرک و کار نیست؟ اگر جلوی الاغ جو بریزید، سرش را پایین می‌آورد و می‌خورد، مگر خوردن عمل نیست؟ الاغ، رامِ انسان است و سواری می‌دهد، مگر سواری‌دادن عمل نیست؟ سگ نگهبانی می‌دهد و اگر دشمن یا کسی آمد، پارس می‌کند، مگر پارس‌کردن عمل نیست؟ شما به گربه پخ بگویید، فرار می‌کند، مگر فرارکردن عمل نیست؟ انسان همین رفتارها را دارد؛ مثلاً پشت سر انسان پخ بگویید، می‌ترسد. فرق گربه و انسان چیست؟ وقتی می‌خواهید حیوانی دور کنید، به او سنگ می‌زنید و فرار می‌کند. وقتی برای انسان هم سنگ بلند می‌کنید، فرار می‌کند. فرق بین حیوان و انسان چیست؟ هردو رفتار نشان می‌دهند؛ بنابراین حرکت‌های غیرارادی و طبیعی را رفتار و حرکات از روی شناخت یا احساس را عمل می‌گوییم؛ یعنی عمل، حرکت آگاهانه و رفتار، حرکت ناآگاهانه است. 🔅به‌قدری عمل در انسان پررنگ بوده که برخی فکر کرده‌اند انسان فقط عمل است؛ سپس در روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی یا انسان‌شناسی (به یک‌معنا مردم‌شناسی) مکتب‌های عمل‌گرایی و رفتارگرایی به‌وجود می‌آید؛ یعنی به‌قدری عمل در وجود انسان زیاد است که همه فکر کرده‌اند انسان عمل است و اصالت را به عمل انسان می‌دهند، برخی اصالت را به احساس انسان و برخی به شناخت انسان می‌دهند؛ یعنی هر سه وجود دارد که انسان شده است؛ 🔻موجودی که اندیشه و احساس دارد و عمل ندارد، انسان نیست یا انسان ناقص بوده که تصورش هم سخت است. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
🔅بخش سوم عمل، انسان موجود عجیب‌وغریبی است که می‌خواهد عقل و احساس -در منتهی‌الیه درجه‌شان، یعنی بالا
🔰به وجود خود افتخار کنید 🔅در قرآن، إِنَّ الحِمارِ لَفِي خُسْرٍ یا إِنَّ البقر لَفِي خُسْرٍ نیامده است؛ بلکه «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» بیان شده است، بنابراین به‌‌قدری ساحات زندگی (شناخت، گرایش و عمل) در انسان پررنگ است که بالاترین حد و اعلاترین درجۀ آن‌ها را نسبت به همۀ موجودات دارد و باید به وجود خودش افتخار ‌کند. 🔅باید خدا را شکر کنید که سوسک، گاو یا موش آفریده نشدید! انسان هستید و آگاهی و فکر دارید. از وقتی بشر به‌دنیا آمده –کار نداریم چگونه به‌دنیا آمده و در این عرصه قرار گرفته است- پیشرفت‌های علم را می‌بیند یا با احساسات جنگ‌ها راه انداخته و جلوی جنگ‌ها را گرفته است. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
🔰به وجود خود افتخار کنید 🔅در قرآن، إِنَّ الحِمارِ لَفِي خُسْرٍ یا إِنَّ البقر لَفِي خُسْرٍ نیامده
🔻غفلت از ساحات زندگی 🔅انسان، جامعه و هستی هرکدام سه ساحت (میدان یا عرصه) دارند که نُه ساحت می‌شود؛ به‌عبارتی زندگی انسان نُه ساحت دارد و باید از نُه زاویه به زندگی نگاه کرد. نمی‌توان فقط به احساسات یا عقل یا عمل یا جامعه توجه کرد؛ به‌عنوان مثال اگر کیک گردی را به نُه قسمت تقسیم کنید، هر قسمتی که بردارید، گردی وجود ندارد و بخشی از آن ناقص است؛ بنابراین وقتی خداوند به عمر انسان، طول مدت حیات انسان و حیات انسان قسم می‌خورد، حساب‌‌کتاب دارد. 🔅زندگی فقط زنده‌بودن نیست؛ بلکه عرصه‌های مختلف دارد. از بالا به زندگی نگاه کنید، زندگی فقط احساس، فقط اقتصاد، فقط سیاست، فقط عقل، فقط مسائل معنوی و... نیست. مشکل بشر این است که بخشی از زندگی را می‌گیرد، وزن بیش از اندازه به آن می‌دهد و از ساحات و وجوه دیگر زندگی غافل می‌شود. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
🔻غفلت از ساحات زندگی 🔅انسان، جامعه و هستی هرکدام سه ساحت (میدان یا عرصه) دارند که نُه ساحت می‌شو
🔹شناختن وجوه مختلف زندگی 🔅اگر می‌خواهید خوب زندگی کنید، باید وجوه مختلف زندگی را بشناسید. خودتان را می‌شناسید و می‌دانید کجای زندگی‌تان کم گذاشتید؛ به کدام قسمتش بی‌توجه یا کم‌توجه بوده‌اید و اتفاقاً همه ضربه‌ها  از بی‌توجهی بوده است؛ درواقع انسان باید زندگی متعادل نسبت به عرصه‌های مختلف حیات داشته باشد؛ به‌عنوان مثال پسری به خواستگاری دختری آمده است؛ وقتی می‌خواهند باهم صحبت کنند، پسر یک زندگی و فرهنگ و دختر هم زندگی و فرهنگ دیگری داشته است. این دو چگونه همدیگر را بشناسند؟ 🔅اگر انسان نُه ساحت زندگی را شناخته باشد، شناخت نُه ساحت زندگیِ طرف مقابلش راحت‌تر است. @heiatazahra
🌿 هیات‌الزهراء
🔹شناختن وجوه مختلف زندگی 🔅اگر می‌خواهید خوب زندگی کنید، باید وجوه مختلف زندگی را بشناسید. خودتان
🔸خودتان را بشناسید تاحالافقط«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» شنیده بودیم؛ یعنی هرکس خودش را می‌شناسد، خدا را می‌شناسد؛ اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی جالب می‌فرمایند: «کسی که خودش را نشناخته است، چگونه می‌تواند دیگران را بشناسد»؛ یعنی هرکس بخواهد دیگران را بشناسد، باید خودش را بشناسد؛ به‌عبارتی باید خودش را آنالیز و تحلیل کرده باشد. وقتی خودش را تحلیل کند، می‌داند چگونه دیگری هم تحلیل کند. 🔅در بحث مشاوره هم وقتی مشاور خودش را درست نشناخته نباشد، چگونه می‌تواند رفتار، عمل، احساس، گرایش و عقلانیت مراجعه‌کننده را بسنجد و مشکلش را تحلیل و درمان کند؛ بنابراین شرط اولِ مشاورشدن، خودشناسی است. اگر خودتان را بشناسید، راحت‌تر دیگران را می‌شناسید. 🔅وقتی خدمت‌ خیلی از بزرگان می‌روید، هنوز لب به سخن باز نکرده‌اید، شرح حالتان را می‌گویند. همیشه برایم سؤال بود از کجا متوجه می‌شوند؟ چه کسی به آن‌ها گفته است؟ اجنه به آن‌ها می‌گویند؟ اولین بار است او را می‌بینید؛ به‌گونه‌ای در خال می‌زند که از جا بلند نشوید. خدا چه بینشی به آن‌ها داده است؟ با توجه به سخن امام علی(علیه السلام) فرمولش همین است و عجیب‌ و غریب نیست که خودتان را بشناسید، دیگران را هم می‌شناسید؛ یعنی هرچه بر خودتان مسلط باشید، به یک‌سوم از هستی مسلط هستید. وقتی به یک‌سوم هستی تسلط پیدا کنید، پیداکردن دوسوم دیگرش سخت نیست؛ بنابراین وقتی خودتان را بشناسید، مردم را هم می‌شناسید؛ هم‌چنین کسی که خودش را بشناسد، خدا را هم می‌شناسد؛ درواقع خودتان را بشناسید، همه‌چیز را می‌شناسید. 🔅خودتان را بشناسید، یعنی به‌قدری بر خودتان تسلط پیدا کردید که احساساتتان را کنترل می‌کنید؛ هم‌چنین می‌توانید بر دیگری هم تسلط پیدا کنید. 🔅اگر می‌خواهید مشاور موفقی باشید، اول خودشناسی داشته باشید. خودشناسی هم تست‌های روان‌شناسی نیست، از تست خودشناسی چیزی بیرون نمی‌آید؛ یعنی تست‌ها فقط گمراه‌کردن خودتان است؛ چون بشر ساخته است. @heiatazahra