نکات مهم بخش دوم ازخطبه ۱۶۲قسمت اول.mp3
10.34M
نکات مهم ازبخش دوم ازخطبه ۱۶۲. قسمت اول
ولایت عهدی امام رضاع-اسایش.mp3
10.98M
چهارشنبه رضوی
بحث ولایتعهدی انحضرت
41.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🔵 تا حالا با امام زمان معامله کردی ؟
👈🏻 زمان این ویدیو ۱۷دقیقه و ۲۰ثانیه است اما تاثیر آن بر روی زندگی شما می تواند یه اندازه چند نسل باشد
کانال ظهور در روایات معصومین درایتا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
حکمتهای نهج البلاغه
حکمت1
(متن، ترجمه، کلمات و شرح)
🌼متن: وَ قَالَ (علیه السلام) كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.
🔸ترجمه:
امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام)فرمود:
در(روزگار) فتنه ، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.
🔸کلمات
کُن:( باش)، فعل امر حاضر است، و مصدرش کَون است بمعنای وجود، ثبوت.
فی: حرف جر است، و مفید ظرفیت است.
الفتنه: (آشوب اجتماعی، شورش). مصدرش فُتُون است بمعنای آشوب کردن، شورش کردن.
ک:حرف خطاب است و مفید تشبیه است.
ابن اللبون:شتر دوساله نر.
لا: حرف نفی است.
ظَهر:اسم است، بمعنای پشت انسان و حیوان.
ف: حرف عطف و تفریع است.
یُرکَب:فعل مضارع مجهول است بمعنای سوارش شوند.
و:حرف عطف است.
لا: حرف نفی است.
ضَرع:اسم است بمعنای پستان.
ف:حرف عطف است.
یُحلَب: فعل مضارع مجهول است بمعنای دوشیده شود. مصدرش حَلب است، بمعنای دوشیدن.
🔸شرح
مقصود امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام از این جمله:《کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب ولا ضرع فیحلب》 این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود.بلکه باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو باطل اند کمک نکند.
در این گونه موارد، باید افراد جامعه، مراقبت کنند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند، تامبادا دین و دنیاى آنها آسیب ببیند.
نمونه این فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بود که امامان معصوم علیهم السلام و یارانشان همواره از آن کناره گیرى مى کردند. حتى قیام ابو مسلم بر ضد بنى امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى امیه بود. به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه اى، حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) پیشنهاد کرد، آن حضرت نپذیرفت. زیرا مى دانست در پس پرده این قیام، چه اشخاصى کمین کرده اند و به تعبیر دیگر امام صادق(ع) مى دانست که این یک فتنه است، دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نباید به هیچ کدام امتیاز داد.
از آنچه گفته شد، روشن شد مقصود امیر مؤمنان(ع) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر اهل حق ستم کنند،نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست، زیرا چنین سخنی بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه؛ اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ستم کردند، با جمعیت ستمگر پیکارکنید تا( گروه ستمگر) به امر حق باز گردد».(سوره حجرات، آیه ۹)
التماس دعا
یوسف شیخ
🔸🔸🔸🔸🔸
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
حکمتهای نهج البلاغه
حکمت 2
🌼متن:
وَ قَالَ (علیه السلام): أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.
🔸ترجمه:
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: آن کس که طمع را شعار خویش قرارداد. خود را کوچک وحقیر نمود. و آن کس که فقر وپریشانی خود را آشكار ساخت، به ذلت و خواری خویش رضایت داد.و آن کس که زبان خودرا بر خویشتن امیر نمود، خودرا پست وبى ارزش كرد.
_
🔸کلمات
أَزْرَى: کوچک شمرد، پست شمرد.
فعل ماضی است ازباب افعال. مصدرش "ازراء" است(هموزن اقرار) بمعنای پست شمردن، کوچک شمردن.
نَفس: اسم است بمعنای جان، روح، شخصیت انسان.
ه: او
این کلمه، ضمیر غائب متصل مجرور است.
مَن: کسی که.
این کلمه،اسم موصول مشترک است، بمعنای الذی.
استَشعَر: شعار خود قرار داد. این کلمه،فعل ماضی است از باب استفعال.
الطمَع: آز ، حرص، طمع ورزيدن.
این کلمه، مصدر است.
رَضِیَ: راضی شد.
- رَضِيَ رُضًا و رِضًا و رُضًى و رِضًى و رُضْوانًا و رِضْوانًا و مَرْضَاةً [رضو] عنهُ و به و عليهِ.
- رِضَاء : اسم است از (رَضِيّ).
الذُّلّ: خواری، زبونی.
ذل( هموزن قفل)، اسم مصدر است. مصدرش "ذل" است(هموزن عبد)، بمعنای خوار شدن، زبون شدن.
كَشَفَ: نمایان ساخت.
این کلمه، فعل ماضی است و مصدرش "كَشْف"است بمعنای نمایان ساختن.
عن: از
این کلمه از حروف جر است. و برای مجاوزه بکار می رود.
ضُرّ: ضرر، فقر، پریشانی.
این کلمه اسم است، و مصدرش "ضر" است( بفتح ضاد) بمعنای فقیربودن، درمانده بودن، پریشان بودن.
و: حرف عطف است.
هانَت: پست و بی ارزش شد.
این کلمه فعل ماضی است. مصدرش "هَون" است، بمعنای پست شدن، سبک وخوار شدن. "ت" علامت تانیث فاعل است.
علی: بر
این کلمه از حروف جر است و مفید استِعلاء است. استعلاء بمعنای این است که چیزی بالای چیزی باشد.علو حسی یا معنوی.
امَّر: امیر قرار داد، فرمان داد، دستور داد.
این کلمه فعل ماضی است، ازباب تفعیل. و مصدرش "تأمیر" است، بمعنای امیر قرار دادن، فرمان دادن، دستور دادن.
لِسَان: اسم است بمعنای زبان.
🔸شرح
امیر مؤمنان علیه السلام در اين سخن حکیمانه ، به پيامدها و آثار سوء سه خصلت نکوهیده و ضد ارزش، در عباراتى کوتاه و فشرده و عمیق اشاره نموده است.
نخست مى فرمايد:«هر کس طمع را شعار خویش قرار دهد خود را حقير ساخته است»."أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ". واژه «طمع» به معناى بيش از حق خود طلب کردن وچشم داشتن به آنچه در دست دیگران است میباشد.
تعبير به «استشعر» که به معناى پوشيدن لباس زيرين است، اشاره به اين است که شخص طمَّاع،طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمى شود. بديهى است که چنین فردی براى رسيدن به مقصود خود بايد تن به هر ذلتى بدهدو دست سؤال به سوى هرکس دراز کند و شخصيت خود را بِشکند.
در دومين جمله، مى فرمايد: «کسى که سفره دل خويش را (نزد اين و آن و هر کس وناکس) باز کرد، و(مشکلات، وفقر و پریشانی خود را فاش ساخت) رضايت به ذلت و خواری خود داده است »; "وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ". البته هرگاه انسان مثلانزد طبيب درد خود را بگويد و از وى راه درمان بطلبد، يا نزد شخص کریمی از دوستان و براران دینی، از گرفتارى خود براى گرفتن وام و مثل آن سخن بگويد، کار خلافى نکرده و به دنبال مشکل گشايى بوده; امّا در مواردی که طرح مشکلات نزد کسانى که توانايى بر حل آن ندارند، و اثرى جز ذلت و سرافکندگى نخواهد داشت، بايد خويشتن دار بود و لب به شکايت و شرح حال خویش نگشود.
در جمله سوم فرمود:«کسی که زبانش را بر خود امير ساخت، پست وخوار شد»:"وَهَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ". منظور از امير شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و انسان بدون تامل واندیشه هرچه بر زبانش آمد بگويد. بديهى است سخنانى که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمى گيرد در بسيارى از موارد خطرهايى ايجاد مى کند که انسان قادر بر جبران آن نيست و سبب رنجش افراد آبرومند و ايجاد اختلاف در ميان مردم و کينه و دشمنى نسبت به گوينده و ديگران مى شود
پس عاقل بايد زبانش را در اختيار عقلش قرار دهد نه اين که عقلش در اختيار زبانش باشد، که اولى مايه سعادت و دومى موجب حقارت و شقاوت است.
شايان توجه است،صفات سه گانه نکوهيده:
۱-طمع
۲- فاش کردن ناراحتى ها در نزد هر کس
۳-امير ساختن زبان برنفس خود
دراين جهت مشترکند که سبب ذلت و خوارى مى شوند. و بدین جهت امیر مؤمنان علیه السلام، این سه خصلت نکوهیده را کنار هم قرار داد.
التماس دعا
یوسف شیخ
🔸🔸🔸
🔸🔸