eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_چهل_و_چهارم محسن بنای قرائتش را بر سبک استاد شحات گذاشته ب
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا مجری شبکه قرآن بود. در یکی از رواق های حرم، اجرای یک برنامه قرآنی را بر عهده گرفته بود. از قاری هایی که می آمدند و می خواندند، توقع زیادی نداشت. فکر می کرد همه قاریان خوب مملکت را قبلا شناخته. همان هایی که توانایی شان را قبلا در مسابقات بزرگ کشوری اثبات کرده بودند. وقتی محسن شروع کرد به تلاوت سوره های احزاب و شمس، چشم های مجری خیره ماند به جایگاه . جوانی خوش قیافه که تسلطش بر اصول و فنون قرائت آنقدر با تلاوتش عجین بود که انگار با همین توانایی از مادر زاده شده. هرچه پیچ و خم های حافظه اش را گشت اسم محسن حاجی حسنی را به خاطر نیاورد. نفهمید چرا هیج وقت اسم او را در مسابقات قرآن نشنیده. برنامه که تمام شد، خودش را به محسن رساند. می خواست بداند کدام استاد زبده ای مس وجود این جوان را زر کرده! ازش پرسید : _ استادت کیه؟ محسن با خوشرویی همیشه اش جواب داد : _ برادرم آقا مصطفی! ❤️ مجری تعجب کرد! به خیالش الان باید اسم یکی از اساتید معروف کشوری را می شنید. سرش را از این همه گمنامی این جوان محجوب، به تاسف تکان داد. با لحن دلسوزانه ای که ازش بوی اعتراض بلند بود گفت : _ چرا نشستی پس؟! چرا نمیای مسابقات مقامت رو بگیری؟! .... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_چهل_و_پنجم مجری شبکه قرآن بود. در یکی از رواق های حرم، ا
【• 📚 •】 بسم رب الشهدا محسن از سال 81 که رتبه اول کشور را گرفته بود دیگر در هیچ مسابقه ای شرکت نکرد. یعنی سیزده سال تمام. هر که می شناختش از این رفتار او متعجب بود. می توانست راحت برتری خودش را در مسابقات ثابت کند و نمی کرد. گوشش بدهکار حرف و حدیث کسانی نبود که می گفتند : اگر حاجی حسنی قاری خوبی است پس کو رتبه اش؟! کم محلی و بی محلی های زیادی به این خاطر دید. محسن اما آدم تندخویی نبود. هیچ وقت از شخص خاصی گله نمی کرد. مردم دار بود و از توهین و غیبت بدش می آمد. در آتش هیچ اختلافی نمی دمید. دوست داشت همه باهم خوب باشند. در آن مقطعی که رقابت های سیاسی بالا گرفته بودو جناح بندی های سیاسی ، سر از قاریان هم در آورده بود و دل ها را از هم دور کرده بود، محسن سعی می کرد فاصله ها را کم کند. اخلاق عجیبی داشت. این را رقبایش و آنهایی که افکار سیاسی شان با محسن فرق داشت هم می گفتند ... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
❔🍃 {• #نخبگـانِ_مجازے🎓 •} . . |🏞| در تـصویـر فوق |🐢| لاڪ پشتے وجود دارد |🧐| آن در مدت زمـان 2دقـیقه
❔🍃 {• 🎓 •} . . و امـااا جـوابِ مـعمـا😌☝️ |♻️| عڪس باز شـود! |🤩| بـه همـین راحتے، دیدید چقـدر آسون بـود؟! . . •~• @heiyat_majazi °~° سـرنخِ همه‌ے سوالآ اینجـآس😉👆
【• 📞•】 . . سوره 👈 کهف آیه 👈 43 . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇 [•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• 🗣 •】 😍🍃 بـعضـیا مـیگݩ :🗣 مـا چـوݩ گـرفـتار فـلاݩ گـنـاه شـدیـم دیگـر نـمـاز هـم نمـیخوانـیم چـوݩ سـودے نـدارد💔 ایـنـطـور نـیستـــ در قــرآن آمـده اگـرگنـاه کـردے🍃 حتـمانـماز بـخواݩ نمـاز پاڪ ڪـݩ گـناهِ استــ •📚•••ســـوره هــود آیـہ ۱۱۴ . از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• 👒•】 . . تھ‌چین تڪ نفره😋☝️ . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌻🍃•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #خانمےڪه_شماباشے 👒•】 . . تھ‌چین تڪ نفره😋☝️ . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• 👒•】 . . تھ‌چین تڪ نفرھ:👩🏻‍🍳 مـواد لـازم: برنج ۳ پیمانه سینه‌ مرغ بدون استخوان ۱ عدد ماست سفت ۱ پیمانھ زرده تخم مرغ ۳ عدد  زعفران رقیق شده روغن به مقدار لازم نمک و فلفل به مقدار لازم مرغ رو با پیاز و نمک و زعفران بپزید و بعد از پخت مرغ رو ریش ریش کنید و در روغن کمی تفت دهید برنج رو از یکساعت قبل در آب نمک بخیسانید و بعد در قابلمه ای که آبش در حال جوشه بریزید و بعد از اینکه آماده آبکش شد آبکش کنید. زرده های تخم مرغ را جدا کنید،نمک و فلفل را به زرده ها اضافه کرده و کمی با همزن دستی بزنید،ماست چکیده و زعفران رقیق شده و چهار قاشق روغن مایع را هم اضافه کرده و با همزن دستی خوب بزنید و برنج آبکش شده را اضافه کنید،بادمجانها رو از قبل پوست بکنید و ورقه ورقه کنید و یه ربع در آب نمک بذارید و سپس آبکش کنید و در روغن سرخ کنید. ابتدا قالب مافین را با کره یا روغن جامد چرب کنید بعد تا نصفه توش برنج بریزید بعد مرغ ریش ریش شده و یکی دو ورقه بادمجان سرخ شده بریزید و دوباره برنج بریزید و حسابی فشرده کنید و دوباره کمی روغن روش بریزید و روش فویل بکشید و روی فویل را سوراخ کنید و قالب را داخل فر ۱۸۰ درجه بمدت یک ساعت بذارید تا دم بکشد و کمی طلایی شود سپس فر را خاموش کنید و اجازه دهید کمی خنک بشه بعد با احتیاط از قالب خارج کنید و با زرشکی که داخل کمی روغن تفت داده شده تزیین کنید. 😉 . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• ☺️ •】 . . 😇|• امام صادق علیه‌السلام: 🙌|• اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار. 📚|• الكافی، ج۲، ص۱۱۲، ح۶ . . یـه حبـه مـوعــظـه‌ِ شیریـن😉👇 [•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
【• 🔑 •】 🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃 ☺️ واییی! یعنیا دیگه جونم داره بالا میاد. کی بشه این نُه ماه تموم بشه 😊 حق داری. کسی که هم روزه داره هم نمازگزار و هم در راه خدا جهاد می کنه به مثل شمایی میگن. 😊 تازه خبر نداری وقتی به دنیا بیاد و شیر بخوره با هر شیرخوردنش انگار بَرده ای از نسل اسمائیل (ع) رو آزاد کرده. 😍 خداقوت مادران سرزمینم! 📕|• . ص: ۲۴۳ . نڪتہ‌ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇 [°☀️°] @Heiyat_Majazi
【• 🤯 •】 + سیاسی بودن بده حاجی؟😉 _اصلا! اتفاقا اگه نباشی یعنی باختی، اونم یه باخت غیرقابل جبران✋ +چرا حاجی؟! اگه برم سمت سیاست آلوده میشم اساسی😱 _تقوا داشتن یعنی؛ در معرض گناه قرار بگیری اما خودتو حفظ کنی در شرایط عادی که هممون ادعای مومن بودن داریم، اساسی! تحلیل👈 پس اگه خودتو بچه حزب اللهی میدونی اما در طول روز یک دفعه ام اخبار گوش نمیدی از ترس اینکه آلوده بشی✋ منتظر یه آینده ای باشی که از بی بصیرتی جا بمونی✋اونم یه جاموندن غیرقابل جبران✋ ☝️ ⛔️ 🍃 با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد😌👇 [•📡•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #مغزبانے🤯 •】 + سیاسی بودن بده حاجی؟😉 _اصلا! اتفاقا اگه نباشی یعنی باختی، اونم یه باخت غیرقابل
البته لزوم بصیرت داشتن گوش دادن به اخبار نیست! فقط یک مصداق است☝️ اگه دوست داری رشد کنی✋ دوست داری جانمونی✋ پست سیاسی رو هر روز اینجا ساعت ۱۴:۳۰ دنبال کن.
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •(• و بلاهایـے ڪہ میاد سراغت، فقـط برای حمام ڪردنِ روح توئه... تـا از تأثیراتے ڪه گناهانت روے روحت گذاشتہ، پاڪ پاڪ بشے... :) غُـر نزنیــا! غـر زدن، خودش یہ •)• . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
【• ☺️ •】 💚قال امـام علی علیه السلام💚: مردم ڪسى است ڪه مال خويش را از خــود دريغ دارد و براى وارثانش بگـــــذارد. 📚غـــررالحڪم حدیث ۳۲۵۳ یـه حبـه مـوعــظـه‌ِ شیریـن😉 👇🏻 [•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشهدا #قسمت_چهل_و_ششم محسن از سال 81 که رتبه اول کشور را گرفته بود دی
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا محسن سیزده سال در صورت همان ها که جفا می کردند، لبخند زد و دم بر نیاورد. با همه قاری های شهرش رفیق بود. به شهر های دیگر که می رفت، حتی با قاری های تازه کار دوست می شد. مشهد که می آمدند، می رفت دنبالشان می آوردشان خانه و پذیرایی شان می کرد. خیلی از قاریان کشور، روزها و شب ها مهمان اتاق دوازده متری محسن بودند. یک وقت به خودش آمد و دید خیلی از مسیرهایی که پی گیرشان است از کانال مسابقات می گذرد. خورده بود به درهای بسته ای که کلیدشان رتبه ای بود که در مسابقات، انتظار محسن را می کشید. می خواست فعالیتش را توسعه بدهد و صدای قرآن را به گوش های بیشتری برساند. اما نگاه های تنگ نظر مانع بود. مظلومیت شیعه در دوره های مختلف مسابقات بین المللی قرآن، داغ بزرگتری بود روی دل محسن. حالا بابا، مامان، مصطفی، جواد، اساتید و شاگردهایش همگی یک چیز از محسن می خواستند؛ شرکت در مسابقات .. تصمیمش را گرفت. در عرض یک سال از مرحله استانی رسید به کشوری و دست آخر رفت مسابقات جهانی. جهش یک ساله از مرحله شهرستانی به بین المللی بین قاریان ایرانی، یک رکورد فوق العاده بود. ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_چهل_و_هفتم محسن سیزده سال در صورت همان ها که جفا می کردن
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا محسن تازه در مسابقات کشوری رتبه آورده بود. خبرش پیچیده بود که بناست برای مسابقات بین المللی برود مالزی. همراه چند قاری دیگر دعوت شده بود به صدا و سیما برای ضبط تلاوت قرآن. حاج آقای محمدی هم دعوت شده بود. کنج پذیرایی روی ویلچر نشسته بود. محسن را دید که از وضوخانه بیرون می آید. آستین های بالا زده محسن، حاجی را یاد سفر قائن انداخت؛ باهم برای تلاوت رفته بودند. دستی برایش تکان داد. محسن با لبخند راهش را کج کرد آمد کنار مرد جنگی نشست. ازحاجی پرسید : درباره مسابقات بین المللی، راهنمایی بفرمایید! حاجی اول تواضعی کرد اما بعد حرف دلش را گفت : وقتی برای اولین بار تیم شنای ایران به مسابقات جهانی اعزام شد، اومدم حرم. چشمم خورد به یک بنر. روش از قول امام خمینی رحمة الله علیه نوشته بود : تمام قدرت های جهان منوط به اذن علی بن موسی الرضا علیه السلام است به امام رضا علیه السلام گفتم که من باید با مدال برگردم! این در حالی بود ما از شنای دنیا عقب بودیم. مدال گرفتن، کار خیلی سختی بود. اما پیش بزرگی ِ آقا هرگز! تو هم برای اینکه اول بشی، باید اجازه آقا رو بگیری! محسن تبسم کرد. همان طور که آستین ها را پایین می داد گفت : _ چشــم. از آقا اجازه می گیرم. یقین دارم که کمکم می کنه .... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• 🗣 •】 😍🍃 .🍃🌻خداوندا: این یڪے دعا نیستــ، یه خواهشــه ،یه التماســه ؛ مهربانے رو بہ قلبــ ما بازگردان 🌻🍃 از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
【• 🔑 •】 🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃 🙂 من یه کم نگرانم . ☺️ نگران چی؟ 🙂 چی نه. نگران کی؟؟ ☺️ حالا نگران کی هستی؟ 😔 نگران اون آدمی ام که مدام به اون مدافعای حرم و خانواده هاشون بی احترامی می کنه . یه بار شنیدم میگفت شما ها فقط واسه پول میرید می جنگید. 📕|• . ص: ۳۸۷ . . نڪتہ‌ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇 [°☀️°] @Heiyat_Majazi
7982E5E5-FFCB-455C-8CAC-7B087F74E219.wav
380.4K
【• #ڪد_عاشقے☎️ •】 . . 💞🍃 توصیه به جوانان . . . همــراه اول ⬅️ ارسال کد 31683 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 4412050 بہ شماره۷۵۷۵ رایتــل⬅️ ارسال کد on4001227 بہ شماره ۲۰۳۰ . . پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇 [•📱🍃•] @heiyat_majazi
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •(• اگر مثلا در پیشانۍ ما یڪ ڪنتـور بود‌ و هـر یڪ گـــــــناه یڪ شمـاره مےانداختــ😢 دیگـر آبرو نداشتیم و نمےتوانستیم زندگے کنیـم... . ببین خدا چقدر مهربان استــ💚 •)• 🍃 (ره) . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
【• 😂 •】 . . يڪبار در جبهه آقاي «فخر الدين حجازي» آمده بود براي سخنراني و روحيه دادن به رزمندگان.😎 وسطهاي حرفاش به يكباره با صداي بلند گفت: «آي بسيجي‌ها!» همه گوشها تيز شد كه چه مي‌خواهد بگويد. ادامه داد: «الهي دستتان بشكند»😱😳 عصباني شديم.😠 مي‌دانستيم منظور ديگري دارد اما آخه چرا اين حرف رو زد؟🤔 يك ليوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو»😌💪 اينجا بود كه همه زدند زير خنده!😆😂😬 . . حرفاے طنزو اینجا بخون🤓👇 [•✂️•] @heiyat_majazi
【• 👳🏻 •】 . . ⁉️: اگر فرد بعد از انجام وضو در اینکه قسمتی از وضو را انجام داده یا خیر شک کند ایا وضوی او باطل می شود؟ ✨ 🍃خیر ، نباید به شک خود اعتنا کند و وضوی او صحیح است. . پاورقی: ( نظر تمامی مراجع✅) 🌱 . . چند قدم مانده تا خدا👇☺️ [•📖•] @Heiyat_Majazi
【• 🗣 •】 ✨ بهش گفت : در ("نا")ےِ دعای اَللّٰهُمَّ ارْزُقْنـَــا الشَهادَة تان مـا رو هم شَریڪ ڪن :)🌱 چ‌قــــشنگ🕊 از اینجآ صاف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
[• 💚 •] . . انتقادپذیر باشید تا همسرتان مجبور به تظاهر نشود! {✨} به او فضا دهید تا بتواند به راحتی در رابطه با ‌هر موضوعی که‌مربوط به‌شماست اظهار نظر کند، چه می خواهد در رابطه با ظاهرتان باشد چه خصوصیات اخلاقیتان … ‌{🙅‍♀} اگر در برابر نظراتش جبهه گیری کنید او همیشه ناچار است همه چیز را تایید و تحسین کند اما به دروغ! پ.ن: از همسرتون بپرسین انتقاد پذیر هستم یا نه؟ و ازش بخواین که یکی دو ساعت رو در آرامش و به دور از تنش ، اگر چیزی ناراحتشون کرده بیان کنه ... . . نڪات تربیتے خانوادگے😌👇 [•🌙•] @heiyat_majazi
【• ☺️ •】 🌱علامه طباطبایی💚: ✍🏻 یک صلوات تبدیل به‌ چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می‌ شود که آنها را از گرفتاری های آن عالم نجات می دهد. تا می‌ توانید برای‌ اموات خود صلوات بفرستید که‌ چشم‌ انتظارند. یـه حبـه مـوعــظـه‌ِ شیریـن😉 👇🏻 [•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_چهل_و_هشتم محسن تازه در مسابقات کشوری رتبه آورده بود.
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا لحظه اعزام محسن به مالزی نزدیک شده بود. خوشحال و امیدوار بود. داشت برای مامان تعریف می کرد که : یه گروه مستند ساز می خوان همراهم بیان مالزی و از کل روند مسابقات فیلم تهیه کنند ... مامان این ها را که می شنید نگران می شد. آخر دلش را به دریا زد و گفت : _ این ها نباید از تو مصاحبه بگیرند! نباید همرات بیان مالزی! آخه از چی می خوان فیلم بگیرن؟! محسن چشم هایش را گرد کرد و گفت : _ چــرا؟! مامان نمی دانست حرفش را چطور بگوید که محسن دلسرد نشود. اما وقتی فکر کرد که داوری ها چه بلایی به سر امید وانگیزه او خواهد آورد، حرفش را رک و پوست کنده گفت : من از این مسابقات خیلی می ترسم! الان نه ساله به قاری های ایرانی رتبه ندادن! به شما هم نمی دن! محسن با نگاهی که از آن قاطعیت می بارید گفت : _ مامان! من نفر اول جهانم و رتبه اولی رو می گیرم! کاری می کنم که محمود شحات بیاد توی این خونه! مامان وقتی روحیه او را دید بیشتر نگران شد. گفت : _ محسن این حرفات دل آدم رو می لرزونه! انگار خیلی مطمئنی! من به شما ثابت می کنم! چند روز بعد این را به خبرنگارها هم گفت ... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼