eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯. . . #افزایش_ظرفیت_روحی 23 🔶 چرا خوبان الهی معمولا آدم هایی بودند که زندگی ا
.↯ 🌿 ↯. . . 24 ⭕️ یکی از موضوعاتی که همیشه دغدغه بیشتر جوانان بوده روش کنترل نگاه و شهوت رانی و گناهان جنسی هست. اینکه چطور آدم میتونه جلوی غول خودش بایسته؟🔥 💢 واقعا یکی از دغدغه های بسیار مهم هست که با گسترش شبکه های اجتماعی و صنایع مستهجن، این دغدغه فراگیر شده. این رو همیشه یادتون باشه که غول شهوترانی روی قایق "راحت طلبی" سوار میشه و جولان میده. ⭕️ یعنی اگه کسی میبینه به هیچ وجه نمیتونه مقابل شهوت خودش بایسته باید به این توجه کنه که آدم راحت طلبی هست. 💢 اگه آدم راحت طلبی خودش رو بزنه قدرتش در کنترل شهوت خیلی بیشتر میشه. نمیشه یه نفر صبح تا شب توی خونه روی مبل ها لم بده بعد با شهوترانی خودش مبارزه کنه! خیال خامه! ✅ باید این بدن رو به کار بندازی و حرکتش بدی. این تنهامسیر مبارزه با شهوترانی هست. جای دیگه دنبال راه حل نگرد... . . ↯.♥.↯ یـٰا مـَنْ عِشـقَہُ شِـفٰـاء ..👇 .↯🌱↯. @Eitaa.com/Heiyat_majazi
•🍃⇩ ⇩🔑• . . •✨📖• نهج البلاغه درے است فراخ؛ بسوے آستان معرفت امیرالمومنین(ع)! •✨📖• . . ↫ و عشـق؛ مَرڪب‌ِحرکت‌است‌نہ‌مقصـدِحَرکتـ👇 ‌•🔐⇩ Eitaa.com/Heiyat_majazi
シ 』‌‌ . . هرچہ میگفتے چیز دیگرے جواب مے‌داد! غیرممڪن بود مثل همہ صریح و ساده و همہ‌فهم حرف بزند.😐🙁 بعد از عملیات بود،سراغ یکے از دوستان را از او گرفتم چون احتمال میےدادم ڪه مجروح شده باشد!😞 گفتم: راستے فلانے ڪجاست؟! گفت: بردنش هوالشافے !☺️☝️🏻 شستم خبردار شد ڪه چیزیش شده و بردنش بیمارستان!😱 بعد پرسیدم: حال و روزش چطوره؟! گفت:هوالباقے!😌👌🏻 مے‌خواست بگوید ڪه وضعش خیلے وَخیم است و مانده بودم بخندم یا گریہ کنم!😭😂 . . اےكشتگان‌عشق‌برایم‌دعاکنید يعنےنميشودڪه‌مراهم‌صداكنيد؟👇 『😇:🍃』 Eitaa.com/Heiyat_majazi
[• 📝•] • +🌵 ‌ یک روزۍ ماهواره پرتاب میکردیم دغدغه‌مون و اخبار روزمون راجب هسته‌اۍ و چه چیـزایـۍ بود... الان دغدغه‌مون شده قیمت تخم‌مرغ و صف روغن و... •• | •• ✌️🏻 :: 🌱 +🌵 • •|♻️|• این تازه شـروع ماجـراست... ↗️ @heiyat_majazi
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . [• مۍگفت: ‹‹از‌یڪ‌گناه‌بزرگ‌ڪہ‌بگذرۍ اوازتمام‌گناهانت‌‌‌‌‌‌‌‌‌میگذرد! بیابرگردیم🍃 [تـ‌وبیـا مـن‌همہ‌گـناهاتـ‌و همہ‌خطاهـاتـ‌و همہ‌جـ‌وونـی‌ڪردناتـ‌و همـرو‌باهـم‌مـی‌بخشـم‌ بنـده‌مـَن...🙂💔] . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🍃 [• 🌙 •] . . 📲شما یک‌ تماس‌ از‌ شھید‌... حاج قاسم سلیمانے دارید !😍♥️ 💔🖤 📿| 🕊| . . 🌷سربازِ آقا نمےمـــونھ‌ تــــــــا ظهور رو ببینھ‌! بلڪھ‌|شهید| مے‌شھ‌ تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ‌ @heiyat_majazi 🌿⃟🕊
مداحی آنلاین - دل می تپد این شب‌ها - میثم مطیعی.mp3
3.56M
🎤 ∫ دل می تپد این شب‌ها با یاد تو یا زهرا💔 👌👌 🔳 . - گاھی‌دراین‌ھیاهوی‌دنیا . . ؛ یڪ‌صوت‌حرفھایی‌برای‌گفتن‌دارد👇 ∫🍃🎙∫‌ Eitaa.com/Heiyat_majazi
░•. 👳🏻 .•░ . . سوال: آیا خونے ڪه روی زخم خشڪ میشه ،نجسه؟🤔 پاسخ: همه‌ے مراجع:بله خون نجس ؛خشڪ شده هم باشه باز نجسه.☺️ 🍃 . . ‌🧐.•░ درمیانِ‌شڪ‌وشبہ‌بارهاگم‌گشتھ‌ام یڪ‌نشانےازخودت؛درجیبِ‌ایمانمـ‌گذار👇 📖.•░ Eitaa.com/Heiyat_majazi
|≡‌📜≡‌| . . 🍂امام علے؏: ☘كَیفَ یَجِدُ حَلاوَةَ الإِیمانِ مَن یَسخَطُ الحَقَّ؟! |•چگونہ شیرینے✨ ایماڹ را بچشد ڪسۍ ڪہ از حق مےرنجد؟!.. غررالحكم حدیث 7004 . . - خدایا‌نَـزارازدَستِـت‌بِـدَمـ👇 ‌|≡💖≡‌‌| Eitaa.com/Heiyat_majazi
•| ✨ ‌|• . . یک طرف دست دعا...😇 یک طرف بار گناه....😞 این تناقص نمک پاشیده روی زخمتان یابن الحسن...💔 ♡ . . ‌‌۞|• ـتٌورانَدیدن‌ومٌردن‌به‌این‌معناست؛ بھ‌بادرفتھ‌تمامےعٌمرِڪوتاهمـ👇 ۞|• Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
°‌/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_نهم ‌ ‌ کامران صاحب یکی از بزرگترین و معروف ترین کافی شاپ
°‌/• 💞 •/° ‌ ‌ دیگه حوصله ام از حرفهاش سر رفته بود. با جمله ی آخرش متوحه شدم اینم مثل مردهای دیگه فقط به فکر هم خوابی و تصاحب تن منه. تو دلم خطاب بهش گفتم: -آرزوی اون لحظه رو به گور خواهی برد. جوری به بازی میگیرمت که خودشیفتگی یادت بره. منتظر جواب من بود.با نگاه خیره اش وادارم کرد به جواب. پرسید:- خب؟! نظرت چیه؟ ! قاشقم رو به ظرف زیبای بستنیم مالیدم و با حالت خاص و تحریک کننده ای داخل دهانم بردم. و پاسخ دادم: -باید بیشتر بشناسمت.تا الان که همچین آش دهن سوزی نبودی!! اون خندید و گفت: -عجب دختری هستی بابا! تو واقعا همیشه اینقدر بداخلاق و رکی؟! رامت میکنم عسل خانوم... گفتم: فقط یک شرط دارم! پرسید: چه شرطی؟! گفتم: شرطم اینه که تا زمانیکه خودم اعلام نکردم منو به کسی دوست دختر خودت معرفی نمیکنی. با تعجب گفت:باشه قبول اما برای چی چنین درخواستی داری؟ ! یکی از خصوصیات من در جذب مردان ،مرموز جلوه دادن خودم بود. من در هرقرار ملاقاتی که با افراد مختلف می‌گذاشتم با توجه با شخصیتی که ازشون آنالیز میکردم شروط و درخواستهایی مطرح میکردم که براشون سوال برانگیز و جذاب باشه. در برخوردم با کامران اولین چیزی که دستگیرم شد غرور و خودشیفتگی ش بود و این درخواست اونو به چالش میکشید که چرا من دلم نمیخواد کسی منو به عنوان دوست او بشناسه!! ومعمولا هم در جواب چراهای طعمه هام پاسخ میدادم :دلیلش کاملا شخصیه. شاید یک روزی که اعتماد بینمون حاکم شد بهت گفتم! و طعمه هام رو با یک دنیا سوال تنها میگذاشتم. من اونقدر در کارم خبره بودم که هیچ وقت طعمه هام دنبال گذشته وخانواده م نمیگشتند. اونها فقط به فکر تصاحب من بودند و میخواستند به هر طریقی شده اثبات کنند که با دیگری فرق دارند و من هم قیمتی دارم! کامران آه کوتاهی کشید و دست نرم وسردش رو بروی دستانم گذاشت. و نجوا کنان گفت: -یه چیزی بگم؟!. دستم رو به آرامی وبا اکراه از زیر دستاش خارج کردم و به دست دیگرم قلاب کردم. -بگو -به من اعتماد کن.میدونم با طرز حرف زدنم ممکنه چه چیزهایی درباره م فکر کرده باشی. ولی بهت قول میدم من با بقیه فرق دارم. از مسعود ممنونم که تو رو به من معرفی کرده.در توچیزی هست که من دوستش دارم.نمیدونم اون چیه؟ ! شاید یک جور بانمکی یا یک ... نمیدونم نمیدونم. .فقط میخوام داشته باشمت. -لبخند خاص خودمو زدم و گفتم:-اوکی.ممنونم از تعریفاتت... واین آغاز گرفتاری کامران بود.... ادامه دارد... ✍بھ‌ قلمِ:ف.مقیمے °\•💝•\° اوست‌گرفتہ‌شهردل من‌بھ‌ڪجاسفربرم...👇 °\•📕•\°‌ Eitaa.com/Heiyat_majaz
هیئت مجازی 🚩
°‌/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_دهم ‌ ‌ دیگه حوصله ام از حرفهاش سر رفته بود. با جمله ی آ
°‌/• 💞 •/° ‌ ‌ ‌ ‌ به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود به اذان مغرب.بازهم یک حس عجیب منو هدایتم میکرد به سمت مسجد محله ی قدیمی! نشستن روی اون نیمکت و دیدن طلبه ی جوون و دارو دسته اش برای مدتی منو از این برزخی که گرفتارش بودم رها میکرد. با کامران خداحافظی کردم و در مقابل اصرارش به دعوت شام گفتم باید یک جای مهم برم وفردا ناهار میتونم باهاش باشم.اوهم با خوشحالی قبول کرد و منو تا مترو رسوند. دوباره رفتم به سمت محله ی قدیمی و میدان همیشگی. کمی دیر رسیدم.اذان رو گفته بودند و خبری ازتجمع مردم جلوی حیاط مسجد نبود.دریافتم که در داخل ،مشغول اقامه ی نماز هستند.یک بدشانسی دیگه هم آوردم.روی نیمکت همیشگی ام یک خانوم بهمراه دو تا دختربچه نشسته بودند و بستنی میخوردند.جوری به اون نیمکت وآدمهاش نگاه میکردم که گویی اون سه نفر غاصب دارایی های مهمم بودند.اونشب خیلی میدون و خیابانهاش شلوغ بود.شاید بخاطر اینکه پنج شنبه شب بود.کمی در خیابان مسجد قدم زدم تا نیمکتم خالی شه ولی انگار قرار نبود امشب اون نیمکت برای من باشه. چون به محض خالی شدنش گروه دیگری روش می نشستند.دلم آشوب بود.یک حسی بهم میگفت خدا از دستم اوتقدر عصبانیه که حتی نمیخواد من به گنبد ومناره های خونه ش نگاه کنم.وقتی به این محل میرسیدم از خودم متنفر میشدم. آرزو میکردم اینی نباشم که هستم.صدای زیبا و ارامش بخش یک سخنران از حیاط مسجد به گوشم رسید.سخنران درباره ی اهمیت عفاف در قرآن و اسلام صحبت میکرد. پوزخند تلخی زدم و رو به آسمون گفتم :عجب! پس امشب میخوای ادبم کنی و توضیح بدی چرا لیاقت نشستن رو اون نیمکت و نداشتم؟!بخاطر همین چندتا زلف و شکل و قیافه م؟!یا بخاطر سواستفاده از پسرهای دورو برم؟ سخنران حرفهای خیلی زیبایی میزد.حجاب رو خیلی زیبا به تصویر میکشید.حرفهاش چقدر آشنا بود.او حجاب را از منظر اخلاق بازگو میکرد.و ازهمه بدتر اینکه چندجا دست روی نقطه ضعف من گذاشت و اسم حضرت فاطمه رو آورد. تا اسم این خانوم میومد چنان شرمی هیبتم رو فرا میگرفت که نمیتونستم نفس بکشم.از شرم اسم خانوم اشکم روونه شد.به خودم که اومدم دیدم درست کنار حیاط مسجد ایستادم.اون هم خیره به بلندگوی بزرگی که روی یک میله بلند وصل شده بود.که یک دفعه صدای محجوب وآسمانی از پشت سرم شنیدم :قبول باشه بزرگوار.چرا تشریف نمیبرید داخل بین خانمها. ؟! من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.!!!!! ادامه دارد... ✍بھ‌ قلمِ:ف.مقیمے °\•💝•\° اوست‌گرفتہ‌شهردل من‌بھ‌ڪجاسفربرم...👇 °\•📕•\°‌ Eitaa.com/Heiyat_majaz
هیئت مجازی 🚩
°‌/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_یازدهم ‌ ‌ ‌ ‌ به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود به اذا
°‌/• 💞 •/° ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری،همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.زبونم بند اومده بود.روسریمو جلو کشیدم و من من کنان دنبال کلمه ی مناسبی میگشتم.طلبه اما نگاهش به موزاییک های حیاط بود.با همون حالت گفت:---دیدم انگارمنقلب شدید.گفتم جسارت کنم بگم تشریف ببرید داخل.امشب مراسم دعای کمیل هم برگزار میشه. نفس عمیقی کشیدم تا بغضم نترکه.اما بی فایده بود اشکهام یکی از پی دیگری به روی صورتم میریخت ...چون نفسم عطر گل محمدی گرفت. بریده بریده گفتم: من ...واقعا..ممنونم ولی فکر نکنم لیاقت داشته باشم.در ضمن چادرم ندارم.دلم میخواست روم میشد اینم بهش میگفتم که اگه آقام باشه ومنو ببره صف اول کنار خودش بنشونه واین عطر گل محمدی پرخاطره هم اونجا باشه حتما میام ولی اونجا بین اون خانمها و نگاههای آزار دهنده وملامتگرشون راحت نیستم. اونها با رفتارشان منو از مسجدی که عاشقش بودم دور کردند و سهم اونها در زندگی من به اندازه ی سهم مهری دربدبختیمه!!!! مرد نسبتا میانسالی بسمت طلبه ی جوان اومد و نفس زنان پرسید: -حاج آقا کجا بودید؟! خیره ان شالله..چرادیر کردید؟ که وقتی متوجه منو ظاهرم شد نگاه عاقل اندر صفیحی کرد و زیر لب گفت: -استغفرالله. طلبه به اون مرد که بعدها فهمیدم آقای عبادی از هییت امنای مسجد بود کوتاه گفت:یک گرفتاری کوچک..چند لحظه منو ببخشید وبعد خطاب به من گفت: -نگران نباشید خواهرم.اونجا چادر هم هست.وبعد با اصرار در حالیکه با دستش منو به مسیری هدایت میکرد گفت:تشریف بیارید..اتفاقا بیشتر بچه های مسجد مثل خودتون جوان هستند ومومن.وبعد با انگشترش به در شیشه ای قسمت خواهران چند ضربه ای زد و صدازد: خانوم بخشی؟ ! چند دقیقه ی بعد خانوم بخشی که یک دختر جوان ومحجبه بود بیرون اومد و با احترام وسر به زیر سلام کرد وبا تعجب به من چشم دوخت.نمیدونستم داره چه اتفاقی می افته.در مسیری قرار گرفته بودم که هیچ چیز در سیطره ی من نبود.منی که تا همین چندساعت پیش به نوع پوششم افتخار میکردم ونگاههای خریدارانه مردم در مترو و خیابان بهم احساس غرور میداد حالا اینقدر احساس شرم و حقارت میکردم که دلم میخواست، زمین منو در خودش ببلعد. طلبه به خانوم بخشی گفت: -خانوم بخشی این خواهرخوب ومومنمون رو یک جای خوب بنشونیدشون .ویک چادر تمیز بهشون بدید.ایشون امشب میهمان مسجد ما هستند.رسم مهمان نوازی رو خوب بجا بیارید. از احترام و ادب فوق العاده ش دهانم وامانده بود..او بدون در نظر گرفتن شرایط ظاهری من با زیباترین کلمات من گنهکار رو یک فرد مهم معرفی کرد.!!! خانوم بخشی لبخند زیبایی سراسر صورتش رو گرفت و درحالیکه دستش رو به روی شانه هایم میگذاشت و به سمت داخل با احترام هل میداد خطاب به طلبه گفت: -حتما حتما حاج اقا ایشون رو چشم ما جا دارند.التماس دعا. طلبه سری به حالت رضایت تکون داد و خطاب به من گنهکار روسیاه گفت:خواهرم خیلی التماس دعا.ان شالله هم شما به حاجت قلبیتون برسید هم برای ما دعا میکنید. اشکم جاری شد از اینهمه محبت واخلاص. ! سرم رو پایین انداختم و آروم گفتم. محتاجیم به دعا.خدا خیرتون بده ادامه دارد... ✍بھ‌ قلمِ:ف.مقیمے °\•💝•\° اوست‌گرفتہ‌شهردل من‌بھ‌ڪجاسفربرم...👇 °\•📕•\°‌ Eitaa.com/Heiyat_majaz
°﴿ ۩ ﴾ ‌° . . [مهد‌‌ے شنـ🌷ـاسے 30 ] ‌ ◀️ما فکر می کنیم خدا ما را آفریده و به خدا هم بر می گردیم،امام هم آمده تا یک سری"بکن،نکن"هایی به ما بگوید و برود! ◀️چقدر این عقیده با شناخت حقیقی فاصله دارد!در حالی که انسان تنها وقتی حقیقت امام را بشناسد،می تواند نیاز وجودش را برطرف کند؛ ◀️چرا که موجود بالقوه همیشه گرسنه است و فقط وقتی سیر می شود که به فعلیت برسد. ◀️مثل این که وقتی به بدن انسان ویتامینی نرسیده باشد،همیشه بیمار خواهد بود.و هر چه هم ویتامین در اطرافش موجود باشد و او هم این مطلب را بداند،به دردش نمی خورد؛مگر آن که کیفیت ارتباط آن ویتامین را با خودش پیدا کند. ◀️اما اگر بداند میوه ای در خارج هست که این ویتامین را دارد ولی ربطش را با خودش نفهمد،حتی اگر از بیماری هم بمیرد،باز هم به دنبالش نخواهد رفت؛چون نمی داند دوای دردش فقط همان است. ◀️ما انسان ها مانند درختی هستیم که باید ثمره داشته باشیم. پس اگر خدا،انسان ها(درخت) را خلق کرده،در آن ها دنبال میوه یعنی "انسان کامل" است. ◀️مثل این که هدف نهایی از کار باغبان،نه بذر و درخت است و نه شاخ و برگ،بلکه هدف او ظهور میوه است. ◀️در عالم هستی خدا فاعل است و برای این که فاعل باشد باید هدف داشته باشد به طوری که فعل خود را برای آن هدف انجام دهد. ◀️یعنی اگر خدا این جهان و مخلوقاتش را آفریده یک هدف و علت غایی و نهایی داشته و آن هم "انسان کامل" است. ◀️پس میوه ی تمام هستی "وجود امام" است. . . °﴿🕊﴾°معرفت‌راه‌ومرامےست‌ڪه‌به‌هرڪس‌ندهند👇 °﴾💚﴿° Eitaa.com/Heiyat_majazi
🌙 》 🌿آیت الله قاضی(ره): 💠 در دنیا به صاحبان خانه دو هزار متری و ریاست و ماشین میگویند اشراف مملکت؛ اما در قیامت اشراف آن کسانی هستند که نمازشب‌خوان هستند. ؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و نرفت عادتِ شب زندھ دارے امـ👇 《🍃🕕》 http://Eitaa.com/Heiyat_majazi
﴿• 📿 •﴾ . . + خدا ڪہ بہ همہ محرم است، پس چرا باید هنگام نماز خودرا بپوشانیم🧕🏻👉🏼‼️ _ همیشہ پوشیدن لباس بہ خاطر محرم و نامحرمے نیست. گاهےجنبه احترام وتکریم و ادب دارد.🌸 معمولا در خانه لباس ساده مےپوشیم، اما وقتے مہمان وارد خانہ مےشود هرچندڪہ محرم باشد، لباس کاملے مےپوشیم.💫 این تغییر لباس ها بہ خاطر ادب و احترام است. حضور در محضر خداوند متعال نیز قطعا مستلزم پوشیدن لباس مناسب و کامل است.🤗 . . .❣↻ نامـہ اے از عآشق تَـرین رفیـقِ تو👇 .📖↻ Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯. . . #افزایش_ظرفیت_روحی 24 ⭕️ یکی از موضوعاتی که همیشه دغدغه بیشتر جوانان بو
.↯ 🌿 ↯. . . 25 🔶 مثلا یکی از مواردی که موجب میشه ادم قدرتش در مقابل گناه کم بشه اینه که یه جایی همینجوری پای گوشی یا کامپیوتر بشینه و الکی توی فضای مجازی تاب بخوره. همین یه جا نشستن خودش کلی اثرات منفی داره. 💢 یا مثلا در روایات فرمودن به روی شکم نخوابید. خب طرف رعایت نمیکنه و دم به دقیقه گرفتار گناه میشه. ❇️ معمولا سعی کنید رو به آسمان یا به سمت راست بخوابید. و سعی کنید تا اونجا که میشه بی جهت توی گوشی تاب نخورید. هر موقع کار ضروری داشتید پای گوشی برید.❌ تا دیدید انگار دیگه الکی داری توی فضای مجازی میچرخی، سریع موقعیت خودت رو تغییر بده و به کارای دیگه برس. ⭕️ خیلی وقتا طرف این نکات ساده رو رعایت نمیکنه بعد هی میخواد با چله گرفتن و دعا و روزه و .... مشکل شهوترانی رو حل کنه. بعد نمیتونه و ناامید میشه... . . ↯.♥.↯ یـٰا مـَنْ عِشـقَہُ شِـفٰـاء ..👇 .↯🌱↯. @Eitaa.com/Heiyat_majazi
هدایت شده از رصدنما 🚩
[°• 💡 •°] 🔻به من بگو چـــــرا⁉️🤨 وعده و وعیدهای کاذب که کاندیداها می‌دهند ، چه حکمی دارد ؟ 👈پاسخ : جایز نیست . چراکه دادن وعده‌ه­ای فراتر از اختیار ، مصداق یک نوع تقلب است که برخی کاندیداها برای به دست آوردن آرای مردم به آن متوسل می­‌شوند ، دست به دامن دروغ می‌شوند و تدلیس می­‌کنند. . . سیاستـــــ ما عین دیانتـــــ ماست☺️👇 📚📖 ⇨| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
هیئت مجازی 🚩
[°• #احکام_سیاسے💡 •°] 🔻به من بگو چـــــرا⁉️🤨 وعده و وعیدهای کاذب که کاندیداها می‌دهند ، چه حکمی د
🎁] کانال سوم ما در ایتـــــا🤩☝️☝️ 😎] اینجا همہ چیز حولِ سیاستــــــــــ مےچرخه فرهنگ ... اقتصاد ... اجتماع... 😌] سیاستے ڪه عینِ دیانت ماست 😇] سیاستے ڪه ختم به شهادتــــــ♥️ــــ میشه . . . . . یه وقت جااااااانمونے😘😃✌️ 🎊👇👇😎😎👇👇🎊 https://eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d ☝️🎉☝️😬😂☝️🎉☝️ و همانا کھ ڪانال سوم ماست... پس‌عضو شوید تا رستگار گردید😌😅🌵
•🍃⇩ ⇩🔑• . . ✍•|آیت‌الله مجتهدے تهرانے(ره): 🔥•|عُجب خیلے بد است، هر چقدر هم خوب هستے هر که را دیدے بگو این از من بهتر است، حتے هروئینے را هم در کوچه دیدے بگو شاید او عاقبت به خیر شود و من بدبخت. . . ↫ و عشـق؛ مَرڪب‌ِحرکت‌است‌نہ‌مقصـدِحَرکتـ👇 ‌•🔐⇩ Eitaa.com/Heiyat_majazi
Eman.wav
483.6K
【 #ڪد_عاشقے📲♥️ 】 اساس دشمنے جبهہ ضد اسلام در دنیا با جمھورے اسلامے . . . 📳🎧 #امام_خامنه_اے 🌱همــراه اول ⬅️ ارسال ڪد 83113 به شماره ۸۹۸۹ 🌱ایراݩــسل⬅️ ارسال ڪد 4412253 بہ شماره۷۵۷۵ 🌱رایتــل⬅️ ارسال ڪد on4001253 بہ شماره ۲۰۳۰ #حاج_قاسم #مرد_میدان #حاج_قاسم_سلیمانے . . پـیشــ🎶ــوازِتو خــ💞ـدایـے ڪن👇 ๑|😃🍃|๑ @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
シ 』‌‌ . . •😂💣• شوخے با خَرج توپ ! در باز شد دیدم یہ غولی اومد بیرون! ✨ . . اےكشتگان‌عشق‌برایم‌دعاکنید يعنےنميشودڪه‌مراهم‌صداكنيد؟👇 『😇:🍃』 Eitaa.com/Heiyat_majazi
[• 📝•] • +🌵 •/• با این اوضاع گرونی حتی پسرا هم باید چششون به در باشه یکی بیاد ببرتشون...☺️✋ +🌵 • •|♻️|• این تازه شـروع ماجـراست... ↗️ @heiyat_majazi
°! 😎 ¡° 🔰 ✌️ اعتماد غرورآفرین😎 ♻️ در یڪ رخداد غیرقابل پیش بینے تا ساعت ۲۲ دیشب ۱۷۰۱۲ نفر از هموطنان برای شنیدن شرایط مشارڪت در آزمایشات بالینے واڪسن کرونای ستاد اجرایے فرمان امام با ۴۰۳۰ تماس گرفتند و ۹۹۱۱ نفر آنها برای مشارکت در آزمایشات اعلام آمادگے کردند...💯 🇮🇷 اعتماد مردم عزیز به دانشمندان جوانمان غرورآفرین است.....🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⛔️ 🍃 . ✌️🏿°‌¡ جوان حزب اللهے بصیر باشیمـ 👇 📡°! Eitaa.com/Heiyat_majazi
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •/• هر رفتار و اخلاقی که داریم یه جورایی صدقه سری اون شناختیه که از اطراف و طبیعت پیدا میکنیم... _پس بیایم مراقب عقاید و شناختمون باشیم.. و نیایم خرابکاری خودمون رو تقصیر خدا بندازیم (: . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•