eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•🐚🍃•| |• 💎•|➺ میدونی خدا چیمیگہ ؟ میگه اگه بنده هام میدونستن ڪه من چقدر دوسشون دارم . . 💖✨ • از شوقِ دوسداشتنِ من میمُردَن ! :) با ایمان، دلت را خانه تڪانے وُ زیبا ڪن ☺️👌 ❀ 🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| 🍃|• 📌پشت حصار پیرے... پیرے جمعیت👴🏻، آسیب‌هاے اجتماعے ، سیاسی و اقتصادے زیادے براے جامعه به همراه دارد، اما نخستین قربانیان این پدیده، ڪودڪانے 👶🏻هستند ڪه در ڪنار جماعتے پیر باید ڪودڪانه‌هایشان را بدون هم‌‌بازے، سپرے کنند.😢 پ.ن:آقا يڪم دلت برابچت بسوزه یه همبـــازے براش بیار دیگــه😬 انقلابیــا نسل شیعه خیلے ڪمه هااا . . ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️ °•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
38.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🎞🍃 📱.•° بچه‌هاے تیـــم ملــے چشــم ملت را روشـ🌝ــن ڪردند . . ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 🎞🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
رمان توبه‌ی نصوح🌸👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal/57509 رمان ازسوریه تا منا🌸👇 https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883 رمان نقاب ابلیس🌸👇 https://eitaa.com/rasad_nama/25563
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🎐•| ✨ ﷽ 🎙 صوت منتشرنشده شهید فخری زاده درباره حاج قاسم سلیمانی به‌مناسبت سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخرےزاده✨ . . شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇 🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
مداحی آنلاین - سلام آقا - حسینی.mp3
4.43M
••| 🎼 |•• سلام ‌آقا منم یک قطره از بارون ڪه میخوام سهم دریاشم♥️ 🎤 👌 ندیدم صدایے از سخن عشق خوش تر😌🍃 🎧 |•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| 🔮🍃 °| . . . یعنۍ‌هر‌چۍ‌نفست‌خواست‌انجام‌نده خواست‌چیزاۍ‌بد‌ببینہ باهاش‌مبارزه‌ڪن‌نبین! هر‌ڪار‌اشتباهۍ‌خواست‌بـڪنه‌نـڪن! بہ‌قول‌آیت‌اللہ‌جاودان‌میگن‌ڪہ اگر‌ڪسۍ‌در‌جنگ‌شھید‌بشہ یـڪبار‌شھید‌شده امــا‌ڪسۍ‌ڪہ‌با‌هواۍ‌نفس‌خودش‌بجنگہ هر‌روز‌شھید‌میشہ💛'! . صاحبدل لاینام قلبے مهمان ابیت عند ربے 🙂 🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_وششم 🍃 صالح درد داشت
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: 🍃 ــ همین حالا دراز بکش از جات تکون بخوری بامن طرفی لبه تخت نشستم. ــ گفتم دراز بکش کلافه نگاهش کردم و گفتم: ــ یه لحظه بشین. کارت دارم. اینقدر هم صداتو برای مهدیه بالا نبر. لحظه ای سکوت کرد و آرام کنارم نشست. نمی دانستم چگونه باید به اوبگویم در نبودش و در کنار تحمل این مشکل، چه زجری کشیده ام و حالا طفلم کجاست ــ نمی خوای حرفتو بزنی؟ اشکم سرازیر شده بود و سرم را نمی توانستم بالا بگیرم. صالح هم کلافه بود. ــ مهدیه جان... خب ببخشید نخواستم سرت داد بزنم. خودت هم مقصری. رعایت نمی کنی. مگه استراحت نیستی؟ خب دختر خوب، بچه که نیستی لج نکن و دستور دکترت رو انجام بده. حالا اشکاتو پاک کن عزیزم. منو ببخش. قول میدم از این به بعد بهتر خودمو کنترل کنم. ــ صالح... ــ جونم خانومم؟! ــ اون روز که عمل داشتی... ــ خب ــ اون روز... منم... بیمارستان بودم. همه رفته بودن تشیع اون شهیدی که آوردن من تنها تو خونه بودم. اون آقای مسئولتون تماس گرفت و گفت تو رو آوردن اینجا و بقیه ی ماجرا را ریز به ریز برایش تعریف کردم. شانه هایم می لرزید و دستم را روی صورتم گذاشته بودم و بی وقفه گریه می کردم. انگار غم و فشار وارده به قلبم را یک جا می خواستم سبک کنم. ــ خیلی سخت بود صالح جان. تو اونجا روی تخت با یه دست بریده... منم این طرف روی تخت بی حال و تنها... فقط خدا می دونه چه زجری کشیدم و چه مصیبتی رو تنهایی تحمل کردم. خجالت می کشیدم بیام پیشت وگرنه دل تو دلم نبود صالحم رو ببینم می گفتم خدایا اگه حال بچه رو بپرسه چه جوابی بهش بدم؟کاش می دونستی چی کشیدم صالح دستش را حصار شانه های لرزانم کرد و مرا به آغوشش فشرد. صورتش خیس از اشک بود و لبش بسته به مهر سکوت. پیشانی ام رابوسید و آرام گفت: ــ فقط حلالم کن مهدیه... تو رو به جان حضرت زینب حلالم کن خانوم. تاچند روز کم حرف بود و آرام. نگرانش بودم اما می دانستم با صبر و توکلش این بحران را هم راحت از زندگی اش عبور می دهد. ــ مهدیه... ــ جانم صالح جان؟ چیزی لازم داری؟ ــ نه عزیزم. حاضر شو بریم امامزاده... ادامه دارد... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. • • سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_وهفتم 🍃 ــ همین حالا
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: 🍃 زخم دستش ترمیم شده بود و تا حدودی به موقعیتش مسلط شده بود. چندباری به محل کارش رفته بود و هر بار پکر و ناراحت تر از قبل به خانه می آمد. نمی دانم چه شده بود و با من حرفی نمی زد. دوست داشتم از حال دلش با خبر باشم. دوست داشتم ناراحتی خاطرش را با من درمیان بگذارد. نمی خواستم تنها و در سکوت هر کدام بار غممان را به تنهایی به دوش بکشیم و دم نزنیم. این چه مدل زندگی متاهلی بود؟ ــ صالح جان... نگاهش را از تلویزیون گرفت و به من خیره شد: ــ جونم خانومم؟ ــ چرا ساکتی؟ ــ چی بگم عزیز دلم؟ ــ هر چی که اینطوری ساکتت کرده. می دونم که مشکلی برات پیش اومده وگرنه تو و اینهمه سکوت؟؟؟!!!! لبخند بی جانی زد و خودش را به من نزدیک کرد. نگاهی به بازویش انداخت و گفت: ــ میای این سمتم بشینی؟ دلم ریش شد اما به روی خودم نیاوردم و با ذوق کودکانه ای بلند شدم و سمت راستش نشستم. دستش را حلقه کرد دور شانه ام و گفت: ــ از این به بعد هوای دلمو داشته باش. قبل از اینکه بهت بگم خودت بیا سمت راستم. چشمم را روی هم فشردم و گفتم: ــ حالا بگو ببینم چی شده که اینقدر ناراحتی و ساکت شدی؟ پفی کشید و گفت: ــ امروز که رفتم سری به محل کار بزنم، رفتم پیش مسئول قرارگاهمون... بچه ها داشتن اعزام می شدن به سوریه. گفتم اسمم رو تو لیست اعزام بعدی بنویسن اما... دلم فرو ریخت و لبم آویزان شد. "یعنی دوباره میخواد بره؟؟" ــ بهم گفتن شرایط اعزامو دیگه ندارم خیلی محترمانه بهم گفتن نیروهای سالم رو می فرستن صدایش بغض داشت اما سعی می کرد اشکش را پشت پلکش زندانی کند. به سمت او چرخیدم و بوسه ای به پیشانی اش زدم. ــ الهی مهدیه پیش مرگت بشه تو از همه برای من سالم تری اما... باید منطقی باشی. اونا همینطوری نمی تونن نیروهاشونو از دست بدن. ریسکه... از کجا معلوم، برای تو و امثال تو مشکلی پیش نیاد؟ می دونم که همین الان هم از خیلیا تواناییت بیشتره اما ساده ترین کار توی اون محیط، مثلا کنترل و گرفتن اسلحه ست... صالح جان شما می تونی با یه دست این کارو بکنی؟ سکوت کرد و دستش را نگاه کرد. ــ منطقی باش مرد زندگیم... گفتن این حرفا اصلا برام ساده نیست اما به جون جفتمون... آب میشم وقتی ناراحتیت رو میبینم. جون مهدیه آروم باش و شکرگذار... اصلا می تونی یه جور دیگه ای خدمت کنی ــ آره سخته اما باید تحمل کنم. من دستمو برای دفاع از حریم خانوم زینب کبری دادم... می دونم خودش هوامو داره. جونمم میدم اگه لازم بشه او را بوسیدم و به آشپزخانه رفتم. بغض خفه شده ام را در خفا و سکوت آشپزخانه شکستم. ادامه دارد... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. • • سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
📚🌱'' ⟩ 📚•|نامِ‌ڪتاب : شنبه‌آرام روایتِ زندگے دانشمند ، شھید محسن‌فخری‌زاده از ڪلامِ همسر می‌باشد 🌱 در این ڪتاب از مردۍ خواهید خواند ڪھ گمنام و بےاِدعا در مسیر علم و اعتلاۍ دانش هسته‌اۍ تلاش کرد .. مردی ڪھ خواب راحت را از چشمان ترامپ و نتانیاهو گرفت '💥 - بخشے از ڪتاب - گفتم: [ محسن جان! دیر میاۍ ، بچه‌ها نگرانت هستن😢 ] لبخندی زد و حرف از صمیم‌قلبش بیرون آمد؛ حرفے ڪھ زبانم را قفل زد ..🖇 غیرتمند گفت: [ هر چے من بیشتر ڪار کنم ، نتانیاهو و ترامپ ڪمتر خواب راحت بھ چشمشون میاد ، پس اجازه بده بیشتر ڪار کنم 😊 ] معناۍ این حرفش را زمانے فهمیدم ڪھ شهید شد؛ نتانیاهو توئیت زد و براۍ یهودی‌ها شنبه خوبے را آرزو کرد ..😔 از [ شنبه‌آرام ] در اسرائیل گفت ، از شنبه بعد از محسن فخری زاده ..💔 . . . فڪر خوب همراه با معرفےِ ڪتاب‌هاے خوب😁👇 ●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
《°• 🌙•°》 . . اهمیت نماز وتر🌃 [یک رکعت آخر نمازشب] پیامبر گرامے اسلام ص: آسوده ترین شما در توقفگاه قیامت کسے است که قنوت نماز وتر او طولانے تر باشد. 📚 بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۸۷، ح۷۹ می‌خوانمتـ به مهربانے ڪه خود مهربان ترینے😇 •°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
••﴿ 💌 ﴾•• |♥| دلدارِ من |👣| منو هر قدم |👀| و کاری به خیر و درستی |💪| وارد کن |😌|و به خیر بیرون بیار |🌿| و خودت یاریم کن! سوره اسراء،آیه ۸۰ با یاد توستــ ڪه چنین آرامم😌💚 ••﴾💌' Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°•| 💚|°• چه بدبخت و تهي‌دست‌اند آن مردمى كه جز خور و خواب و شهوت كارى ندارند و كارى نكردند! چه پرشقاوت و ظَلوم و جَهول‌اند آنان كه در مقام شناخت منعم و نعمت و در مرحله اداى سپاس و شكر برنيامدند؛ اينان كوردلان و پست فطرتانى هستند كه به فرموده قرآن مجيد: ✍از حيوانات هم بدترند كه حيوانات در عين نداشتن عقل و خرد و فطرت و وجدان براى هر هدفى كه آفريده شده‌اند به سوى آن هدف روانند و هريك كارى يا كارهائى كه دراين گردونه با عظمت برعهده دارند به خوبى انجام مى‌دهند، ولى برخى از انسان‌ها از ابزار شناخت و عمل جدا شده و به كارهايى دست مى‌زنند كه حيوانات را از آن كارها عار و ننگ است. . . ڪلامے از مولا☺️ 💚•°|Eitaa.com/Heiyat_Majazi
💓🍃 💚 ❌توجه توجه❌ قطعا شما مخاطبینِ دلداده‌ے هیئتِ مجــازے اسم مجموعه‌ی تشکیلات فانوس رو شنیدید و بهتر از هرکسِ دیگه ای میشناسید. مجموعه ای که شبانه روز در تلاشه تا بهترین هارو به وجودتون هدیه بده.. چون معتقدیم ، شما مستحق بهترین‌هایید تشکیلاتی که در آستانه‌ی ۸ساله شدن هست.☺️✋ حال این بار مجموعه‌ی جهادی ما چشم امید به دستان پربرکت شما دارد و حمایت یکایک شمارا خواستار است سهم هر نفر: ۳۰هزار تومن🌱 ان شاءالله چندین برابرش رو خداوند در زندگی تون جاری کنه🦋 5892-1013-5910-8111 عالی‌نژاد - سپه ❤️ Eitaa.com/Heiyat_Majazi 💓🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• | 🎷🥁 |°• 📍شبڪه سه هجمه بھ تیم‌ملےایران را بی‌پاسخ نگذاشت✋ 🔹| خبرنگار شبڪه سه خطاب به سرمربی آمریکا: مشکلات اقتصادی و سیاست‌های بایدن موجب شده که کسی از تیم شما حمایت نکند، آیا فکر می‌کنید در این شرایط مردم از تیم شما حمایت بکنند؟ 🔹| پاسخ سرمربی آمریکا: من برای خواسته آمریکایی‌ها صحبت نمی‌کنم و با توجه به تعداد تماشاگر بازی‌های ما به نظر می‌آید که حمایت لازم را داریم. 😎💚 . . . راوے جبههٔ حـق باش🧐💪 🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•[ ✌️ ]• اگر به تلویزیون دسترسی ندارید، اصلا نگران نباشید!😉✌️ پخش زنده بازی تیم ملی ایران و آمریکا فقط و فقط از طریق لینک زیر😍👇 از اینجا مشاهده کنید 👇👇👇👇👇 🌐 https://www.fam.ir/player/tv3/eitaa?eitaafly آرزوی موفقیت برای تیم ملی فوتبال ایران❤🤍💚 🇮🇷 ❣ کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇 ⚽️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ⚽️ Eitaa.com/Heiyat_Majazi ⚽️ Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🎞🍃 📱.•° عرض سلام✋ خدمـت بـانـــوے والا مقام😌🌷 ولادت باسعادت حضرت زینب سلام الله علیها مبارڪباد🌹✨💚 . . ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 🎞🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🍃🎐•| ✨ . . خواهرم چفیہ هاے زیادے خونۍ شد ڪہ چادر ٺـــــو خاڪی نشه 🦋 . . شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇 🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
مداحی_آنلاین_هلا_بالزینب_محمد_فصولی.mp3
5.46M
••| 🎼 |•• ✨[هلا بالزینب ، حرم دختر حیدر قبله حاجاته👏👏😍]✨ 🎤 🌸 ندیدم صدایے از سخن عشق خوش تر😌🍃 🎧 |•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°| 🔮🍃 °| . 「🌱🌸^^! خدایا بہ هارت‌ و پورت‌مون نگاه نـڪن؛ ما بدونِ تو دست و پا چُلُفتـےتر از این حرفاییم... . صاحبدل لاینام قلبے مهمان ابیت عند ربے 🙂 🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_وهشتم 🍃 زخم دستش ترم
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: 🍃 مسئول قرارگاه محل کار صالح قرار بود به منزل ما بیاید. صالح از صبح آرام و قرار نداشت. ــ مگه چیه صالح جان؟! بد می کنه میخواد بیاد سربزنه بنده خدا...؟ ــ نمی دونم... یه جوری دلم شور می زنه. یه چیزایی شنیدم می ترسم صحت داشته باشه. هرچند... مطمئنم همینطور هم هست ــ آخه چی شنیدی مگه؟ زنگ به صدا درآمد و صالح نتوانست جواب سوالم را بدهد. چند آقای مسن و جاافتاده و دونفر از دوستان صمیمی صالح آمده بودند. پدر جون و بابا هم کنار صالح نشسته بودند. من و سلما توی آشپزخانه بودیم و زهرا بانو هم روی دورترین مبل به جمع رسمی مردانه نشسته بود و چادرش را محکم تر از همیشه دور خودش پیچانده بود. انگار معذب بود چون هر چند دقیقه یکبار به آشپزخانه می آمد و موارد پذیرایی ساده مان را به من و سلما گوشزد می کرد. دوستان صالح کار پذیرایی را به عهده گرفتند و من و سلما وسایل را در اختیارشان می گذاشتیم. بعد از پذیرایی، لحظه ای سکوت مطلق برقرار شد. من و سلما هم نفسمان بالا نمی آمد. صدای یکی از مردان سکوت را شکست و گفت: ــ امروز اومدیم هم حالی ازت بپرسیم و هم هدیه ی ناقابلی برات بیاریم و یه لوح سپاس برای قدر دانی از ایثار و شجاعتت. ان شاء الله با تلاش و دلاوری های رزمنده های اسلام ریشه ی کفار خشکیده میشه و از حریم عمه ی سادات دورشون می کنیم. صالح جان... شما اونقدری شجاعت به خرج دادی که با ایثارگری خودت راه آقامون ابالفضل العباس رو پیش گرفتی. ان شاء الله که بی اجر هم نمی مونی. لوح قاب شده را به صالح دادند و پاکت نامه ای اداری را جلوی دست صالح گذاشتند. ــ این حکم ... یعنی... تو نباید با این حکم فکر کنی ذره ای از ارزشت کم شده... اصلا... فقط خودت می دونی که قانون کارمون و محیط کارمون اینه. ان شاء الله که ما رو فراموش نکنی و زندگیت رو به بهترین شکل اداره کنی. صالح سکوت کرده بود و انگار بغض داشت. حتی نتوانست جواب مافوقش را بدهد. چشم دوخته بود به حکم بازنشستگی اش و حالی داشت وصف ناشدنی. دوست داشتم هر چه زودتر با صالح تنها شوم و مرهمی باشم برای دل رنجورش. چه می شد کرد؟ قانون بود و قطعا صالح هم تابع این قوانین. "خدایا هر چی خیره برای شوهرم مقدر کن" ادامه دارد... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. • • سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi