eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
نماهنگ خط امان فاطمه.mp3
3.7M
𐇻🎧𐇻 اونے کــه بیـن خـلایق خـدا نادره مـادره مـادره بهـتـرین رفـیـقمه دارم باهـاش خـاطره مـادره مادره🫀 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻🪖𐇻 آقامصطفی چمران چقدر قشنگ گفته که: خدایا من شمعم! می‌سوزم تا راه را روشن کنم! فقط از تو میخواهم که وجود مرا تباه نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی نماند.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🪖𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :15 با چشم هاي سرخ و باد كرده اش بهم خيره شد ... - كريس وارد دبيرستان كه شد تحت تاثیر از گروه هاي گنگ اونجا قرار گرفت ... عضوشون شده بود ... نمي دونم مواد هم مصرف مي كردن یانه... اما چند بار توي جیب هاش سيگار پیدا كرده بودم ... با لالا هم همون جا آشنا شد ... خیلی بهم نزديك بودن ... نیمه شب به بعد برمي گشت ... حتی چند بار مست بود ... باورم نمي شد ... مگه چند سالش بود كه از اون سن شروع كرده بود؟... مي گفت: اونها من رو درك مي كنن بین ... ما پيمان برادري بسته شده ... ماهایه تیم هستیم ... یه خانواده ایم ... من اونجا آزادم ... سرش پر شده بود از این كلمات ... مگه ما چي بوديم؟ ... زندان بانش بوديم؟ ... ما خانواده اش بودیم... پدر و مادرش ... بغض سنگینب راه گلوش روبست ... و چشم هاش بيشتر از گذشته مي لرزید ... انگار منتظر كوچك ترین اشاره براي بارش دوباره بودن ... - رابطه اش با پدرش چطور بود؟ ... نگاه پرازدردش از پنجره به بیرون دوخته شد.. وسکوت ناخوش ایندی فضا رو پرکرد... ثانیه ها به سختی می گذشت.. نگاهش با حالت معناداري برگشت روي من ... اینکه شوهرم نتونست بهتون اعتماد كنه و حقيقت رو بگه ... باعث شده بهش مشكوك بشيد؟ ... شما بچه دارید كارآگاه؟ ... سرم رو به علامت رد تكان دادم ... - اگه بچه داشتید حس ما رو درك مي كردید ... و مي دونستید هیچ پدر و مادري نمي تونن به بچه خودشون آسيب بزنن .. . نمي دونستم توي اون شرایط چی بهش بگم ... بهش بگم من خانواده هايي رو ديدم كه پدریا مادر ... قاتل فرزند خودشون بودن؟ یا... ... توي اون لحظات، كاري جز سكوت كردن به ذهنم نرسید ... - استیو مرد خوبیه ... واقعا یه مرد خانواده است ... از وقتي كريس به دنیا اومد با همه وجود براي ما و آینده بچه مون تلاش مي كرد ... و نمي تونست تحمل كنه كه پسرش دست به چنین كارهايي مي زنه ... از هر راهي جلو اومدیم... اما فايده نداشت ... حتی پیش مشاور رفتیم ... استیو عاشق كريس بود ... عاشق پسرش بود ... مخصوصا بعد از آشنايي با آقاي ساندرز ...کریس دیگه اون بچه شرور قبل نبود ... عوض شده بود ... درسش ... رفتار و اخلاقش ... دوست هاش ... همه چيزش این یه ... سال ونیم ... بهترین سال هاي تمام عمرمون بود. يك سال ونیمی كه چقدر زود ... به پايان رسيده بود. ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻
𐇻⏰𐇻 آیت الله قاضی رحمةالله‌علیه: اما پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب. 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻⏰𐇻
𐇻💌𐇻 و پروردگارت همیشه به موقع می رسد، به او اعتماد کن!🦋 «من به سوی پروردگارم می‌روم، و یقیناً او مرا هدایت خواهد کرد 🌧...» ﴿ سورۀ صافات ، آیۀ 99 ﴾ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻💌𐇻
𐇻🪞𐇻 جاموندن از کربلا برای خیلیا درد داره‌! ولی جاموندن از لشکر مهدی فاطمه (علیه السلام )دغدغه چند نفره!؟🤔 اَلَّلهُم‌عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج✨ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🪞𐇻
𐇻🩺𐇻 یه حسی هست که توی 🧔🏻‍♂مردها بهش میگن غیرت😏 توی 🧕زن‌ها بهش میگن حسادت😒 اما من اسمشو میذارم عشق...❤️ چون تا عاشق نباشی نه غیرتی میشی، و نه حسود...😍🥰👌 ‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🩺𐇻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𐇻🎐𐇻 - مجتبی‌در‌همه‌جا‌بازوی‌تدبیر‌علیست‌ مرتضی‌شیر‌خدا‌و‌حسن‌شیر‌علیست : ) 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎐𐇻
••• «مَّـا‌جَعَلَ‌اللَّہ‌ُ‌لِرَجُلٍ‌مِّن‌قَلْبَیْنِ‌فۍجَوفِہِ» "من‌ کہ دو قلبـــ درون سینہ‌یتـان‌ نگذاشتہ‌ام کہ جز من دلبرۍ داشتہ‌ بـاشید" 🪴http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
𐇻🦋𐇻 √ کم حرف بزن و بسیار نادیده بگیر، خوشبخت می شوی...👌🌹 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🦋𐇻
𐇻🪖𐇻 فقط انسان‌های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🪖𐇻
نماهنگ منتصرون.mp3
5.11M
𐇻🎧𐇻 امت عاشق وعده صادق جاء نصر الله آیه شد نازل زهق الباطل جاء نصر الله 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :16 اوبران پایین پله ها ايستاده بود و داشت با تلفن حرف مي زد ... از خانواده مقتول خداحافظي كردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصله پشت سرم ... - حدس بزن چي شده؟ ... هیچ دانش آموزي به نام لالا توي مدرسه نيست ... اي بهتره بگم هیچ دختری كه چنین رژ بفنش پر رنگي بزنه ... اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا دانش آموز سابق ... اما مثل اينكه ازش هیچ پرونده اي توي مدرسه نيست ... نه پرونده اي ... نه هیچ اثري ... در ماشین نیمه باز توي دستم خشك شد ... - خانم تادئو گفت پسرش توي گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبيرستاني * نبوده ... گنگي بوده كه فقط با دبيرستان ارتباط داشته ... و برگشتم سمت خونه مقتول و زنگ رو به صدا در آوردم ... پدرش در رو باز كرد ... بدون لحظه اي مكث ... - شما ... لالا رو با چشم هاي خودتون ديده بوديد؟ ... به شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نكرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزیبه شوهرش بگه ... می دونم سعي در كتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت بااین دختر براي ما واقعا مهمه ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسه پيداش کنیم ... ولی اینطور كه ميگن دانش آموز اونجا نيست ... شوك و غم از دست دادن پسرش ... و سوال هاي پشت سر هم من ...شرایط دردناكي بود براي اینکه بتونه روي خودش و رفتارش تسلط داشته باشه ... به سختي مي تونست آشفتگي درونش رو كنترل كنه ... اما چشم هاي سرخش فریادمی زد ... فکر ميکنيد لالا توي قتل پسرم دست داشته؟ ... چه درد عمیقی توي وجودش بود ... حسي رو كه هرگز توي چهره پدرم نديده بودم ... حسي كه براي چند لحظه ... رفتار بي پرواي من رو مهار كرد ... - هنوز چیزی مشخص نيست آقاي تادئو ...این وظيفه ماست كه تمام اطرافيان مقتول و روابطش رو بررسي مي كن ... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزی نمی دونیم... ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻
𐇻⏰𐇻 انسان‌باسوختن‌ساخته‌می‌شود . .. وهرکس‌ازسوختن‌فرارکند ؛ خام‌می‌ماند . [شهید‌مرتضی‌مطهری] 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻⏰𐇻
↓ «وَ‌لاتُعَنِّنی‌بِطَلَبِ‌مالَمْ‌تُقَدِّرْلی‌فیہِ‌رِزْقاً» درجستجوے‌آنچہ‌برایم‌مقدر‌نکرده‌اے خستہ‌ام‌مکن • • http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
𐇻💌𐇻 ‹ › نزدیک ،مثل رگ گردن که اگر او‌ را نداشته باشی گویی نفسی نیست که ادامه ی زندگی را ممکن کند ! 💙 خدایی که لطف و رحمتِ او به بندگانش مثل خورشیدی است که آسمان تاریک ِ شهر را پر از نور می سازد و ما متوجه آن نیستیم، پس ای بندگان از او پناه بخواهید برای هر چیزی، که او شنونده تر از تمام مردم این دنیاست! 🌧﴿ سورۀ هود ، آیۀ 61 ﴾🦋 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻💌𐇻
𐇻🪞𐇻 +یعنی میشه امام‌زمان‌ با خودکار سبز‌ دور اِسممون خط بکشه؟!💚 بگه اینم نگه داریم شاید به درد خورد . . .🌱 شاید گناهاش رو گذاشت کنار.... شاید برگشت پیشمون ...☘ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🪞𐇻
𐇻📖𐇻 سلـام و رحمت الهی که حال‌دلتون ، از جنسِ حال‌وهوای مشهدالرضا باشه ☺️💛' • کتاب فرشته‌ای در برهوت به قلم مجید پورولی • این کتاب روایت، داستانی دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود؛ جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می‌کند💝' این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و ادامه داستان . . .😁 • برای خود من ، کتاب جذابی بنظر رسید ، نظرشما چیه !؟😉 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📖𐇻
𐇻🌙𐇻 اگـر در جستجوی امام زمان(عج) هستے او را در میان سربـازانش بجوی؛ از نـشانه‌هاۍ خاص آنان این است ڪہ همـچون نور، دیگران را ظـاهر می‌کنند و خود را نمـےبینند!🌷 -شهید‌سیدمرتضی‌آوینی- 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🌙𐇻
𐇻🩺𐇻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱بعضی وقتها باید دست برداریم از غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان.😌 🌾 باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم پس بقیه‌اش دیگر دستِ ما نیست.✨ 🪴ما وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم بقیه‌اش دیگر دست خداست و خواست خودش.💫 🌼 بسپاریم به خدا و آرام باشیم ، با وجود همه‌ی مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست .🌿 🌺 برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم. با توکل بر خدا ، امید، تلاش و کمک خواستن از خودش😇🤌 🖇پس لطفا غصه ممنوع...‼️ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🩺𐇻
𐇻🎐𐇻 امام صادق (؏) مـے فرمایند:✨ «من صلے اربع رکعات فقرا فی کل رکعه بخمسین مره «قل هو الله احد» کانت صلوه فاطمه ؏ … ؛ هر کس چهار رکعت نماز بخواند [هر دو رکعت به یک سلام] و در هر رکعت [پس از سوره حمد] پنجاه مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، این نماز، نماز فاطمه (؏) است.»💚 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎐𐇻
فرش هر مجلسی نباشید؛ یعنی آقاجون هرجا رسیدی ننشین! با هرکسی نشست و برخاست نداشته باش! از آدم هایی که از تو کم می کنند، فاصله بگیر.. علامه طباطبایی 🌿 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
امام زمان 013.mp3
701.2K
𐇻🎧𐇻 بے خیال امـام زمـان شدن؛ در حقیقت، بے خیال آفتاب، شـدنه! در طـول روز ،يه ساعتهایے بشین زیر نور این آفتاب،و دلـتو روشن کن...روشن روشن...☀️ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :17 خانم تادئو مشغول چهره نگاري صورت لالا بود ... كه اوبران از پشت شيشه بهم اشاره كرد ... با فاصله از اتاق ايستادیم ... - آقاي تادئو درست مي گفت ... اثري از گنگ توي مدرسه نبود اما توي اون ساختمون چرا ... همه جا رو به دقت تمیز كرده بودن ... اما نه اونقدر تمیز كه مشخص نشه قبلا پاتوق شون بوده ... یه چیز جالب ديگه ... نه تنها از این گنگ، اون اطراف خبري نیست... بلكه توي كل منطقه هچ اثري از گنگ ها مواد فروش هاي رهگذر نيست ... با شنيدن این جمله ناخودآگاه چشمم برق زد ... - مگه ميشه اطراف یه دبیرستان نشه هیچ اثري از مواد فروش ها و گنگ ها پیدا كرد؟ ... پس دانش آموزها مواد و كارت شناسايي جعلي شون رو از كجا ميارن؟ ... نگاه و چهره اوبران هم به اندازه من متعجب بود ... دبیرستانی كه بچه هاش به هیچ كار پر خطري دست نمي زنن؟ چطور همه جا اينقدر تمييزه؟ ... از مدرسه و خيابون هاي اطرافش گرفته ... تا اتاق و خونه كريس تادئو ... تحت توي لپ تابش هم اثري از هچ چیری نبود ... نه تصوری و فيلم خاصي ... نه هیچ رد و نشان دیگه ای ... جز پروژه هاي دبیرستاني یه و سري كتاب هاي الكترونيكي ... اونقدر همه چیز عجيب بود كه انگار با پرونده موجودات فضايي سر و كار داشتیم ... - به نظرت از كجا باید شروع كنيم؟ ... صداي اوبران رشته افكارم رو پاره كرد ... - فعلا سابقه مدیر دبیرستان رو چك كن ... مطمئنم اگه همه چیز به اون ختم نشه ... بازم جواب خیلی از سوال هامون پيش اونه ... مي خوام همه چیز رو در موردش بدونم ... حتی بی اهميت ترین نكته ها رو ... بگو سابقه گروه هاي اون منطقه و دبيرستان رو هم چك كنن ... منم دنبال محل گنگ ها مي گردم ... محاله هیچ ارتباطي بین دانش آموزها و مواد فروش ها نباشه ... اگر واحد موادمخدر هیچ خبري ازشون نداره ... شك نكن خودشون پخش كننده مواد اون منطقه ان ... جمله ام تموم نشده ... نيكو از دايره مواد پشت سرم بود ... می دوني توماس ... گاهي از خودم مي پرسم چرا توي پرونده هاي مشترك به این عوضي كمك می کنی ؟ ... ولي بعدش كه خوب فكر مي كنم به این نتیجه میرسم كه برعكس تو ... من یه پلیس خوبم ... با حالت خاصي زل زدم بهش ... حالتي كه مخصوص خودش بود ... - باز اينجا یکی اسم جادوگر رو برد ... سر و كله ات پیدا شد... (شبیه ضرب المثل فارسي ... "موي كسي را آتش زدن" اي "عجب نجيب زاده اي بود" ) حیف... اگه واقعا جادو بلد بودم یه فكري براي اين اخلاق گند تو مي كردم ... خوب كه نميشي ... حداقل شاید درصد عوضي بودنت كمتر مي شد ... فایلی رو كه دستش بود انداخت روي میز ... و رفت سمت تخته اطلاعات جنايي ... گوشه تخته یه علامت سوال كشید ... بایه مربع دورش ... - اومدي واحد ما نقاشي تمرین كني؟ ... به خودتون تخته و ماژيك ندادن؟ ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻