eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
419 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
𐇻🌱𐇻 خدایا، شکرت که ساعت کلاس امروزم تغییر کرد و تونستم به اندازه‌ی کافی استراحت کنم🌿 شکرت که وقتی پاهام درد می‌‌گیره، می‌تونم درد رو حس کنم؛ این یعنی پاهام حس داره و سالمم :)💚 رو می‌شنویم... 📬- @Khadem_Daricheh 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🌱𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :56 برگه استعفا رو از روي ميز برداشتم و دنبالش رفتم ... هنوز پام به دفترش نرسيده بود كه ... - چرا با خودت اين كارها رو مي كني؟ ... تو بهترين كارآگاه مني ... بين همه اينها روشن ترين آينده رو داشتي ... چرا داري با دست خودت همه چيز رو خراب مي كني؟ ... بي توجه به اون كلمات ... رفتم جلو و استعفام رو گذاشتم روي ميز ... - حداقل يه چيزي بگو مرد ... ب- ايد خيلي وقت پيش اين كار رو مي كردم ... مي دوني چرا اون روز چاقو خوردم؟ ... چون اسلحه واسه دستم سنگين شده ... نمي تونم بيارمش بالا و بگيرمش سمت هدف ... مغزم ديگه نمي تونه درست و غلط رو تشخيص بده ... فكر مي كردم درست بود اما اون شب نزديك بود ... نشستم روي صندلي ... ـ بعد از چاقو خوردن هم كه ... فقط كافيه حس كنم يه نفر مي خواد از پشت سر بهم نزديك بشه ... چند روز پيش لويد اومد از پشت صدام كنه ... ناخودآگاه با مشت زدم وسط قفسه سينه اش ... اينجا ديگه جاي من نيست رئيس ... نمي تونم برم توي خيابون و با هر كسي كه بهم نزديك ميشه درگير بشم. نشست پشت ميزش ... ساكت ... چيزي نمي گفت ... براي چند لحظه اميدوار شدم همه چيز در حال تموم شدن باشه ... كشوي ي م زش رو جلو كش دي هي و برگه در آورد ... - برات از روان شناس پليس وقت گرفتم ... اگه اون گفت ديگه نمي توني بموني . .. از اينجا برو ... خودم با استعفا يا انتقاليت يا هر چيزي كه تو بخواي موافقت مي كنم ... كلافه و عصبي شده بودم ... نمي تونستم بزنمش اما دلم مي خواست با تمام قدرت صندلي رو بردارم از پنجره پرت كنم بيرون ... چرا هيچ كس نمي فهميد چي دارم ميگم؟ ... چرا هيچ كس نمي فهميد ديگه نمي تونم به جنازه هاي غرق خون و تكه پاره نگاه كنم؟ ... ديگه نمي تونم برم بالاي سر يه جنازه سوخته و بعدش ... نهار همبرگر بخورم ... چرا هيچ كس اين چيزها رو نمي فهميد؟ ... رفتم عقب و نشستم روي صندلي ... - چرا دست از سرم برنمي داريد؟ ... اومد نشست كنارم ... - جوان تر كه بودم ... يه مدت به عنوان مامور مخفي وارد يه باند شدم ... وقتي كه پرونده بسته شد، شبيه تو شده بودم ... يه شب بدون اينكه خودم بفهمم ... توي خواب، ناخودآگاه به زنم حمله كردم ... وقتي پسرم از پشت بهم حمله كرد و زد توي سرم ... تازه از خواب پريدم و ديدم ... هر دو دستم رو دور گردن زنم حلقه كرده ام ... داشتم توي خواب خفه اش مي كردم ... چند روز طول كشيد تا جاي انگشت هام رفت ... نگاه ملتمسانه ام از روي زمين كنده شد و چرخيد روش ... - بعضي از چيزها هيچ وقت درست نميشه اما ميشه كنترلش كرد ... سال هاست از پشت ميزنشين شدنم مي گذره اما هنوز اون مشكلات با منه ... مشكلاتي كه همه فكر مي كن رفع شده ... علي الخصوص زنم ... اما هنوز با منه ... تك تك اون ترس ها، فشارها و اضطراب ها ... اين زندگي ماست توماس ... زندگي اي كه بايد به خاطرش بجنگيم ... ما آدم هاي فوق العاده اي نيستيم اما تصميم گرفتيم اينجا باشيم و جلوي افرادي بايستيم كه امنيت مردم رو تهديد مي كنن ... امنيت ... تعهد ... فداكاري ... كلمات زيبايي بود ... براي جامعه اي كه اداره تحقيقات داخلي داشت ... اداره اي كه نمي تونست جلوي پليس هاي فاسد رو بگيره ... و امثال من ... افرادي كه به راحتي مي تونستن در حين ماموريت ... حتي با توهم توطئه و خطر ... سمت هر كسي شليك كنن ... اين چيزي نبود كه من مي خواستم ... نمي خواستم جزو هيچ كدوم از اونها باشم ... هيچ وقتسال ها بود كه روحم درد مي كرد و بريده بود ... سال ها بود كه داشتم با اون كابووس ها توي خواب و بيداري دست و پنجه نرم مي كردم ... مدت ها بود كه از خودم بريده بودم ... اما هيچ وقت متنفر نشده بودم ... و اين تنفر چيزي نبود كه هيچ كدوم از اون مشاورها قدرت حل كردنش رو داشته باشن ... اونها نشسته بودن تا دروغ هاي خوش رنگ ما رو بعد از شليك چند گلوله گوش كنن ... و پاي برگه هاي ادامه ماموريت افرادي رو مهر كنن كه اسلحه ... اولين چيزي بود كه بايد ازشون گرفته مي شد ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻
𐇻⏰𐇻 شهیدمحمدباقرجواهری: بدانید که باید قامت های ما خمیده شود و سرهای ما از گردن بیفتد تا اسلام وپرچم سرخ تشیع، سرافراز گردد! . 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻⏰𐇻
هیئت مجازی 🚩
•🌧💙• #ماه_باران بسم الله الرحمن الرحیم سلسله مباحث شرح دعاهاے ماه رجب📿🤲 دعای‌یا‌من‌ارجوه‌لکل‌خیر
از دید بزرگان ادب دعا کردن اینه که انسان قبل از تقاضای حاجت در درگاه الهی، ابتدا عظمت پروردگار و سپس فقر و نداری خودش را ابراز کنه و خب این خلاف ادبه که انسان، بی مقدمه سراغ تقاضای خودش بره!
در هنگام دعا برای این که حال دعا در انسان محقق بشه، ابتدا باید مدح خداوند را بگه لذا ادعیه اهل بیت(؏) ابتدا با مدح خداوند متعال و بیان صفات الهی و کمال حضرت معبود آغاز میشه😍
تو دعای این ماه لطافت خاصی دیده میشه که ابتدای آن با مدح خداست،✨🌱 اما مدحی که همراه با اظهار فقر و نیاز و عجز بنده هستش و دو طرف آن به همدیگه گره خورده.
يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ ای آن که برای هر خیری به او امید دارم ♥️🤲
هر خیری یعنی تمام خیر دنیا و آخرت!!🌧💙 تصوّر ما انسانها بر اینه که نعمت هایی را که خدا به ما عطا می کنه در قبال اعمال ماست.و گمان میکنیم که ما در این عالم کارهایی را انجام میدهیم و خداوند متعال نیز در قبال کارهایی که ما انجام میدهیم و پاداشهایی را به ما عطا می‌کنه ثمره چنین نگاهی اینه که ما معمولاً چیزی برای تجارت کردن نداریم؛ یعنی اگر انسانهای خوبی هم باشیم باز اعمال خوبمون محدوده.
هیئت مجازی 🚩
هر خیری یعنی تمام خیر دنیا و آخرت!!🌧💙 تصوّر ما انسانها بر اینه که نعمت هایی را که خدا به ما عطا می
اما واقعیت این طور نیست؛ نعمت هایی که به ما عطا می شه در قبال اعمالمون نیست. اگر بخوایم روی اعمالمون قیمت واقعی بذاریم،هیچ تناسبی با نعمت‌هایی که خدا به ما میده،نداره
هیئت مجازی 🚩
اما واقعیت این طور نیست؛ نعمت هایی که به ما عطا می شه در قبال اعمالمون نیست. اگر بخوایم روی اعمالمون
خدا هر نعمتی که میده از سر تفضّل میده چرا؟! 1 🌱 اعمال ما به درجه خلوص فقط برای خدا نرسیده. چون که اگر روی اعمالمون دقیق بشیم،میبینیم در عمق تمام آنها یکمی حس خودخواهی و لذت طلبی وجود داره. 2🌱اگر از این جهت بگذریم خود اعمال ما نعمت خداست؛ کسی دنبال تجارت می‌ره که،از خودش چیزی داشته باشه و آن را به طرف مقابل بده و در عوض آن چیزی بگیره.
هیئت مجازی 🚩
خدا هر نعمتی که میده از سر تفضّل میده چرا؟! 1 🌱 اعمال ما به درجه خلوص فقط برای خدا نرسیده. چون که اگ
📖 مثال ما با خداوند متعال، مثال کودکیه،که پدرش به او پولی می ده و وقتی پول‌هایش جمع شد، با پدر معامله میکند و میگوید من این پول‌ها را به شما میدهم و شما در عوض آن فلان چیز را برای من تهیه کنید. در حالی که پولها و آن چیزی که قرار است به کودک داده شود هر دو از پدر است.