【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_هفتم
....بعد با صدايي گرفته ترگفت:
خسته ام،
بعد از سفر كربلا ديگه دوست ندارم توي خيابون برم.
من مطمئن هستم چشمي
كه به نگاه حرام عادت كنه خيلي چيزها رواز دست ميده.
چشم گنه کار لایق شهادت نميشه.
هادي حرف مي زد و من دقت مي كردم
كه بعد از گذشت چند ماه،
دل و جان هادي هنوز در كربلا مانده.
با خودم گفتم: خوش به حال هادي،
چقدر خوب توانسته حال معنوي کربلا را حفظ كند.
هادي بعد از سفر كربلا واقعاً كربلایی شد.
خودش را در حرم جا گذاشته بود
و هيچ گاه به دنياي مادي ما برنگشت.
آنقدر ذكر و فكرش در كربلا بود كه آقا دعوتش كرد.
پنج ماه پس از بازگشت از كربلا،
توسط يكي از دوستان،
مقدمات سفر و اقامت در حوزه ي علميه نجف را فراهم كرد.
بهمن ماه ۱۳۹۰ راهي شد.
ديگر نتوانست اينجا بماند.
براي تحصيل راهي نجف شد.
يکي از دوستان، که برادر شهيد و ساكن
نجف بود، شرايط حضور ايشان
در نجف را فراهم کرد و هادي راهي شهر نجف شد.
️
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼