هیئت مجازی 🇮🇷
#سرداراندلدادگے #زهیر_بن_قین 🌿°• #نظر_امامان_و_علما_درباره_زهیر 😍 :) یکی از راههای شناخت افراد ،
#سرداراندلدادگے
#زهیر_بن_قین 🌿°•
#پیوستن_زهیر_به_امام_حسین 😍
=) همونطور که قبلا گفتم ،
زهیر کسی بودش که بین راه امام زیارت کرد
و شیفته ی کلام و جمال #امام شد .
داستان پیوستن #زهیر به امام
هم عجیب هم آموزنده ؛😉
که یک نفر چطور توی یه زمان کم
یکدفعه دگرگون میشه و
آن همه رشادت و #فداکاری از خودش نشان میده .
=) طوری می نویسند :)
ابو مخنف از مردی از بنی مُزاره روایت میکنه
که اون گفت : ما با #زهیر بودیم ،
وقتی از #مکّه حرکت کردیم
با [امام] #حسین حرکت کردیم .هیچ چیزی در
پیش ما ناخوشایندتر از این نبود که با #حسین
در یک منزل باشیم ، به گونه ای که ،😕
وقتی #حسین حرکت میکرد ، #زهیر می ایستاد
و زمانیکه [امام] #حسین توقف میکرد ،
#زهیر جلو می افتاد و پیش می رفت
تا به منزلی رسیدیم که چاره ای نداشتیم
جز اینکه با وی درآنجا توقف کنیم ،
پس [امام] حسین یک طرف ،ماهم
در سمتی دیگر منزل کردیم ...🙄
هنگامی که ما ،مشغول غذا خوردن بودیم ،
فرستاده ی امام نزد ما آمد ،😇
سلام کرد و داخل شد و گفت :)
-ای #زهیر پسر قین !
اباعبدالله #حسین_بن_علی ،
تورا بسوی خود فرا می خواند .😍
=) ادامه دارد .... .
اسوه هاے مدیریت و فرماندهے☺️👇
|⚖••| @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🇮🇷
#سرداراندلدادگے #زهیر_بن_قین 🌿°• #پیوستن_زهیر_به_امام_حسین 😍 =) همونطور که قبلا گفتم ، زهیر کسی
#سرداراندلدادگے
#زهیر_بن_قین 🌿°•
#پیوستن_زهیر_به_امام_حسین (2)
- راوی می گوید :)
پس هرکس هرچه در دست داشت
بر زمین انداخت و همه خشک و
حیرت زده شدند .
در این هنگام "دَلهم" دختر عمر و
همسر #زهیر ، به زهیر گفت :)
آیا فرزند رسول خدا به سوی تو
پیام می فرستد و تورا می خواند امّا
تو نمیروی ؟! سبحان الله !!!
چه می شود اگر بروی و سخن وی را
بشنوی و باز آیی ؟! 😒
- اونوقت #زهیر پیش #امام میره و
خیلی زود با خوشحالی و خندان برمیگرده .😍
بعد دستور داد ،تا خیمه و لوازم و اثاث اش را
بیارند و به سمت #امام_حسین برند .😌
اونوقت #زهیر به زنش گفت :
《انت طالق》یعنی تورو طلاق دادم ،🙄
پیش بستگانت برو که نمی خواهم
به سبب من آسیبی به تو برسد .😊
- بعد روبه یاران خود کرد و گفت :)
هرکس از شما که مایل است ، بامن بیاید
وگرنه این آخرین دیدار ماست ... سپس افزود :)
حال قضیّه ای برای شما تعریف کنم ...
زمانی که به "بَلَنجر" حمله بردیم
و خدا پیروزمان کرد و غنیمتها گرفتیم ؛
سلمان باهلی به ما گفت : از پیروزی که
خدا نصیبتان کرد و غنایمی که گرفتید خرسند شدید ؟!
گفتیم : آری. گفت : هرگاه جوانان خاندان #محّمد
را درک کنید خرسندی و لذت جنگیدن در
رکاب آنان برایتان از غنایم بدست آمده بیشتر
خواهد بود و من نیز شمارا به #خدا می سپارم .😇
#زهیر گفت :)
به خدا قسم ! پس از آن پیوسته #سلمان
پیشاپیش قوم جنگید تاکشته شد .
.
.
اسوه هاے مدیریت و فرماندهے☺️👇
|⚖••| @heiyat_majazi
🌱⃟❥➺•
•• #سرداران_دلدادگی ••
.
.
#زهیر_بن_قین 🌿°•
#پیوستن_زهیر_به_امام_حسین 😍
=) همونطور که قبلا گفتم ،
زهیر کسی بودش که بین راه امام زیارت کرد
و شیفته ی کلام و جمال #امام شد .
داستان پیوستن #زهیر به امام
هم عجیب هم آموزنده ؛😉
که یک نفر چطور توی یه زمان کم
یکدفعه دگرگون میشه و
آن همه رشادت و #فداکاری از خودش نشان میده .
=) طوری می نویسند :)
ابو مخنف از مردی از بنی مُزاره روایت میکنه
که اون گفت : ما با #زهیر بودیم ،
وقتی از #مکّه حرکت کردیم
با [امام] #حسین حرکت کردیم .هیچ چیزی در
پیش ما ناخوشایندتر از این نبود که با #حسین
در یک منزل باشیم ، به گونه ای که ،😕
وقتی #حسین حرکت میکرد ، #زهیر می ایستاد
و زمانیکه [امام] #حسین توقف میکرد ،
#زهیر جلو می افتاد و پیش می رفت
تا به منزلی رسیدیم که چاره ای نداشتیم
جز اینکه با وی درآنجا توقف کنیم ،
پس [امام] حسین یک طرف ،ماهم
در سمتی دیگر منزل کردیم ...🙄
هنگامی که ما ،مشغول غذا خوردن بودیم ،
فرستاده ی امام نزد ما آمد ،😇
سلام کرد و داخل شد و گفت :)
-ای #زهیر پسر قین !
اباعبدالله #حسین_بن_علی ،
تورا بسوی خود فرا می خواند .😍
=) ادامه دارد .... .
.
.
◞ لیلی و مجنــــــون فقط افسانهانـد
عشق در دست حسینبنعلـــــیست . . .◟
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•🌱⃟❥➺•
🌱⃟❥➺•
•• #سرداران_دلدادگی ••
.
.
#زهیر_بن_قین 🌿°•
#پیوستن_زهیر_به_امام_حسین (2)
- راوی می گوید :)
پس هرکس هرچه در دست داشت
بر زمین انداخت و همه خشک و
حیرت زده شدند .
در این هنگام "دَلهم" دختر عمر و
همسر #زهیر ، به زهیر گفت :)
آیا فرزند رسول خدا به سوی تو
پیام می فرستد و تورا می خواند امّا
تو نمیروی ؟! سبحان الله !!!
چه می شود اگر بروی و سخن وی را
بشنوی و باز آیی ؟! 😒
- اونوقت #زهیر پیش #امام میره و
خیلی زود با خوشحالی و خندان برمیگرده .😍
بعد دستور داد ،تا خیمه و لوازم و اثاث اش را
بیارند و به سمت #امام_حسین برند .😌
اونوقت #زهیر به زنش گفت :
《انت طالق》یعنی تورو طلاق دادم ،🙄
پیش بستگانت برو که نمی خواهم
به سبب من آسیبی به تو برسد .😊
- بعد روبه یاران خود کرد و گفت :)
هرکس از شما که مایل است ، بامن بیاید
وگرنه این آخرین دیدار ماست ... سپس افزود :)
حال قضیّه ای برای شما تعریف کنم ...
زمانی که به "بَلَنجر" حمله بردیم
و خدا پیروزمان کرد و غنیمتها گرفتیم ؛
سلمان باهلی به ما گفت : از پیروزی که
خدا نصیبتان کرد و غنایمی که گرفتید خرسند شدید ؟!
گفتیم : آری. گفت : هرگاه جوانان خاندان #محّمد
را درک کنید خرسندی و لذت جنگیدن در
رکاب آنان برایتان از غنایم بدست آمده بیشتر
خواهد بود و من نیز شمارا به #خدا می سپارم .😇
#زهیر گفت :)
به خدا قسم ! پس از آن پیوسته #سلمان
پیشاپیش قوم جنگید تاکشته شد.
.
.
◞ لیلی و مجنــــــون فقط افسانهانـد
عشق در دست حسینبنعلـــــیست . . .◟
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•🌱⃟❥➺•