°| #حرفاے_خودمـونے(455) 😊✋ |°
•|🤔|• ﭼﻪ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ
•|😉|• ﻧﺎﺯ ﺭﺍ ﻣﯽ کشیم؛
•|😨|• ﺁﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ کشیم؛
•|🤒|• ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﯽ کشیم؛
•|😤|• ﻓﺮیاﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ کشیم؛
•|😣|• ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ کشیم؛
•|🗓|• ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍین ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ،
•|🎨|• ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﻘﺎﺵ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺸﺪﻩ ﺍیم
•|😕|• ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍنیم ﺩﺳﺖ بکشیم!
•|😐|• ﺍﺯ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ ﺁﺯﺍﺭﻣﺎﻥ میدﻫﺪ...
#احمد_شاملو🌹🍃
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(455) |⌛️°
[😍]راه بهشتی شدن تضمینی
[👌]این تعبیر در این روایت منحصر به فردمیباشد
و
[🤒]در هیچ روایت دیگری چنین عتابی با این لحن شديد از پیامبر (ص)دیده نشده است
[🌸]پیامبر اسلام (ص) در حديثي خاص
چنین فرمودند:
[😢]خاك بر سر کسیکه خاك بر کسیکه
[🤕]خاك بر کسیکه
[😔]پدر و مادرش پيش او به پيرى رسند و او بهشتى نشود
📚نهج الفصاحة ص: 503، حدیث 1666
.
.
.
پاتوق [ #منبر_مجازے 👳🎙:👇]
🍃:🌸| @heiyat_majazi
°| #فتوا_جاتے(134) 👳 |°
#عکس_نوشت
آیا آگاه ڪردن فردی ڪه
حڪم مسأله ای را نمے داند،
واجب است؟
#ڪپے ⛔️🙏
#تاحالاازاینزاویهبهدیــننگاهڪردے😉
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
─═┅✫✰💎✰✫┅═─
این ڪانال دیگه هیچ شبهـهاے رو
بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇
🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
°| #مغزبانے(909) 😎💪 |°
#بنــیان_گــذار👌
امام خميني (ره) مے فــرمایند:
✅از هیچ کس نترسید الا خدا
و به هیچ کس امید نبندید
الا خدای تبارک و تعالی
و اگر چنانچه امید خودتان را
به خدای تبارک و تعالی تمام کنید
به این معنا که تام بشود
این امید شما، اطمینان برای
شما بیاورد این امید شما،
من به شما اطمینان می دهم
که آسیبی، این مملکت نبیند.
📚صحیفه نور ، جلد ۱۳ ، صفحه ۳۹
ای جــناب روحانے😉 ڪه امــروز
از امام رحمــه الله در بــرابر👌
مرحوم هاشمے،😱 در مــراسم، تـرحیمشان
صحــبت ڪردی، امــام رحمــه الله
حــرفاهای دیگـــری هم زده اند💯
دل بــــه آمــــریڪا نبــــندید👌
امـــا شمــا همچنــان توهــم
#بــــــــــرجام را دارید😱😱
#هشتڪ_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈••
تحلیلهاے نابے ڪه هیچجا نخواندید
با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇
~° 📡: @Heiyat_Majazi °~
¯\_______(ツ)_______/¯
°| #حرفاے_خودمـونے(456) 😊✋ |°
🍃🌺🍃
🌟از يـخ پرسيدن ڪہ
چرا اينقدر سردے ؟
🍃🌸 يـخ جوابــــ خوبے داد
گفت : ڪہ من اوّلم آب و آخرم آبِ
پس *گرمے* را با من چہ ڪار؟
👌پس اِی انسان ،
ڪہ اوّلت *خاک* و
آخـَرَت هم *خاکِ*؛
پس اين همہ *غرور* از كجا ؟🤔
🍃🌺🍃
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [ 137] °
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
✨ بہ نام خـــــداے علے✨
😁 اگه گفتی امروز چه روزیه؟
🙂 روز معلم ؟
😁 خیر ! یه هفته قبل بود
🙂 بگو دیگه؟!
😁 روز پنجاه بدر 😍
🙂 وای آره یادم رفته بود . چه
آش ها و غذاهایی بخورم من!!!😋
😁 امسال یه کار مهمتر داریم😒
🙂 چکاری ؟
😁 دعای بارون.!
😁 یه دعا بلدم جواب داده.
بخونیم.
😁 خدایا تو را می خوانیم حالا
که همه #ناامید شده اند و ابر
#رحمت بر ما نمی بارد
🙂 فرض کن خدا بهت بگه چه
جور بارونی می خوای؟
😁 بارانی ده که بسیار ببارد تا
زمین های بلند ما پر گیاه شود
و در زمین های پست روان گردد.
😁 بارانی ده دانه دُرُشت که
پیاپی برای سیراب شدن #گیاهان
ما ببارد چنان که قطرات آن یک
دیگر را برانند و دانه های ان به
شدت بر هم کوبیده شوند.
😁 بارانی پرآب که #قحطی زدگان
به #نعمت های فراوان رسند و آثار
#خشکسالی از بین برود.
😁 حالا برو بزار به دعا م برسم
🙂 باشه ولی بگو این دعا رو
باید از کی یاد بگیرم.
😁 این دعا اینجاست👇
📚|• #نهج_البلاغه . خطبه۱۱۵
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 7⃣6⃣1⃣ فصل آخر رمان، عنوانش "غروب خورشید"
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 8⃣6⃣1⃣
و چگونه به زنده ماندن
طمع می ورزید در
با مهلت نمی دهد؟
مرگ گذشتگان برای عبرت
شما کافی است.
آن ها را به گورهایشان حمل کردند
بی آن که بر مرکبی سوار باشند.
آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آن که خود فرود آیند.
چنان از یادها رفتند و فراموش شدند
که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند.
📚📚📚 @Heiyat_Majazi
آن جا را که وطن خود
می داشتند، از آن رمیدند
و در جایی که از آن می رسیدند
آرام گرفتند.
اکنون نه قدرت دارند از اعمال
زشت خود دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند.
آن ها به دنیایی أنس گرفتند
که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند، سرانجام مغلوبشان کرد.
کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد:
پسرم! سرگئی...
تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی، ترس از مرگ بی معناست.
بلکه با یاد مرگ می توانی غم ها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری.
سرگئی گفت:
اگر آنچه را به من گفتی خود نیز به آن ایمان داری، پس چرا از کشته شدن می ترسید؟
کشیش گفت:
ترس من از آن دو جانی، به معنی ترس از مرگ است. از طرفی، کسی که از مرگ نمی ترسد، هرگز خودش را به زیر ستار نمی اندازد و خودش را در معرض مرگ قرار نمی دهد.
غمی که امروز به دلم نشسته، از بلاتکلیفی است؛ از این که در مانده ام باید چه کنم...
چرا؟
چون دو انسان طمّاع، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها ، به من هم تعلق ندارد، بلکه امانتی است در دست های من از سوی عیسی مسیح.
سرگئی با تعجب به کشیش نگاه کرد و پرسید:
چه گفتی پدر؟
امانت عیسی مسیح؟
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــبع📥
📩 @chaharrah_majazi
رمــان فوق العاده😍☝️
هـــرشب ساعت 🕘
و هــر روز ساعت 14:30 از این ڪانال👇
📚 @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 8⃣6⃣1⃣ و چگونه به زنده ماندن طمع م
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 9⃣6⃣1⃣
کشیش پشتش را به صندلی تکیه داد و گفت:
بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی.
باید فصلی از این کتاب را بخوانم.
سرگئی آرام زیر لب گفت:
بله! می فهمم.
بعد از اتاق خارج شد.
کشیش کتاب را باز کرد.
📚📚 @Heiyat_Majazi
بالای صفحه نوشته شده بود:
غروب خورشید
آنها سه نفر بودند.
«عبدالله بن ملجم» آشفته و هراسناک به برک بن عبدالله نگاه کرد.
برک سرش پایین بود و با انگشت دست هایش بازی می کرد، اما دوستش «عمرو بن بكره نگاهش به عبدالله بن ملجم بود تا سخنی بگوید و علت فرا خواندنش را به کنج مسجد بداند.
آن سه تن بر روی زیلوی کهنه ای نشسته بودند؛ در زیر کور سوی نور لرزان پیه سوزی که روی دیوار آویخته شده بود. عبدالله بن ملجم نگاهش را به در بسته ی مسجد دوخت.
جز آن سه تن کسی در مسجد نبود.
به خادم پیر مسجد دیناری داده بود تا آنها را تنها بگذارد.
با وجود این عبدالله نگران بود و انگار از چیزی می ترسید.
عمرو رو به او گفت:
چه شده عبدالله؟ ما را این وقت شب فرا خوانده ای تا چه بگویی؟
برک نیز سرش را تکان داد و گفت:
من اینجا حس خوبی ندارم.
زودتر حرفت را بزن که باید بروم.
عبدالله که چهار زانو نشسته بود، آرنج هایش را روی زانوهایش گذاشت و با کف دو دست گونه های لاغرش را فشرد و گفت:
می دانید که اوضاع، رضایت بخش نیست؛ علی و معاویه به جان هم افتاده اند، جنگ قدرت بین آن دو، سرنوشت دین و ملت را به مخاطره انداخته است.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــبع📥
📩 @chaharrah_majazi
رمــان فوق العاده😍
هــرشب ساعت 🕘
و هر روز ساعت 14:30 از،این ڪانال👇
📚 @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
°| #نوستالژے (157) 📺🎈 |°
مادربزرگـ👵
همیشه انبوهے رختخـ💤ـوابـ داشتـ
ڪه خیلے وقتها
زمین بازے #ڪودڪے هایمان بود
وقتے میگفت: شبـ🌙 بمانید
واقعے بود حرف نبود
تعارفـ نبود☺️
یادش بخـیر
خونه مادربزرگـ😍
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
°|کلےشادابیجاتِـ باحالگونہ
از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد😎👇
{📻} @Heiyat_majazi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
°| #مغزبانے(908) 😎💪 |°
تـــلویزیونے ڪه دولتے است
بـــاید هـــم حقــایق را #سانسور
ڪند. در افتتاحیه جشنــواره عمــار
خیلے چــیزها را از،تـــرس
دولــــت و قطع شدن بودجــیشان
#ســانسور ڪردند، در اختتامیه هم
#ســـانسور ڪردند تـــا مــبادا
جنـــاب روحــانے مــڪدر شوند😐
سانـــسوری آشڪـــار☝️☝️☝️
سپــــر دفاعی تلــویزیون برای
دولــــت☝️#ســانسور😏
حقیـقت و نگـــــو
هــیس تلــویزیون فــریاد نمےزند😒
بعضے از مسئولــین انگــار
واقــعا در #بهشت زندگے
مےڪنند👊👊👊
بتـــرسید از آن روزی
ڪه حــقایق آشڪار شود👊👊
#هشتڪ_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈••
تحلیلهاے نابے ڪه هیچجا نخواندید
با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇
~° 📡: @Heiyat_Majazi °~
¯\_______(ツ)_______/¯
°| #حرفاے_خودمـونے(457) 😊✋ |°
🌹🍃🌹🍃🌹
قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
[🤔] ﺑﮕﻮ: ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ کہ مےﭘﻨﺪﺍﺭﻳﺪ
[😇] ﺳﺮﺍے ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺎ همہ ﻧﻌﻤﺖﻫﺎﻳﺶ
[😇] ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻭﻳﮋﻩ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﺮﺩم
[😎] ﺩﻳﮕﺮ ، ﭘﺲ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ
[✋] ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﻨﻴﺪ.
آیہ ۹۴ سوره مبارڪہ بقره
🌹🍃🌹🍃🌹
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(457) |⌛️°
امام صادق (علیه السلام)😇
از شام گاه پنجشنبه🌝
فرشتگانی با قلمهایی از طلا🖌
و
لوحهایی از نقره📜
از آسمان به سوی زمین میآیند🙄
و
تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمینویسند😳
به جز🤓
صلوات بر محمّد و آل محمّد (علیهم السّلام)😍
📚منلایحضرهالفقیه٬ جلد 1
.
.
.
پاتوق [ #منبر_مجازے 👳🎙:👇]
🍃:🌸| @heiyat_majazi