🇮🇷🌴فنــــــــدرســک🌴🇮🇷:
#رنج_مقدس
#نرجس_شکوریان_فرد
#قسمت_هفدهم
طمعی در آن نیست، سیراب میشوم. وقتی بلندمیشوم، میخواهم حرف آخر دلم را بلند بگویم، اما نمیدانم آخرحرفم چیست سکوت میکنم و میروم.
پدر اینجابایدباشدکه نیست.تا صبح راه میروم. مینشینم. دراز میکشم، با پتو به حیاط میروم،چشمانم را میبندم و تلاش میکنم تا ذهنم را از سهیل خالی کنم،اما فایده ندارد.تااین مدت تمام شود و پدربیاید. بداخلاقیام داد علی را بلندمیکند. مادر آرامش کند، به من چه؟ من حوصلهی هیچ بشری را ندارم. باید مرا درک کند،سعید و مسعودکه میآیند، مادر نمیگذارد قضیه را متوجه شوند؛ولی بودنشان برای روحیهی من خوب است.
پدر که میآید، سنگین از کنارش میگذرم. چقدر این سبزه شدنهاو لاغرشدنهای بعد از ماموریتش زجرم میدهد.دایی و خانوادهاش همان شب میآیند.این بار رسمیتر ازقبل. از عصردراتاقم میمانم و تمام کودکی تا حال ذهنم را دوباره مرور میکنم؛ با سهیل و تمام خاطرههایش. چای را دوباره علی میبرد.در اعتصابم...
حرف سرمن است؛ منِ ساکتِ آبی پوشِ پناه گرفته کنار مادر لبهی چادرم را آرام مثل گلی باز میکنم ومیبندم. ده بار این کار را میکنم. دایی رادوست دارم. مخصوصاً که از کودکی هر بار برایم هدیه میآورد... یعنی تمام هدیههایش هدفمند بوده است؟ زنداییام را دوست داشتم؛ چون زیاد به من محبت داشت و حالا درونم به آه میافتد که این هم بیغرض نبوده!
باید با سهیل حرف بزنم. این را دایی درخواست میکند. مادر سکوت میکند و پدر رو میکند به من:
_لیلا جان! هرطور که شما مایلی بابا!
میلم به هیچ نمیکشد، بین سهیل و من چند مایل فاصله است؟به پدر نگاه میکنم. اصلا فرصت نشدکه چند کلمهای با من گفت و گو کند. دایی این بار میگوید:
_ لیلا جان!دایی! چند کلمهای صحبت کنید تا من و پدرت بریم شام بگیریم وبیایم.
روابط بین خانواده را دارم به هم میزنم با این حال مزخرفم.بلند میشوم و سهیل هم بلند میشود. میروم سمت اتاق کتابخانه. البته همهی اینها را علی برنامهریزی میکند. با سهیل مثل همیشه شوخی نمیکند. در کتابخانه راکه میبنددحس بیپناهی پیدا میکنم. به کمد کتابهاتکیه میدهم تاشاید سرپا بمانم. سهیل لبخندی میزند و میگوید:
_ دختر عمه!من همون سهیل سالی یکی دوبار همبازی کوچههای طالقانم.عوض نشدم که اینطور رنگت پریده.
کودکیام به سرعت از مقابل چشمانم میگذرد؛ همبازی شیرینی بود و دوستش داشتم، اما فکر اینجایش را نکرده بودم. میگویم:
_ من دوست دارم خاطرات کودکیم باقی بمونه.
_ مگه ازدواج خرابش میکنه؟
_ نه، ازدواج برای من هنوز مسئلهی مهم نشده و شما هم به صورت مسئله نشدید. لبخند بلندی میزند و میگوید:
_ همین امشب دونفری طرح مسئله میکنیم. بعد هم من الآن مقابل صورتت نشستم. خودکار بردار و ورق. مسئله رو بنویس.
نگاهم را بالا نمیآورم تا صورت سهیل را نبینم ونخواهم که بنویسم؛ اما بیاختیار چشمان میشی و موهای روشنش در ذهنم شکل گرفت.صورت سفید و خواستنیای دارد.چشمانم گهگداری در مهمانیها دیده و رو گرفته بود.
_ دختر عمه! اگه تا حالا قدم جلو نذاشتم، چون میخواستم وقتی میآم، همه چیز رو اندازهی شأن تو فراهم کرده باشم. میخواستم هیچ سختی و غصهای کنارم نکشی. متوجهی که؟
یعنی من یک گزینه اساسی برای سهیل بوده ام و خودم هیچ گزینه ای را به ذهن و دلم راه نداده ام؟ شأن من چقدر است که سهیل توانسته برایم فراهم کند؟ پس پدربزرگ چه می گفت که شأن انسان بهشت است، ارزان تر حساب نکنید. سهیل مرا ارزان دیده یا من همین قدر می ارزم؟ از صدای نفس کشیدنش سرم را بالا می آورم.
- لیلا! تو خیلی سختی کشیدی. چه سالهایی که توی طالقان تنها بودی. چه این که الان هم پدرت نیست. من همیشه نگاه حسرت زده ات رو به بچه های دیگه می دیدم. نمی خواستم وقتی می برمت سرزندگی، یک ذره ناراحتی بکشی. می تونم این قول رو بهت بدم.
سهیل چه راحت زندگی مرا تحلیل می کند و راه حل می دهد. تلخ می شوم و می گویم :
- این طور هم نبوده، من توی طالقان چیزی کم نداشتم. شاید از خواهر وخ برادرا دور بودم، اما واقعا برام روزهای تلخی نبود. نبودن پدر هم که توجیه داره.
- پدرت قابل احترامه، اما به هرحال اولویت خانواده است که من نمی خوام سرش بحث کنم.
من هم بحث نمی کنم. این حرف خیلی از لحظات من هم بوده است. مخصوصا لحظه هایی که پدر نبود و چند هفته و گاه چند ماه می کشید تا بیاید و بتوانند بیایند طالقان و من از لذت بودنشان، چند روزی آرامش بگیرم . سهیل دست روی نقطه ضعف من گذاشته است.
کمی دلخور می شوم، حرف دیگری نمی زنم و بلند می شوم. سهیل مثل کودکی هایش به دلم راه می آید و بی هیچ اعتراضی تمام شدن گفت و گو هایمان را قبول می کند.
تا بروند و من بروم اتاق علی، ذهنم درگیر سوهایم هست.
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید دکتر عبدالحمید دیالمه:
▫️مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذرهای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد، پس فردا سقوط میکنیم. چون انقلاب هر زمان یک موج میزند و یک مشت زباله را بیرون میریزد.
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻آنچه مادران در شروع سال تحصیلی باید بدانند!
🔻استاد تراشیون
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🍀
هدیه به مقام بلند والای حضرت مهدی (عج)
هدیه به شادی روح همه شهدا و اموات
و عاقبت بخیری و سلامتی همه شیعیان جهان
صلوات بر محمد و آل محمد (ص)🌹
✨سوره مبارکه بقره صفحه 25 قرآن کریم
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
زیارت-آل-یاسین.mp3
19.46M
زیارت آل یاسیــــــن
سید حجت بحــرالعلومـــــــــی
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
#زیارت_آل_یاسین
پیشکش به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف❣
🔴 رفاقت با #امام_زمان(؏َ)
🌼 آیت الله کشمیری(ره):
🦋 روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید. متوجه حضرت بشوید.«زیارت آل یاسین» را بخوانید،سپس بگویید یا صاحب الزمان ادرکنی توسل بکنید به ایشان، یک خرده یک خرده رفاقت پیدا میشود.
•|🕊🥀 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علی علیه السلام
كسى كه یک هفتم از شب را به نماز گذراند، در روزى كه از قبر خارج مى شود با صورتى نورانى مثل ماه شب چهارده خواهد بود و با افراد ايمن از عذاب، از پل صراط خواهد گذشت.
📚منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة
#نمازشب
#حاج_قاسم
#رهبر_معظم_انقلاب
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
# نماز_شب
🌸میخوام نماز شب بخونم ولی سخته!
⛼✅مهمترین دلیلی که باعث میشه نماز شب نخونیم، اینه که حال نداریم نصف شب یاقبل از اذان صبح بیدار بشیم
💠در حالیکه میشه تو #روز هم نماز شب خوند!
شاید تعجب کنید ولی واقعا میشه..
🔵سخت ترین وقت نماز شب قبل از اذان صبح
🔵راحت ترین وقت قبل از خواب یا روز
♻️وقت خواندن نماز شب بعد از نیمه ی شب تا اذان صبح بوده و بهترین زمان آن قبل از اذان صبح است ولی هم می توان قبل از رسیدن نیمه شب،نماز شب را خواند وهم در روز.
✅نماز شب قبل از خواب و پیش از رسیدن نیمه شب:
💠امام صادق علیه السلام فرمود: اگر بیم داری که پایان شب برنخیزی یاسرما ومشکل دیگری مانع نماز شبت شود،نماز شب را در اول شب(بعد از نماز عشاء)بخوان✋🏼
📕وسائل الشیعه: ج ۳ ، ص ۱۸۳
🌹توجه:اگر نمازشب را قبل از نیمه شب خواند سزاوار است که نیت ادا نکند،بلکه به نیت جلو انداختن (تعجیل) بخواند.
✅ #قضا_نماز شب در روز:
💠اگر کسی نتوانست نمازشب را بخواند، می تواند قضای آن را بعد از نماز صبح و یا در روز بخواند.
🔵در روایتی شخصی از امام صادق (ع) پرسید :
من #قضا نماز شب را در روز میخوانم
🍃حضرت سه مرتبه فرمود:
این کار موجب روشنی چشم تو خواهد شد✨
💠حتی بالاتر از آن در روایتی آمده:
خدای تعالی به بنده ای که نماز شب را در روز قضا کند،مباهات می کند و می فرماید:
✨ای فرشتگان من!این بنده ی من چیزی را که به او واجب نکرده ام،#قضا می کند.گواه باشید که من او را آمرزیده ام!
📚وسائل الشیعه،ج۴،ص۲۷۸
✅می توان با خواندن #یک_رکعت به مدت ۲ دقیقه در #شب ویا #روز،از کسانی شویم که اهل نماز شب هستند😍👌
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻