eitaa logo
🧕🏻حجاب و عفاف🧕🏻
3.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ حـجاب بوته خوش بوی گل عفاف است🌱 [برای تعقل و تفکر آزاد اندیشانه ؛حول مسئله عفاف و حجاب گرد هم آمده ایم ] بگوشیم @fendreck @KhademAllah7 کپی باذکرصلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 💚⃟○━━@hejab_o_efaf 🌷 ✅ فصل هجدهم 💥 صمد که اوضاع را این‌طور دید، گفت: « اصلاً همه‌اش تقصیر آقاجان است‌ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم‌هایمان آوردید؟! » پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: « من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقی شمس‌اللّه و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک‌جا شناسنامه بگیرم. آن‌وقت رسم بود. همه این‌طور بودند. بعضی‌ها که بچه‌هایشان را مدرسه نمی‌فرستادند، تازه موقع عروسی بچه‌هایشان برایشان شناسنامه می‌گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود. اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ‌تر بودی را نوشت ستار. شمس‌اللّه و ستار که دوقلو بودند، نمی‌دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس‌اللّه را نوشت 1344 و مال ستار را نوشت 1337. موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگتر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه‌شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه‌هایتان را درست کنم؛ نشد. » صمد لبخندی زد و گفت: « آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می‌زد ستار ابراهیمی؛ برّوبر نگاهش می‌کردم. از طرفی دوست‌ها و هم‌کلاسی‌هایم بهم می‌گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم. » صمد دوباره رو کرد به من و گفت: « بالاخره خانم! تمرین کن به حاج‌آقایتان بگو حاج ستار. » گفتم: « کم خودت را لوس کن. مگر حاج‌آقا نگفتند تو از اول صمد بودی. » صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: « آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم. تا شما از حمام بیایی، من هم آماده می‌شوم. » 🔰ادامه دارد.... 💚⃟○━━@hejab_o_efaf