🔰 روز جهانی حجاب گرامی باد.
🔹روز جهانی حجاب (به انگلیسی: World Hijab Day) هر ساله در ۱ فوریه (۱۲ بهمن) در ۱۴۰ کشور جهان برگزار میشود.
🔹این روز به ابتکار نظمه خان (Nazma Khan)، یک زن مسلمان آمریکایی و پس از واکنشهای اسلام هراسانۀ پس از رویداد ۱۱ سپتامبر پیشنهاد شد.
🔹در «روز جهانی حجاب» زنان غیر مسلمان از ادیان مختلف یک روز را با حجاب گذرانده و تجربه خود از حجاب را بیان میکنند.
🔹زنان غیر مسلمانی که در این پویش شرکت داشتند عکس خود را با حجاب در فیس بوک منتشر کردند.
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رجزخوانی دختران مکتب نصرالله برای صهیونیستها
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 دختر شهید الضیف: راهش را ادامه میدهیم
🔹خبر شهادت پدرمان به ما رسید اما الحمدلله صبور هستیم. ما پشت سر او حرکت میکنیم و راهش را ادامه میدهیم. او را فراموش نمیکنیم. او دنبال شهادت بود و به آن رسید.
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
🔴انقلاب اسلامی فکری به حال هنرت بکن !
با اجاره سلبریتهای لیبرال در فجرترین روزهای هنرت کامت تلخ از بازی عروسکهای خیمه شب بازی میشود که نخهایشان دست سفیران دشمن است !
کوتاه نیا از هنر !
هنر نباشد تو نورت را نمیتوانی به جهان بتابانی !
هنر جغرافیا ندارد !
هنرمند سفیر انسانیت و فریاد انسان در درد فراق ملکوت است!
از هنر کوتاه نیا و به این مستاجر نشینی پایان بده.
🔺دو کلیپ قرار دادم که در یکی هنرمند اصیل را ببینید و دیگری هنرمند اجارهای را!
◀️ودر انتها آقای دکتر پزشکیان! شما از تبار خانواده شهدا بودی و سالها نامت به نهجالبلاغه گره خورده بود اما امروز حرمت شکنیها و حرام به نام شما گره خورده است ....
حرفی نیست
✍عالیه سادات
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
🔺جدول مراقبه شعبان المعظم
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌این که ایرانیا نهایت میتونن آفتابه بسازن نظریه درستیه فقط این آفتابه که میبینید ساختن یکم سایزش بزرگه که میره تو چشم بدخواههای ایران!
زنده باد ایران وایرانی✌️😍
✍️ الیاس توکلی
🇮🇷ایران قوی
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
مداحی_آنلاین_نماهنگ_عزیزم_حسین_۲_هلالی_اسداللهی.mp3
4.03M
خودم قربونت برم اینجای کربلا
شبیه بابات شدی همبازی بچهها
با تو قشنگه زندگی دوست همیشگی
نماهنگ🔊
عبدالرضا_هلالی🎙
محمد_اسداللهی🎙
میلاد_امام_حسین(ع)♥️
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
حجاب و عفاف🧕🏻
خودم قربونت برم اینجای کربلا شبیه بابات شدی همبازی بچهها با تو قشنگه زندگی دوست همیشگی نماهنگ🔊 عبد
حسین جان..🌹
روز الست هر که به چیزی رسید و ما
عشق حسین را به امانت گرفته ایم...
میلاد_امام_حسین(ع)مبارک😍♥️
حجاب و عفاف🧕🏻
و این موضوعات به همین جا ختم نمیشد، با اینکه ماهها بود که روح الله درخواست جدایی از شراره را داده بو
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸
مرحلهٔ جدیدی در زندگی روح الله آغاز شده بود، مرحله ای مهم و سرنوشت ساز، روح الله تحت نظر برخی اساتید علوم غریبه، برای به استخدام گرفتن موکلین علوی و خادمین سوره های قران، تلاش میکرد، او میخواست با قدرتهای ماورایی پاک به جنگ با قدرت های ماورایی ابلیسی برود.
مدتی بود که مدام #چله_نشینی داشت و اعمال چله را آنطور که به او می گفتند، انجام میداد، برای گرفتن موکلین علوی هم میبایست اعمال خاصی انجام داد و تعهداتی هم به موکل داد. درست مثل موکل سفلی..
اما با این فرق که تمام اعمال برای استخدام موکل علوی معمولا پیرامون #معنویات و #مستحبات و #قرآن بود و اگر موکلی هم به استخدام درمیآمد، فرد استخدام کننده میبایست در قبال کاری که موکل انجام میدهد، سوره های قرانی خاصی را با تعدادی که مورد تعهد قرار می گرفت، روزانه بخواند
ولی موکلین سفلی و شیطانی، از انسان طرف قرار دادشان فقط و فقط اعمال منافی عفت و شیطانی میخواستند و حتی بعضی از اعمال خواسته شده موکلین سفلی و شیطانی، مرز بین #اسلام و #کفر را درمینوردید و صدالبته گرفتن موکل سفلی بسیار راحت تر از به استخدام در آوردن موکلین و روحانیتهای علوی و پاک بود.
روح الله چندین مرتبه تلاش کرد، اما هر بار موفقیتی در کار نبود، انگار کارش قفل شده بود، قفلی که هیچ راه حل و کلیدی نداشت. اوضاع خانه بد و بدتر میشد، حالا تمام اعضای خانواده و هر کدام به طریقی درگیر حمله های شیطانی بودند و حتی این حمله ها به خانواده فاطمه هم رسیده بود و سلامت آنها را تحت تاثیر قرار داده بود.
انگار شراره به سیم آخر زده بود و حالا که میفهمید هدف روح الله طلاق دادن اوست و او به هیچکدام از خواسته های شیطانی اش نمیرسد، پس با تمام توان به همراه دوستان و آشنایان، خانواده روح الله را به رگبار بسته بودند.
روح الله که اوضاع را اینچنین میدید، توکل به خدا کرد و عهد نمود تا خدا دری باز نکند دست از عبادت و خلوت و ریاضت کشیدن برندارد، بنابراین تمام روزها برای روح الله انگار ماه رمضان بود، روزها #روزه میگرفت و شبها تا پاسی از شب به #عبادت و تطهیر روح و روانش مشغول بود،
در شبانه روز شاید یک ساعت میخوابید و قبل از اذان صبح برای ادای نماز شب بلند میشد، بچه ها یا پدرشان را نمیدیدند و سرکار بود و یا اگر میدیدند روی سجاده و مشغول عبادت بود، دیگر قانون هیچ چله ای برایش معنا نداشت گویا کل زندگی و عمرش شده بود چله عبادت و راز و نیاز و مطمئن بود که خداوند بنده ای را که از اضطرار رو به درگاهش می آورد، ناامید بر نمیگرداند
چرا که فرموده خداست: "ادعونی استجب لکم..بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.." و چه خدای مهربانی داریم و چه بنده های غافلی هستیم ما...
چند روزی بود که حال زینب از همه بدتر بود، روزها با حالتی افسرده یک گوشه کز می کرد بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند و شبها مدام کابوس میدید و با جیغهای بلند و ترسناک از خواب میپرید.
شب جمعه بود و دل روح الله بیش از قبل شکسته بود، به زینب اشاره کرد که داخل هال بخوابد تا لااقل بقیه داخل اتاق باشند و کابوس های پایان ناپذیر زینب، آنها را تحت تاثیر قرار ندهد و خودش در کنار زینب مشغول ذکر و عبادت بود که...
زینب تشک خوابش را در کنار سجادهٔ پدر پهن کرد، همانطور که به توصیه پدرش متکا را رو به قبله میگذاشت تا بخوابد گفت:
_بابا! طوری شده که دیگه میترسم بخوابم، توی خواب مدام سایه های سیاه دنبالم میکنن، موهام را میکشن، با چنگالهاشون بهم حمله میکنن و تا بیدار میشم واقعا حضورشون را توی خونه حس میکنم و اون ترس بیشتر و بیشتر میشه
زینب روی تشک دراز کشید و زیر لب گفت:
_گاهی آرزو می کنم کاش به دنیا نیومده بودم.
روح الله که قلبش از شنیدن این حرف آتش گرفته بود، خودش را کمی جلو کشید، دست سرد زینب را توی دستش گرفت و گفت:
_دختربابا! چیزی برای ترسیدن وجود نداره، فراموش نکن ما #انسانیم، اشرف مخلوقاتیم و اومدیم به این دنیا تا ثابت کنیم ما #برگزیدگان خداییم، تا ثابت کنیم که قدرت روحی ما برگرفته از روح خداست و خیلی راحت میتونیم با توکل به خدا، شیاطین را شکست بدیم.
زینب دست گرم پدر را در آغوش گرفت و همانطور که بوسه ای از اون میچید گفت:
_چقدر الان احساس آرامش میکنم، مثل آرامشی که فقط سر نماز به من دست میده
و با زدن این حرف چشمانش را بست و بر خلاف همیشه خیلی زود به خواب رفت. روح الله قران را برداشت کنار زینب نشست و شروع به تلاوت آیات قران نمود و هر از گاهی، نگاهی به زینب میکرد و خیلی عجیب بود، انگار زینب کابوس نمیدید و در خواب به جای جیغ کشیدن، لبخند میزد..