eitaa logo
حجاب و عفاف
39.4هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانہ✨ اهلِ‌بیت گفتن کونوا لَنا زَیْناً . . ! برای ما زینت باشید ؛🌱 شهدا از بس زیبا بودن کھ خوشگلِ خوشگلا یوسف زهرا خریدشون! رفقا تا خریدنی نشیم شهید نمیشیمآ‌اا.. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
دلانہ✨ اهلِ‌بیت گفتن کونوا لَنا زَیْناً . . ! برای ما زینت باشید ؛🌱 شهدا از بس زیبا بودن کھ خوشگلِ خوشگلا یوسف زهرا خریدشون! رفقا تا خریدنی نشیم شهید نمیشیمآ‌اا.. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فقط در خون غلطیدن نیست!♥️! شهادت هنگامی رخ میدهدکه دلت از زخم کنایه و تکه پراکنی دیگران بگیرد... ❣و آن هنگام که مردان به دنبال راهی برای هستندتو اینجا هر‌روز می‌شوی! شهیده حجاب ...!❤️! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷_ فقط در جبهه جنگ نیست... 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
913.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تذکر حجاب یک مرد فلسطینی به خواهر دینی اش، در حالی که خبر عزیزانشون رو شنیدن ❕اعضای خانواده شونو از دست دادن چندین ماهه درگیر جنگ هستند دل هاشون پر از غم و استرسه ❕اما هیچ کدوم باعث نمیشه که ، امر به معروف و نهی از منکر نکنن، یا تذکر رو نپذیرن. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓✨روز شمار شهادت سردار دلها... 💔✨۹ روز... . 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓✨روز شمار شهادت سردار دلها... 💔✨۳ روز... 🎙✨راوی: علی زین العابدین پور 👩‍🍳 •https://eitaa.com/banovanhonarmand313
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓✨روز شمار شهادت سردار دلها... 💔✨۲ روز... 🎙✨راوی: علی زین العابدین پور 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓✨روز شمار شهادت سردار دلها... 💔✨۱ روز... 🎙✨راوی: علی زین العابدین پور 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🦋 اولین نفری که با شد زینب اولین نفر از خانواده‌اش بود که با حجاب شد. اولین نفر بود که چادر رو انتخاب کرد و همین چادرش باعث کینه‌ی دشمن شد؛ منافقین تو یه کوچه‌ بعد از نماز مغرب و عشا آنقدر گره‌ی رو سریش رو کشیدند تا به رسید در حالیکه فقط ۱۴ سال سن داشت. شهیده زینب کمایی🍃🌸 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍#از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۳ و ۴ بارش برف قطع
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۵ حاج علی در را باز نگه داشته بود تا آیه خارج شود. این روزها سنگین شده بود و سخت راه میرفت. آرام کلید را از درون کیفش درآورد، در را گشود. سرش را پایین انداخت و در را رها کرد... در که باز شد نفس کشید عطر حضور غایب این روزهای زندگیاش را... وارد خانه که شد بدون نگاه انداختن به خانه و سایه‌هایی که می‌آمدند و محو میشدند، به سمت اتاق خوابشان رفت. حاج علی او را به حال خود گذاشت. میدانست این تنهایی را نیاز دارد. نگاهش را در اتاق چرخاند... به لباسهای مردش که مثل همیشه مرتب بود، به کلاه‌های آویزان روی دیوار، شمشیر رژه‌اش که نقش دیوار شده و پوتین‌های واکس خورده، به تخت همیشه آنکادر شده‌اش... زندگی با یک ارتشی این چیزها را هم دارد دیگر! مرتب کردن تخت را دیگر خوب یاد گرفته بود. 🕊-آیه بانو دستمو نگاه کن! اینجوری کن، بعد صاف ببرش پایین... نه! اونجوری نکن! ببرش پایین، مچاله میشه! دوباره تا بزن! +اه! من نمیتونم خودت درستش کن! 🕊-نه دیگه بانو! من که نمیتونم تخت دو نفره رو تنهایی آنکادر کنم! آیه لب ورچید: _باشه! از اول بگو چطوری کنم؟ و تخت را آن روز و تمام روزهای نُه سال گذشته را باهم مرتب کردند.... روی تخت نشست و دست روی آن کشید. آرام سرش را روی بالش مردش گذاشت و عطر تن مردش را به جان کشید.آنقدر نفس گرفت و اشک ریخت که خوابش برد. خواب مردش را دید، خواب لبخندش را، شنید آهنگ دلنشین صدایش را... حاج علی به یکی از همکاران دامادش، زنگ زد و اطلاع داد که به تهران رسیده‌اند. قرار شد برای برنامه ریزی‌های بیشتر به منزل بیایند. آیه در خواب بود که صدای زنگ خانه بلند شد. مردانی با لباس سرتاسر مشکی با سرهای به زیر افتاده پا درون خانه گذاشتند. انتظار مهمان نوازی و پذیرایی نبود، غم بسیار بزرگ بود. برای مردانی که از دانشکده‌ی افسری دوست و یار بودند؛ شاید دیگر برادر شده بودند! حاج علی گل‌گاوزبان دم کرده و ظرف خرما را که مقابلشان گذاشت... دلش گرفت! معنای این خرما گذاشتن‌ها را دوست نداشت. -تسلیت میگم خدمتتون! میرهادی هستم، برای هماهنگی برای مراسم باید زودتر مزاحمتون میشدیم! حاج علی لب تر کرد و گفت: _ممنون! شرمنده مزاحم شما شدم؛ حالا مطمئن هستید این اتفاق افتاده؟ میرهادی: _بله، خبر تایید شده که ما اطلاع دادیم؛ متاسفانه یکی از بهترین همکارامون رو از دست دادیم! همراهانش هم آه کشیدند. 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری زن_عفت_افتخار 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••🌼•••·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•· ‏گفـت: ‌دختر رو چہ‌ بہ‌ ؟!💣 🦋گفتـم‌: شاید ‌توےِ‌ جنگ شهید نشنـ🍃 🦋اما همین ‌بس‌ کہ ‌ بعضے مادرهآ و ‌آوینے‌ و قاسم‌ سُلیمانـے داریم..✌️🏻♥️ ·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•🌸•·•· 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄