eitaa logo
حجاب ایده
296 دنبال‌کننده
373 عکس
19 ویدیو
24 فایل
پایگاه ایده‌‌پراکنی "حجاب‌ایده" 💌 همراه مبلغین حجاب 💞 پیام ناشناس: daigo.ir/secret/8394757086
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🌸 🍃 صبح ۲۱ بهمن بود. هر روز صبح خودم با نسرین (دختر همسایه) میرفتیم مدرسه اما اون روز مامان گفت "صبر کن با هم بریم" 🌱 سبد قرمز خریدش رو برداشت و چادرش رو سر کرد؛ نسرین رو صدا زدیم و راه افتادیم. 💐 وقتی رسیدیم، دوتایی دست همو گرفتیم و خداحافظی‌کنان دویدیم سمت مدرسه. 👋🏻👋🏻 مامان با لحن شیرینش گفت: "در پناه خدا" و با سبدش رفت سمت نانوایی... 🥞 ظهر که مدرسه تعطیل شد با نسرین مثل جت اومدم خونه! 🚀 زنگ زنگ... - عه! نسرین در خونه ما بسته است؟ - شاید مامانت رفته بیرون... بیا خونه ما. - نه دستت درد نکنه؛ وامیسم تا بیاد. 😿 * (زمان ما همسایه‌ها در خونه‌هاشونو نمی‌بستن. صبح که مردا میرفتن سر کار، خانمای محل میرفتن خونه همدیگه تا هم سری به هم بزنن و هم اگه کاری داشتن به هم کمک کنن) 🤝 دوبازه زززززننننگگگگگ صدای یک جفت دمپایی به در نزدیک شد و تق! در باز شد مثل نیش من😅 قدسی خانم بود، همسایه روبرویی. در رو که باز کرد با خنده گفت: "سلام دخترم؛ چه خبره؟ مگه سر آوردی!!" سلام کردم و خندیدم... -نسرین خدافظ - خدافظ 👋🏻 از بودن قدسی‌خانم تعجب نکردم ولی فهمیدم خبرایی هست. "وای خاله... چه بوی خوشمزه‌ای میاد!!" 😍 پله ها رو دوتا دوتا دویدم بالا و رفتم سمت آشپزخونه. ⚡️ مامان نشسته بود رو زمین و داشت خمیرهای دایره‌ای شکلی رو روی سینیِ فِر میچید. ✨ * (اون موقعا کسی اجاق‌گاز فردار نداشت😔 ما هم اگه داشتیم صدقه سر شوهر خاله‌ پولدارمون بود... از بندر خریده بودش) - سلام مامانی، اینا چیه؟ - سلام مادر، شیرینی کشمشیه. - آخ جوون.. برای خودمونه؟! - برای همه است... - منم میخوام کمک کنم... و بدون اینکه منتظر نظر مامان باشم پریدم رفتم لباسامو عوض کردم و بدو بدو برگشتم تو آشپزخونه. 😃 قدسی‌خانم داشت ظرفای خمیری رو میشست و مامان قالبهای چوبی‌ای که به شکل آرم الله ☫ بود - و نمیدونم از کجا آورد بود- رو فشار میداد روی شیرینیا. همین کار رو سپرد به من 😍 فقط قبلش گفت: "تا من از هوش نرفتم برو پاهاتو بشور که خفه شدم" 😅😅 قهقهه زنان دویدم سمت حیاط و دست و پامو با آب سرد و صابون لب حوض شستم و برگشتم. نشستم کنار مامان و شروع کردم به کمک. - آها...پس صبح که رفتی نونوایی برای این بود که آرد بخری؟ 🎯 - آره دخترم؛ آرد و خمیرترش و شیر و تخم‌مرغ و کشمش... 🎖 ــــــــــــــــــــ تا عصر ۳تا قابلمه بزرگ از شیرینی کشمشی پر شده بود. 🍪🍃 هی میرفتم دور قابلمه‌ها و پشت شیشه فر به شیرینیا سرک میکشیدم. 😋 - دختر چقدر زاغ‌سیاشون رو چوب میزنی؟!...بیا اینجا. - خب چی کار کنم، خوشمزه است... بازم میخوام 😔 - تا حالا پنج شیش‌تا خوردی. بسِّتِه... کم میاد. - آخه اینقدر زیاده که... - باشه، در و همسایه هم زیادن! ــــــــــــــــــــ شب که شد بابا از سر کار اومد. همه نشسته بودیم سر سفره و بابا داشت از دعوایی که امروز با سرکارگرش کرده بود میگفت. 😕‼️ مامان یه چشمش به بابا بود، یه چشمش به قابلمه‌ و غذا رو ظرف میکرد. 🍜 قصه این بود که سرکارگر میگفته "فردا صبح زود باید بیاید سر ساختمون" ولی بابا گفته بوده من تا بعد از راهپیمایی نمیتونم بیام و سرکارگر یه حرف بدی به امام زده بوده و دعوا... 😨 غذا آبگوشت بود، چه آبگوشتی‼️ کلا یه ذره گوشتِ دنبه‌دار‌ داشت که اونم ویژه بابا بود و ما فقط آب و نخود و سیب‌زمینی‌شو میخوردیم. 🥘 به بابا خیره شده بودم وقتی صحبتاش تموم شد گفتم: مامان پس کی شیرینیا رو میذاری بخوریم؟ 😢 - یکم دیگه صبر کن...چیزی نمونده ✅ بابا لقمه رو نجوییده قورت داد و گفت: به‌به؛ شیرینی؟! الحق که مادرتون کدبانوعه... خانم دستت طلا... چه شیرینی‌ای پختی حالا؟ 😍 مامان با یه شرم خاصی شروع کرد به توضیح دادن و بابا چشماش و اشتهاش هی بازتر و بازتر میشد. 🤩 😅 - پس ایشالله کی میاری بخوریم؟ - میخوام بدم همسایه‌ها. - عه! پس ما چی؟ - سهم شما که محفوظه ولی اصلش برای اینه که امشب بعد از تکبیر، بالای پشت بوم بین مردم پخش کنم. - باریکلا خانم... باریکلا... رحمت به شیر مادرت. 💞 * (اون موقعا تو محل ما پشت‌بوم‌ها به هم راه داشت) * (بابا بخاطر اینکه فردا عید بود و سر کار نمیرفت، گوشت رو گذاشت تو ظرف مادرم ولی مامان قایمکی بین من و دوتا داداشام تقسیمش کرد و خودش نخورد)🌹 ــــــــــــــــــــ سرتونو درد نیارم بالاخره انتظار به سر اومد و ساعت ۹ شد جاتون خالی؛ چه شبی بود... 🌌 از بالای پشت بومها صدای تکبیر از همه طرف میومد. انگار دوباره انقلاب شده بود. 😍 بچه‌ها زنها مردها همه داد میزدن "اللـــــه اکبـــــر" ✊🏻 و رنگای زیبای نورافشانی می‌تابید روی صورتامون. 🎆🎇 مادرم از شوق اشک میریخت و من و نسرین سینی شیرینی به دست بین همسایه‌ها میچرخیدیم... 😍 😍 یادش بخیر 😌💕 💌 @hejabidea
خب اما که باید عرض کنم چیه⁉️ ما گردانندگان کانال "حجاب ایده" (که اگر خدا قبول کنه خادم حجاب حضرت زهرا هستیم) از روز اول قرار گذاشتیم که برای ؛ ۵۰تا ایده‌ی خوب برای ترویج حجاب رو خدمت شما مهربونها ارائه بدیم. 💌 و بی‌تعارف باید بگم که این هدف اون روز واقعا ناممکن به نظر میرسید 😩 از بس که این مسئله حجاب قحطیِ ایده داره 😭 و ما فقط یه تیم کوچیک بودیم و به خودمون نمیدیدیم که بتونیم چنین کاری بکنیم😞 ولی به هرحال تکلیف دیدیم که باید این کار انجام بشه و دل رو زدیم به دریا ... منتها ... منتها ما یه عامل مهم رو حساب نکرده بودیم 😕 و اون لطف و حمایت خدا بود 😍 ما به لطف خدا و در نهایت ناباوری همین دیروز ۲۱ بهمن ۹۸ به هدف گام اول کانال رسیدیم 😍❤️✨🤲🏻 و این رو از صمیم قلب مدیون خود خداییم و هیچ ادعایی نداریم 🕋 البته گاهی لطف خدا غیرمستقیم به ما میرسید. یعنی تقریبا ده‌تا از ایده‌ها رو از ذهن مبارک اعضای کانال دریافت کردیم💕 که همینجا ازشون تقدیر میکنیم چون واسطه فیض خدا بودن... 😊