دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم صحبت بسیار خوب و ارزنده آقای نجفی علیه اپوزیسیون های خارج نشین، در برنامه چهل تیکه ش
🔴به روز باشیم
💢چرا کسی در مورد تمرینات سخت فیزیکی و نفس گیر آرات که فقط ۷ سال داشت اعتراضی نکرد و همه تشویقش کردن و باهاش لایو گذاشتن اما حنانه ۱۳ ساله که حافظ قرآن شده و توانسته مدرک ارشد علوم قرآن و حدیث رو کسب کنه رو منکوب می کنند و میگویند این دختر باید میرفت دنبال عروسک بازی؟
⭕️ حنانه خلفی ۷سالگی کل قرآن رو حفظ کرده و ۱۳سالگی کارشناسی ارشد قبول شده. اول بایکوتش کردن حالا میگن چرا کودکیش رو خراب کردین!
البته همونطور که درجریانید اگه بجای حفظ قرآن، خواننده یا نوازنده میشد دیگه کودکیش خراب نشده بود! و یا اگه یک دکتری ریاضی تو این سن میگرفت، اما بدون بدون حجاب و پوشش و اعتقاد به خدا بود، مطمئنا کلی بولدش میکردن و از عکسش واسه تصویر روی جلد کتاب سوم دبستان هم استفاده ابزاری میکردن... ولی حیف که حافظ قرآن هست و محجبه. دیگه این رو باید بایکوت کنن و اگه نشد یه جوری تخریب باید بشه...
💓البته خیلی واضح هست که این دخترخانم هم بازی و تفریح و نشاط خودش رو داره و هم در کنارش موفقیتهای علمی رو کسب کرده.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
😳برگزاری کووید پارتی و کرونا پارتی در انگلیس با حضور کروناییها
🎓 دانشجویان دانشگاه Beleaguered در منچستر در اقدامی نامتعارف با حضور کروناییها و کسانی که آزمایش کووید 19 آنها مثبت شده، پارتی برگزار کردند.
🔻این در حالی است که وضعیت کرونایی دانشگاهها در انگلیس بدتر شده و از ۸۰ دانشگاه کشور انگلیس حداقل ۵۰۰۰ مورد ابتلا به کرونا در بین دانشجویان و کارکنان دانشگاه ها گزارش شده
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-8813691/Students-Manchester-hold-Covid-Positive-parties.html
#تولیدی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت پانزدهم روسری اش را درآورد. به موهای بلندش نگاه کردم . با خودم خیال کردم
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
قسمت شانزدهم
برای لحظاتی به صورتم زل زد و بعد گفت: تاحالا کسی بهت گفته لبخندت چقدر قشنگه!😍
گفتم: عادت به تعارف ندارم حاج خانم.😕
خندید و گفت: من مشرف نشدم. 😄
و در مقابل نگاه متعجبم ادامه داد: من نرفتم حج ...و اگه بهم بگی فاطمه خوشحالم میکنی...در ضمن من اهل تعارف نیستم یه مدت که باهام بگردی خودت می بینی.😁
روسری بستنش را تماشا کردم و گفتم: بعید میدونم بخوای با آدمی مثل من بگردی.
این را گفتم و زدم بیرون. با اینکه حرفهایش در وجودم کشش ایجاد میکرد و ذهنم را به تکاپو انداخته بود، زیاد از او خوشم نمی آمد. شاید هم حسادت می کردم. به هر حال تصمیم داشتم سرم به کار خودم باشد و از او فاصله بگیرم. 😞
فردای آن روز ظهر که شد اینبار خیلی ها به طرف نمازخانه رفتند. با اینکه کنجکاو بودم بدانم امروز چه بحثی را شروع میکند و اصلا با دسته لات کانون چطور میخواهد کنار بیاید، اما در محوطه ماندم.🙁
چند روزی گذشت بااینکه هربار سعی میکردم در ساعت رفت و آمدش در رهرو یا نزدیک در نباشم اما هرازگاهی که مرا میدید، حتی وقت هایی که دور و برش شلوغ بود، به من سلام می کرد. منهم گاهی علیکش را میخریدم و گاهی خودم را به نشنیدن میزدم. 🙄
تا اینکه یک روز درست چند دقیقه قبل از تمام شدن نماز ظهر، در محوطه چرخ میخوردم که سر دسته لات های کانون با دو سه نوچه اش راهم را سد کردند.
سردسته شان ترانه نامی بود، جلوتر از بقیه ایستاد و گفت: جایی میری دماغ عملی؟😏
نگاهم را از او برگردانم و گفتم: قبلا بهت گفتم دماغمو عمل نکردم خوشمم نمیاد اینجوری صدا بزنی...😬
یکدفعه یکی از نوچه هایش سیه سپر کرد که: هوی صداتو بیار پایین با خانوم درست حرف بزن حالیته؟
ترانه به او اشاره کرد که سر جایش برگردد و رو به من گفت: خیالی نیس یه چی دیه صدات میکنیم مثلا مبارک، به قد دراز و سیاسوختگیتم میاد...🤣
صدای خنده نوچه هایش که بلند شد، گفتم: خوبه منم از این به بعد علف صدات میکنم چون یهو عین علف هرز جلو آدم سبز میشی.😡
یکدفعه سیلی زیر گوشم خاباند و همانطور که یقه ام را در مشتش میفشرد گفت: علف هرز که به سابقه تو بیشتر میخوره دختره ی ...🤬
اما همان لحظه با سقلمه یکی از نوچه هایش ناسزایش را قورت داد. یقه ام را رها کرد و گفت: راست میگه لی لی الان واس دعوا نیومدیم. ببین بچه کوچولو حواسم بهت هست این چند روزه تو ... چی بود رفقا؟....هان دورهمی زیبای خفته، نمیری مثل اینکه توهم دل خوشی از وِر وِراش نداری...😤
و در مقابل سکوتم ادامه داد: اگه پایه باشی یه حال اساسی بهش بدیم.
😏🤫
ادامه دارد.... "#رمان را هر شب در کانال دنبال کنید"
به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری
@hejabuni
داستان مصطفی.mp3
10.35M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
✅اولین مرام لوتی ها چیه⁉️
✅ با یک سوال استاد قوام ،، عوض شد
🎤حجت الاسـلام عالــی
✅ #داســتان_مصطفی
🌺 #نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
بسم رب الحسین؛
"دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید"
بار دیگر بسته شد راه کربلا...
روزگاری؛ قفل این راه با خون کبوترانی باز شد که بارهایشان را زمین گذاشتند تا به دور خورشید بگردند...!
اما امسال باید با اشک ها کویر دل را آبیاری کرد و از آن اقیانوسی به سمت کربلا به راه انداخت!!
"باید با اشک ها آبیاری کرد نهال ظهور را"
باید تشنگی اربعین را به تشنگی انتظار این طالب بدم المقتول بکربلا پیوند زد...!
باید مانند غنچه ی دل حسین با به جان خریدن غم پسر فاطمه به حسین رسید...!
"کاش این قفل راه ، با رفتن به کربلا با پسر فاطمه باز شود"
اللهم عجل لولیک الفرج
#تولیدی_کامل
#پروفايل
#جمعه_های_انتظار
🏴 @hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
🍁🌾🍁
دوستان بزرگوارم
لطفاً برای شادی روح پاک تمام پدران آسمانی بویژه پدر بزرگوار یکی از خادمین دانشگاه حجاب جناب آقای اکبری ، که به تازگی دعوت حق را لبیک گفتند، دسته گل فاتحه ای همراه صلوات نثار کنید....
🖤ان شاء الله روح این پدر عزیز و تمام پدران آسمانی همنشین اباعبدالله الحسین علیه السلام باشند
🏴 @hejabuni 🏴
🍂🌾🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حاج سعید قاسمی:
همه چادرو در آوردن..تو نگه دار..
همه لخت شدن، تو حجابو نگه دار..
«تو مقاومت کن؛ با همین فشاری که حروم لقمهها روی ما گذاشتند تا استخوانمان بشکند و فکر میکنند که شکست میخوریم...»
#مقاومت_تا_ظهور
#تصویری
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
یکی از وظایف بسیار مهم‼️☝️
🍃🌸تعجیل در فرج آقا صلوات🍃🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تولیدی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#داستانک #داستان_کوتاه بـا مـــــن بمـــــان ❤️ ... #پارت_سوم . دیگه همه من رو میشناختن....از نگه
#داستانک
#داستان_کوتاه
بـا مـــــن بمـــــان ❤️...
#پارت_چهارم
برگشتم کنار آوین....
اتاق دوباره شلوغ شده بود.....
بیمارستان بیشتر از هر روز حال و هوای محرم داشت....
بالای در اتاق نوزادان یه پارچه سبز زده بودن با نوشته ی "یا علی اصغر(ع) "
تو نمازخونه ، مراسم زیارت عاشورا بود....
همه ی شش تا مادر رفتن...
من پشت به همه نشسته بودم.
رفتارم باعث شده بود،هیچ کس پیگیرم نباشه.....
بعد حدود یک ساعت،یه دفعه تو بخش ولوله شد...
من از جام تکون نخوردم.
سر پرستار با عجله اومد و گفت:
"خادم های حرم امام رضا اومدن"
سقفخادم های حرفم امام رضا اینجا چه کار داشتن؟؟
هزاران کیلومتر دورتر از مشهد؟؟
تو بخش نوزادان....
بچه تخت شماره هشت گریه می کرد.
بی هدف رفتم سراغش.
دیده بودم وقتی گریه میکنه،پرستار انگشت کوچک اش رو میزاره توی دهن بچه و اون آروم میشه.
با تردید دستکش به دست کردم و نشستم کنارش....
بغل اش کردم و انگشت کوچکم گذاشتم تو دهن اش.
بچه خیلی بی جون بود...
سه تا مک زده خوابش برد...
هنوز بغلم بود که بقیه مامان ها اومدن...
خادم ها اومدن تو بخش ان آی سی یو....
یکی همراهشون میخوند:"..........
اونا بین بخش چرخیدن....
همه اشک می ریختن.
اونجا دلها همه شکسته بود.
بالا سر منم اومدن.
گفتن :"خدا شفای خیر بده به حق ثامن الحجج"
ادامه دارد....
نویسنده : مریم حق گو
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 💢چرا کسی در مورد تمرینات سخت فیزیکی و نفس گیر آرات که فقط ۷ سال داشت اعتراضی نکرد و ه
🔴به روز باشیم
📸 اصرار رسانه های اصلاحطلب بر ممنوع التصویر شدن شجریان توسط صداوسیما !!
🔹شجریان طی نامه ای در سال ۸۸ به رئیس صداوسیما(ضرغامی) اعلام کرد که از سال ۷۴ تمایلی به انتشار صدایش در رسانه ملی ندارد!
#یادآر
#شجریان
#رسانه_دروغ
از کانال روشنگری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓