دانشگاه حجاب
برای دانلود پوسترهای شهیدبهشتی میتونید به کانال آفاق گرافے مراجعه کنید🌸
༺🦋 @afagh_graphi 🦋༺
🌷🌿|
۞گلی ڪه نورخدا بر وجودش تابیده ...
۞همان گلی ڪه با پژمردگی قهر اسٺ ...
۞ آنڪه آزادانه برای خود محدودیٺ و مصونیٺ را برگزیده ...
۞ گلی ڪه چهرهے شادمانش در پس پردهے نجابت و غرورش پنهان اسٺ ...
۞گلی ڪه ظرافت قامت رعنایش تنہا سهم همسرش خواهد بود ...
۞او که در پس سڪوتش ، حیایے زینبے نهفته ...
۞گلی ڪه شمیم پاڪی وجودش فرشتگان را حیران ساختہ ...
۞و این گل، همان دخترڪ نجیبیست ڪه گلبرگهاے لطیف عفاف و حیا و حجاب او ࢪا احاطہ ڪرده🤗
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️▪️ انا لله و انا الیه راجعون▪️◼️
🚩 شهادت اسوهی زنان خرمشهر
▫️سکینه حورسی از شیرزنان خرمشهریه که از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تا الان تو این شهر فعالیت داشتن.
این بانوی ایثارگر طول هشت سال دفاع مقدس هیچوقت خرمشهر رو ترک نکردن و در طول جنگ ۴۵ روزه در آنجا حضور داشتن.💪
▪️ایشون بعد از سقوط خرمشهر هم تو محله «کوت شیخ» آبادان مستقر شدن و با سید رسول ازدواج کردن ... در زیر بمباران بچهدار شد و تو اون شرایط همچنان به فعالیتهای جهادیشون ادامه دادن.✌️
✔ در حقیقت خانم سکینه حورسی یکی از فرماندهان و راهبران زنان و مردان مدافع خرمشهرن.
▫️این بانوی بزرگوار تو روزهای اخیر بدلیل عوارض شیمیایی در بیمارستان بستری بودن.😔
وقتی خبر شهادت این بانوی قهرمان به طور رسمی اعلام شد تمام بچههایی که تو خرمشهر بودن شوکه شدن ...😔😢
▪️ایشون همراه با یسری از خیرین و رزمندگان کلینیک مخصوص درمان جانبازان شیمیایی خرمشهر رو راهاندازی کردن.☺️
تا قبل از تأسیس این کلینیک اغلب مردم خرمشهر که از عارضه شیمیایی رنج میبردن باید به شهرهای بزرگ مثل تهران مهاجرت میکردن...
🗣 به نقل ازجاسم غضبانپور
📸عکاس دفاع مقدس
#بانویانقلابی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌹•|سخنی از #شهید_بهشتی
بالاترین خدمت به جامعۀ انسان ها...
#استوری | #پست | #صلوات
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#تکمیل_کادر
#جذب_نیرو
#فراخوان
#جهاد
☆اگه دغدغهی ترویج سبڪ زندگے عفیفانہ داࢪے🙃
☆و قلبت بࢪاے سعادت جوونها و ڪمڪ بہ بہبود اوضا؏ فࢪهنگے جامعہ میتپہ💓
★بسم الله✌️
🆔 @t_haghgoo
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#پرسش_پاسخ
#حجاب #هوای_گرم
❓مگه میشه تو هوای گرم #حجاب داشت؟
♨️تحمل سختی و صبر در راه عقیده نتیجه شیرینی داره:
*سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ*
(فرشتگان هنگام ديدارِ بهشتيان به آنان مىگويند:) بخاطر استقامتى كه كرديد، بر شما درود باد. پس چه نيكوست سراى آخرت(سوره رعد،آیه۲۴)
💠امام صادق عليه السلام فرمودند: ما اهل صبر هستيم، امّا شيعيان ما از ما صبورتر مىباشند. زيرا صبر ما بر چيزى است كه مىدانيم، ولى آنان بر چيزى صبر مىكنند كه نمىدانند.[۱]
📚[۱]تفسیر صافی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #حجاب #هوای_گرم ❓مگه میشه تو هوای گرم #حجاب داشت؟ ♨️تحمل سختی و صبر در راه عقیده نتیجه
#پرسش_پاسخ
#حجاب #هوای_گرم
❓مگه میشه تو هوای گرم #حجاب داشت؟
👒خب باز دوباره فصل گرما شروع شد و به بهانه گرمی هوا حجاب رو زیر سوال میبرن که تو این گرما چجوری از ما توقع حجاب دارین
⚜همینطور که قبلا هم گفتیم خدا خودش گفته "فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا(آیه۵،انشراح)
به یقین با (هر) سختی آسانی است!"
ما وقتی بدونیم پاداش تحمل سختی ما بهشت و سعادت اخروی هست این سختی برامون شیرین و لذت بخش میشه
👠جوری وانمود می کنن حجاب سخته که انگار هیچ سختی رو در راه زیبا شدن و جلب توجه دیگران تحمل نمی کنن.مثلا انواع عمل های زیبایی انجام میدن،همیشه رژیم غذایی خاصی دارن و خودشون رو از خوردن غذاهای زیادی محروم می کنن،باشگاه میرن،کفش پاشنه بلند می پوشن و کلی کارهای سخت دیگه انجام میدن تا زیبایی ظاهری و تناسب اندام شون حفظ بشه
💯البته توجه به تناسب اندام و زیبایی به شرطی که این زیبایی فقط برای همسر و محارم نشون داده بشه خیلی هم خوب و پسندیده هست و اسلام مانع زیبایی زن ها نیست بلکه به آراستن زن ها برای همسرانشون بسیار سفارش کرده
☀️اما گرمی هوا ارتباط تنگاتنگی با حجاب داره چرا که تابش مستقیم نور خورشید برای پوست بسیار مضر هست.توی هوای گرم پوشیدن لباس یا شلوارهای چسبان و باز گذاشتن موها خیلی سخته اما باز هم این کار رو می کنن،آرایش کردن هم در هوای گرم کار بسیار دشواری هست و بخاطر تعریق زیاد باید چند بار تجدید بشه اما باز هم کسی نسبت به این موارد اعتراضی نداره
📃به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سازمان بهداشت جهانی، با وجود اینکه نور خورشید موجب تولید ویتامین D دربدن می شود مضراتی نیز دارد و قرار گرفتن زیاد در معرض نور خورشید سالیانه ۶۰ هزار نفر قربانی می گیرد.
🔻افرادی که به منظور برنزه شدن پوست یا دلایل دیگر بیش از حد در معرض تابش نور خورشید قرار بگیرند دچار انواع مشکلات از جمله سرطان پوست، سوختگی های پوست، پیر شدن زودتر از موعد و ایجاد چین و چروکهای پوستی و حتی آب مروارید چشمی می شوند.
📝مورخان درمورد پوشش زنان قبل از ظهور اسلام نوشته اند که بخاطر شرایط آب و هوایی و گرمای هوا حتی زنان یهودی و مسیحی هم برای محافظت از خود در برابر آفتاب از پوشش سر استفاده می کردند
⛅️پس فصل گرما زمانی هست که ما بیشتر از هر وقت احتیاج داریم به یک پوشش مناسب و آزاد که هم از نور آفتاب مصون بشیم هم با رعایت حدودی که خدا معین کرده امنیت و آرامش رو برای خودمون و دیگران به ارمغان بیاریم
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️برخوردهای نژادپرستانه با زنان #محجبه در استرالیا
🔻"ماسیلیا آیلی" از 'استرالیا'معتقد است که زنان باید در انتخاب اینکه می خواهند پوشش سر داشته باشند آزاد باشند
🔻زمانی که خواهرم برای اولین بار روسری سر کرد ، بهترین دوست دبیرستانی اش سه سال با خواهرم صحبت نکرد.
دو هفته بعد ، یک زن در اتوبوس بر سر دوستم فریاد زد و از او خواست که از ماشین را پیاده شود یا به جایی که از آنجا آمده برگردد
🔻یک ماه بعد ، دوست دیگری بعد از حضور با یک روسری از مصاحبه شغلی اخراج شد ، اگرچه ایمیل بر مبنای آن بودکه "آنها از صلاحیت های او بسیار تحت تأثیر قرار گرفته اند".
چند ماه بعد ، خانمی در مسجد به من گفت که بعد از کار از رفتن به خانه می ترسد زیرا هر شب گروهی از پسران جوان او را از ایستگاه اتوبوس به سمت خانه اش دنبال می کردند و تهدید می کردند که روسری او را از سرش در می آورند
🔻بنابراین وقتی تصمیم گرفتم حجاب داشته باشم ، از خودم پرسیدم: "ماسیلیا" چرا تصمیم گرفتی آن را بپوشی؟"
⚜بالای سرم ، یک جواب کاملاً مشخص بود: خدا.
درست مانند اینکه بت پرستش نکنید و والدین خود را ارج گذارید ، پوشاندن سر خود نیز در اسلام یک دستور است و هنگامی که مطمئن شدم پوشاندن موهای من کاری است که به عنوان عبادت خدا انجام می دهم ، مطمئن شدم که می خواهم حجاب داشته باشم
🌐منبع:https://www.abc.net.au/news/2018-04-08/wearing-the-hijab-the-girl-in-the-headscarf/9612992?utm_campaign=news-article-share-control&
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_هفتم شهلا و شهرام زدند زیر خنده. من با صدای بغض کرده گفتم: آن روز هم
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_هشتم
آن شب جاده ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد.بیابانهای تاریک بین راه وحشت مرا چند برابر کرده بود.
فکرهای زشتی سراغم می آمد؛ فکرهایی که بند بند تنم را می لرزاند. مرتب امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را صدا میزدم تا خودشان محافظ زینب باشند.
به جز نور چراغهای ماشین، جاده و بیابان های اطرافش تاریکی و ظلمت بود.
وجیهه گفت: اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد، نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت.
آن مجروح سفارش های زیادی درباره ی #نماز و #حجاب و#درس_خواندن و #کمک به جبهه ها کرده بود که همه ی ما سر صف به حرف های او گوش کردیم.
تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند.
وجیهه راست میگفت. مجروحی به اسم عطاالله نریمانی، یک مقاله درباره ی خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح را هم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. ماشین هر چه میرفت به اصفهان نمیرسیدیم.
چقدر این راه طولانی شده بود! من #هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد.
خدا خدا میکردم که زودتر به اصفهان برسیم. وقتی به اصفهان رسیدیم، اول به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم.
دیر وقت بود و نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند. من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم و داخل بیمارستان شدیم.
اول دلم نیامد سراغ اورژانس بروم. به هوای اینکه شاید زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد، به بخش مجروحین جنگی رفتم و همه ی اتاق ها را یکی یکی گشتم.
مادرم و بچه ها در راهرو منتظر بودند. وقتی در بخش زینب را پیدا نکردم، با وجیهه به اورژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول اورژانس دادم: دختری #چهارده_ساله ، خیلی لاغر، سفید رو با چشمانی مشکی، قد متوسط با #چادر_مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو و شلوار ساده مسئول اورژانس گفت: امشب مجروح تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تخت های اورژانس، مریض های بدحالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود. چند مجروح تصادفی هم با سر و کله ی خونی آورده بودند. پیش خودم گفتم: خدا به داد دل مادرهایتان برسد که خبر ندارند با این وضع اینجا افتاده اید.
آنها هم مثل بچه ی من بودند، اما پیش خودم آروز کردم که ای کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود. فکر اینکه نمی دانستم #زینب_کجاست ، دیوانه ام می کرد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌾🌻🌾
🌱خدابیامرزه خانجون و
همیشه میگفتن :
"خدا نگاه میکنه ببینه
تو با بندههاش چجوری تا میکنی
تا همونجوری باهات تا کنه..."
🌱البته مهربونی خدا جای خودش... اما عدالت خدا هم نباید فراموش بشه ...
🌱 اگه کاری کردی که باعث سردی یه خونه شدی...اگه فاصله انداختی بین یه زن و شوهر ... مطمئن باشاینجوری نمیمونه! ... زمین گرده!
🍀اگه مردِ خونه تو جامعه تلاش کنه نگاه و فکرش رو کنترل کنه ...
🍀و خانمِ خونه هم مراقب پوشش و رفتارش تو جامعه باشه ...
🌱منتظر نگاه خاص خدا تو زندگیشون باشن😍
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️گاهیحق الناس را عملی با غرض می پنداریم،
اما نمیدانیم حق بانویی ناخودآگاه بر گردنمانافتاد.
چون نگاه همسرش به سوی ما رفت....
#مونولوگ
#سلاله_زهرا
#عکس_تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
برای عدالتخواهی و بهتر شدن اوضاع جامعه چه باید کرد؟ 🤔
وظیفه من چیه؟❓❓❓
✅پاسخها و راهکارها در 👇🏻
🔆 دوره آموزشی راه بیداری با موضوع:
بررسی شیوههای مطالبهگری و نظارت بر عملکرد مسئولین
🔹فکر موثر 🔹کار موثر
✅ دوره آموزشی فشرده ۴ جلسه
🗓 جلسه اول : پنج شنبه ۱٠ تیر ماه
🗓 جلسه دوم : پنج شنبه ۱۷ تیر ماه
🗓 جلسه سوم : پنج شنبه ۲۴ تیر ماه
🗓 جلسه چهارم : پنج شنبه ۳۱ تیر ماه
🕔 ساعت ۱۷ الی ۲٠
حضوری(محدوده مرکز و غرب تهران )
و
مجازی 💻
👈 رایگان
✅ جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر وارد لینک زیر شوید👇
🌐 rahebidari.ir/sabtenam
🔆 شورای آموزش راهبیداری زیر نظر ستاد امربه معروف و نهی از منکر 🔆
🔆 @rahe_bidari 🔆
🛑به روز باشیم
⭕️ توییت جالب کاربر عراقی.
ایران تنها کشور اسلامی است که واکسن کرونا را ساخته است.
همه ی مسلمانان به آن افتخار کنند چون افتخار اسلام است.
👤 آق قلندر......🇮🇷
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
🚔طبق اعلام پلیس ،زنان برزیلی که به امید ستاره شدن در k pop به کره جنوبی رفته بودند مجبور به تن فروشی شدند.
🎶موسیقی پاپ در کره به نام k pop مخفف موسیقی پاپ کره ای است.به چهرههای معروف صنعت موسیقی در کره، «idol» یا بُت می گویند. مسیر تبدیل یک استعداد به یک بت در کره، بسیار سخت و بیرحمانه است. وقتی یک استعداد جوان یا نوجوان با یک کمپانی حوزه موسیقی در کره جنوبی قرارداد بست، تقریبا تبدیل به یک برده در دست کمپانی می شود.
🔻هفت زن برزیلی که برای کار در صنعت K-pop به کره جنوبی آمده بودند مجبور به فحشا شدند.
پنج مرد کره ای به ظن قاچاق انسان ، حبس و دلال بازی دستگیر شده اند.
گفته می شود که این مردان در اوایل ژوئیه از طریق شبکه های اجتماعی به هفت زن برزیلی ، که به فرهنگ پاپ کره علاقه داشتند ، ارتباط برقرار کرده اند.
🔻گفته می شود که آنها زنان را متقاعد کرده اند که می توانند به آنها در خواننده یا مدل شدن در کره جنوبی کمک کنند ، حتی پروازهای رفت و برگشت رایگان را برای زنان فراهم می کنند.
اما پس از ورود آنها، این افراد گذرنامه هایشان را توقیف كرده ، آنها را در محل های اقامت در گویانگ و پاجو در استان گیونگی محدود كردند و پروازهای برگشت شان را به برزیل لغو كردند. طبق گفته پلیس ، سپس زنان را به روسپی خانه ها فرستادند و به ازای هر زن 2 میلیون وون (1650 دلار آمریکا) دریافت کردند.
🌐منبع:
https://www.scmp.com/lifestyle/entertainment/article/3025314/k-pop-hopefuls-brazil-forced-prostitution-south-korea
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_هشتم آن شب جاده ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد.بیابانهای تاریک بی
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_نهم
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.
پاکبانان شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد. آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستانها سر بزنیم.
توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند او را #دزدیده باشند؟
مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها،خدا نکند. انگار با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد. ناخداگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت.
یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم: انی خود را باختم.
#اینجا_جای_من_نیست. باید بروم، باید بروم.
خانه ی زینب کجا بود؟ کجا میخواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما #غسل_شهادت کن!
مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت، این حرف ها چیست که می زنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی میکنید؟
من باز هم جوابی ندادم،اما فکرم پیش #وصیت_نامه_های زینب بود؛ آن هم دو تا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آن چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا می توانم توی خیابانهای تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را #گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم. وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس.
آن شب از همه چیز میترسیدم. سر زدن به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از #گمشده ی من نبود.
دختر#چهارده_ساله من در #اولین_روز_سال_جدید به #مسجد رفته و برنگشته بود.
زینب من آنچنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبوده است؛ هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می کردم، می بوسیدمش،باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓