#درسهای_یک_فتنه
بخش بیست و دوم
🔸 خب سوال اصلی چی بود؟
این همه فساد چرا گیردادن به حجاب⁉️
❇️ با توجه به مطالب قبلی مشخص شد که اصلا اینطور نیست که فساد فقط در ایران باشه. اصلا هم اینطور نیست که فساد در ایران بیشتر از سایر کشورها باشه حتی کمتر هم هست.
✅ دلیل این کم بودن هم بیشتر بر میگرده به "هویت اصیل ایرانیان و فرهنگ تشیع". محبت به اهل بیت علیهم السلام و انواع فعالیت های فرهنگی مثل هیات ها و مساجد و مراسمات ادعیه و اعتکاف و خصوصا #اربعین موجب شده که مردم ایران نسبت به سایر کشور ها جرم و جنایت کمتری مرتکب بشن
⭕️ ضمن اینکه عموما کسانی هم که اهل جرم و جنایت هستند به خاطر تاثیر پذیری از فرهنگ غرب بوده. هر شهری که بیشتر غربزده شده باشه آمار فساد و حنایاتش بیشتره.
پس تا اینجا مشخص شد که اسلام هیچ وقت موجب افزایش فساد نشده که عمیقا هم باعث کاهش فساد شده.
🔺 اما در کار رسانه ای جوری به ذهن مخاطب القاء میشه که انگار هرچی فساد و بدبختیه زیر سر اسلام و روحانیت هست.
👈🏼 یکی از شگردهای رسانه ای مهم دشمن اینه که همیشه نقاط قوت ما رو تبدیل به نقاط ضعف کرده.
یعنی اسلام و روحانیت که نقطه قوت انقلاب اسلامی هست رو انقدر علیهش تبلیغ کردن که همه این دو تا رو عامل بدبختی و مشکلات کشور میدونند!
در حالی که یه محاسبه ساده نشون میده که قضیه کاملا برعکس هست...
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #بی_روسری_قشنگترم!
⭕️ #آزادی_محض!
#حجاب #اعتراض #لبیک_یا_خامنه_ای
•┈••✾☘️🕊☘️✾••┈•
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم #نشر_مجدد 🔰 مشکل اقتصادی رو چی میگی؟! بعضیا هم هستن که میگن بله ما هم میدونیم مهسا ا
🔴به روز باشیم
🔰 آیا تحریم ها برای حکومت وضع میشه و بر ضد مردم نیست؟!
حکومت ایران برآمده از رای و نظر مردم بوده و هست. از ابتدای انقلاب جنگ و تحریم علیه مردم راه انداختن تا مردم از انقلاب خودشون خسته بشن. این ترفند دشمن هست. خودش زخم می زنه و خودش هم روی زخم میشینه.
نمیشه از یک طرف تحریم کنی تا اقتصاد یک کشور رو به قول خودت فلج کنی، و از یک طرف هم بگی حکومت به مردم رسیدگی نمی کنه و اقتصاد ایران مشکل داره... اگه راست میگی و دلت واسه مردم میسوزه تحریم رو بردار تا حکومت راحت تر به مردمش رسیدگی کنه. این یک تناقض آشکار هست که دست دشمن رو رو می کنه
البته به لطف خدا با وجود تمامی مشکلاتی که جلو پای ما قرار دادن، باز هم نتونستن موفق بشن و ایران روز به روز داره قوی تر میشه تا جایی که به کابوسی برای دشمن تبدیل شده و ازش به عنوان قدرت برتر منطقه ای یاد میشه.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ١٨ستاره سهیل وارد راهروی ورودی خانه شد. فضای خانه تقریبا ساکت بود. تنها صدای فرود آ
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
١٩ستاره سهیل
هقهق گریهاش گرفت. خودش میدانست چرا گریه میکند، اما سعی کرد، طبق برداشت عمویش وانمود کند. راه دیگری برایش نمانده بود.
-عمو داری گریه میکنی؟ من بمیرم اشکتو نبینم دختر سرتو بگیر بالا. ستاره، عمو!
- چرا شما اینقدر به من بدبینین عمو؟ چرا اینقدر نصیحتم میکنین؟ مگه من بچهام؟ به پیر، به پیغمبر، من بزرگ شدم. اگه ناراحتین من از اینجا میرم. مزاحم زندگیتون نمیشم.
عمو کمی خودش را جلوتر کشید. سر ستاره روی سینهاش گذاشت و دستانش را دور بازوانش انداخت.
-گریه نکن عمو! منم سر پیری یه غری میزنم. یهچیزی میگم. فکر میکنم جوونا همه باید مثل زمونهی ما باشن. الحمدلله تو اهل نمازی. من دلم قرصه. فقط دلم میخواد.. اصلا هیچی! اشکاتو پاککن. یعنی چی ازینجا میری؟ مگه من مردم عمو؟ امان از دست شما جوونا، کاری میکنین آخرش آدم خودش بیاد معذرتخواهی کنه.
ستاره در میان هقهق گریه خندهاش گرفت. با صدای خش داری گفت: «خدا نکنه عمو! منظوری نداشتم.»
اشکهایش را پاک کرد.
-ها، عمو! بخند قربونت برم.
صدای خنده دونفره شان بلند شد. کمی آنطرفتر، عفت از اتاقش بیرون آمده بود. درحالیکه دستش روی چهارچوب در اتاق و متری را دور گردنش قرار داشت به آنها نگاه کرد، جلوتر آمد. با هرقدم که به سمت همسرش نزدیک میشد لبخندش پهنتر میشد.
عمو درحالیکه به ستاره میگفت دختر خودمی، سر ستاره را بوسید و نگاهی به عفت انداخت.
-بهبه عفت خانم خودمون!
عفت گردنش را کج کرد و سعی کرد با لبخندش را حفظ کند.
-برادرزاده و عمو چه دل و قلوهای میدن! چایی میخورین براتون بیارم؟
عمو به مبل تکیه داد. دستش را روی زانویش کشید.
-بیار، قربون دستت.
بعد نگاهی پرسشگر به برادرزادهاش انداخت. ستاره بینیاش را بالا کشید. از روی مبل بلند شد.
-نه، عفت جون! خستهام. خوابم میاد.
از کنار عفت که رد شد، دستان یخکردهاش را که روی بازویش کشیده شد، حس کرد.
-عزیزم! خوب بخوابی.
وارد اتاق شد. شالش را باز کرد و روی تخت انداخت. خودش هم درست همانجا، کنارش نشست. دلش هنوز گریه میخواست. طاق باز روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. در ذهنش اما تماشاچی اتفاقاتی بود که جلو چشمانش رژه میرفت. رفتنش به مسجد، آن خانم چادری که در سرویسها دیده بود، زمین خوردنش، آن آقای روحانی و خانم بداخلاقی که به او تهمت زده بود و طعنههای بیامان دلسا.
با خودش فکر کرد که بدشانسترین دختر دنیاست.
به پهلو خوابید. خیسی بالش را زیر گونههایش حس کرد. آنقدر غرق افکارش شده بود که اشک ریختنش را احساس نکرده بود. قطرات اشک، گلهای صورتی بالشش را پررنگتر، جلوه میداد.
صدای پیام گوشیاش را شنید. در دلش گفت:"حالم از همتون بهم میخوره" با پایش ضربهای محکم به کیف زد.
کیف، با صدای زیاد روی زمین پرت شد. صدای شکستن چیزی از درون کیفش بلند شد.
چشمانش داشت سنگین میشد. یادش آمد که چطور نماز نخوانده را، خدا در برابر عمویش، خوانده حساب کرده بود. نگاهی به ساعت دیواری روی اتاقش انداخت. عقربههای قلب مانند، ساعت یک و پانزده دقیقه را نشان میداد.
میدانست که دیگر نمازش قضا شده، ولی چیزی نمیگذاشت راحت بخوابد. چند بار پهلو به پهلو شد. تا اینکه پنج دقیقه بعد، تصمیم گرفت بعد از قضای نمازش بخوابد.
دلش نمیخواست برای وضو گرفتن، از اتاق بیرون برود. دوست نداشت دوباره مورد بازجویی و نصیحت قرار بگیرد. یادش آمد که گاهی عمو با بطری آب، وضو گرفته بود. به سمت کمد لباسیاش رفت. حوله سبزرنگی را برداشت.
چهارزانو گوشهاتاق، پایین پنجره نشست. حوله را روی پاهایش گذاشت و با آب بطری که روی میزش بود، وضو گرفت.
چادر نماز کرم رنگش را از روی صندلی برداشت. قبل از اینکه نماز بخواند، به سمت کشوی میزش رفت. جعبه بزرگ رنگی را بیرون آورد. درش را باز کرد. چنددقیقهای چشمانش را بست و فقط بویش کرد. بوی عطر یاس داخل جعبه، تمام فضای اتاق را پر کرد. اما خیلی سریع در جعبه را بست و سرجایش گذاشت.
کمی گشت تا مهری از بین وسایلش پیدا کرد و نمازش را خواند. بعد از نماز چنددقیقهای بیحرکت نشست. همانطور که به مهر زل زده بود، اشک میریخت. نگاهی به ناخنهای لاک زدهاش انداخت. یادش رفته بود قبل از وضو لاکش را پاک کند،اما گشت و گشت به دنبال توجیهی برای رفتارش.
-من بدون لاکم وضو میگرفتم، نمازم بهتر ازاین نمیشد. فقط میخواستم بیحساب بشیم، که شدیم. ازین زندگی خسته شدم، میفهمی؟ به همه خوبْ خوبْ رسید ، به ما که رسید ته کشید.
و این توجیه، آغاز توجیههای بعدی زندگیاش را رقم زد.
روی زمین، کنار مهرش دراز کشید. دانههای اشک، مهرش را خیس کرد. با بوی نَم مهر تربتش خواب رفت.
❌کپی رمان ممنوع!
✅ کپی بقیه پست ها آزاد
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️خشونت و ظلم به زنان در صنعت #پورن فرانسه صدای سناتورها را درآورد
🔻آزار جنسی و فیزیکی در صنعت پورن فرانسه به صورت سیستمیک وجود داره و قانون گذاران باید نظارت بیشتری بر فیلم ها و محصولات صنعت پورن داشته باشن و از کودکانی که به شدت آسیب می بینند محافظت کنند
🔻گزارشی با عنوان "جهنم پشت صحنه" اولین گزارش پارلمان فرانسه هست که به طور اختصاصی روی این مسئله تمرکز کرده، صعنت پورنی که از آن به نام درنده یاد می کنند
🔻در این ویدیوها خشونت شدیدی علیه زنان اعمال میشه. هشدار جدی ای که سناتورها داده اند در رابطه با افزایش کودکانی هست که این ویدیوها را تماشا می کنند با اینکه دیدن این فیلم ها برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است
🔻سناتورها خواستار تغییر در قوانین برای حل معضلات ناشی از صنعت پورن هستند
ــــــــــــــــــــ
📌 بچهها هم نشستن بیصبرانه منتظر تغییر قانونن تا دیگه فیلم بد نبینن... ینی خاک بغ سغتون با این افکاغ قدیمیتون 😂🖐
📌 بند اول قانون جدید لو رفت:
➖ هرکی فیلم 18+ ببینه خره... 😂😂
🌐منبع:https://www.theguardian.com/world/2022/sep/28/sexual-abuse-systemic-in-predatory-french-porn-industry-senate-finds
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
006.mp3
1.87M
#جهاد_تبیین 6
🔹 چرا ما نیاز به جهاد تبیین داریم؟
🔶 دین دارای پیچیدگی هایی است که اگر تبیین نشود دشمن از این پیچیدگی ها استفاده کرده و ضربه میزند
استاد پناهیان
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#تربیت_فرزند
#مشکل_اعتقادی یا #راحت_طلبی ⁉️
✅ اولین تکلیف مادر، مدیریت راحت طلبی
🔰طبق گفتهی بزرگان،از سن ۷ تا ۱۴ سالگی، بهترین زمان مدیریت راحت طلبی فرزندمون هست
❌ خیلی از بزهکارا مشکلشون اینه که موضعِ درستی نسبت به راحت طلبی نگرفتن ،بهمین خاطر در جوانی اسیر #شهوت شدن(شهوت جنسی، شهوت مال،شهوت قدرت،شهوت شکم و...)
✅شهوت پرستی مانع خودسازی
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#گزارش #بینالملل ♨️خشونت و ظلم به زنان در صنعت #پورن فرانسه صدای سناتورها را درآورد 🔻آزار جنسی و
🔸این خبره بود که دیروز زدیم؟
من از دیروز برای نمایندههای مجلس فرانسه نگران شدم که قراره به این همه فیلم پورن بیشتر از قبل نظارت کنن!! 😂😂
پ.ن: یکی نیست بگه اینا قبل از حرف شما، خودشون به دقت نظارت داشتن... شما خبر ندارید... 😂😂
🎓 @Hejabuni | دانشگاهحجاب 🌸