#گزارش
#بینالملل
♨️راحتی و آسایش متهم باند #بردهداریجنسی در زندان
⬆️تصویر بالا آپارتمانی است که "جفری اپستین" در آن به دختران زیر سن قانونی تجاوز می کرد
💰"جفری اپستین" یک فرد بسیار ثروتمند آمریکایی بود که با همکاری یک زن ۶۰ ساله به نام گیلین ماکسول دختران ۱۳ تا ۱۵ ساله را به بهانه کار در صنعت مدلینگ به آپارتمان خود می کشاند و به آنها تجاوز می کرد
🔻"جفری اپستین" با افراد سرشناس زیادی از جمله شاهزاده اندرو ، دونالد ترامپ و... در ارتباط بود و بعد از اینکه اتهاماتش ثابت شد در زندان خودکشی کرد
🔻زن همدست "جفری اپستین" به بیست سال زندان محکوم شده بود که وکلای او در تلاش هستند مجازات او به ده سال تقلیل پیدا کند
🔻به تازگی تصاویری از "گیلین ماکسول" منتشر شده که در محوطه ی بیرون زندان ورزش می کند.قربانیان این پرونده نسبت به مجازات در نظر گرفته شده معترضند چون معتقدند این خانم زندگی دختران زیادی را نابود کرده
📌از سال ۲۰۲۰ که این خانم دستگیر شده و جنجال خبری زیادی به پا کرده، رسانه هایی که الان مدعی دفاع از حقوق زنان هستند هیچ واکنشی نشون ندادن
🌐منبع:https://www.mirror.co.uk/news/us-news/jeffrey-epsteins-sex-slave-holding-2815340
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
⭕️ سالروز وفات شهادتگونه حضرت معصومه تسلیت باد.
📸 همین الان حرم مطهر فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
🏴 @Hejabuni 🏴
part03dameshghfinal64.mp3
10.85M
#دمشق_شهر_عشق3
✅رمان دمشق شهرعشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادتهای مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت میشود.
#سوریه
#عبرت
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌امر به معروف دختر کشف حجاب سیگار به دست در روز گذشته در تهران
📢یادتون نره این روزها که کشف حجاب ها زیاد شده بی تفاوت از کنارشون عبور نکنید و با شیوه های #دختران_انقلاب امر به معروف کنید.....
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#زن_عفت_افتخار
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🚖امروز وقتی سوار تاکسی شدم گفتم چقد هوا سرد شده !
راننده بهم گفت:
"کار خودشونه!
یه دستگاه هایی از روسیه وارد کردن که هوای سرد روسیه و سیبری رو منتقل میکنه اینجا
میخوان زنا پوشیده تر بیان بیرون"
((((((((: یه لبخند از اینجا تااااا ناکجاآباد برای منطقشون :/
#عکس_تولیدی #کارخودشونه😐
🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ٣٢ ستاره سهیل صورت ستاره از تعجب منقبضشده بود. مینو قهقهه بلندی سر داد. -چرا این
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
٣٣ ستاره سهیل
مینو پرسید: «چی داشتم میگفتم؟ هی حرف تو حرف شد!»
ستاره کمی به قهوهاش لب زد.
-چه طعم باحالی داره. داشتی از کارت من، میگفتی که معلوم نیست کدوم گوریه!
مینو که سررشته کلام دستش آمده بود، آهانی گفت و خواست ادامه دهد که ستاره وسط حرفش پرید.
- ای وای!
-چی شد؟ حالت بد شد؟
-نه بابا، کارتم.. فکر کنم یادم افتاده.
-خب کجا مثلا؟ نکنه تو رستوران کیان؟
-کیان؟ نه! اونجا نه... به نظرم تو مسجدی که زمین خوردم افتاده. کیفم پخش شد رو زمین.. کارتم احتمالا بخاطر جابهجا کردن.. گذاشتم تو همون کیف طلاییم.. آره فکر کنم خودشه.. حتما همونجا افتاده.. حالا کی جرات داره دوباره برگرده تو مسجد؟
جملهی آخر را با حالت زاری گفت و دوباره مقداری از قهوه نوشید.
-این چه طعم لطیفی داره. دستت درد نکنه مینو.
-خواهش میکنم، عزیزدلم! نگران نباش کارتتم میگیری. خدا کنه تو همیشه شاد و خوشحال باشی. هیچوقت غصه نخور. فقط و فقط خوش بگذرون.
ستاره دستش را درون شکلاتخوری برد و دو شکلات شیری را جدا کرد.
-میدونی، این چند روزی که باهات گشتم، حالم خیلی بهتره.. ولی اصلا دلم نمیخواد برگردم تو اون خونه لعنتی.. عین زندون میمونه..
مینو هم یک شکلات تلخ در دهانش گذاشت و یکنفس، فنجان قهوه را بالا کشید.
- این حرفها چیه دختر؟ خونوادتن ناسلامتی!
- همون ناسلامتیت خیلی درست بود. سنشون از من بیشتره.. درکم نمیکنن.. خونه نیست که.. پادگانه.. وقتی میرسم خونه، هی سوال ، هی سوال.. کجا بودی؟ با کی بودی؟ کجا میری؟ چرا میری؟.. خسته شدم دیگه! کاش میشد مستقل باشم. بهخدا این حرفا تو دلم گیرکرده بود. دلم میخواد به یکی بگم. وقتی بیرونم این تلفن که زنگ میخورهها تمام بدنم میلرزه.
مینو ظرف شکلات را بهطرف ستاره هل داد.
-بردار بخور، خوشمزهست. پس خوب به تورم خوردی.. ببین ستاره! بذار همین اول بهت بگم.. درسته تو میخوای آزاد باشی، هرکار دوست داری بکنی. ولی هرچیز راهی داره، هر آدمی هم یه قلقی داره! قلقش دستت بیاد، زندگیت درست میشه.
ستاره با تعجب پرسید: «منظورت چیه؟»
- واضحه دیگه! عموت دوست داره چه جوری باشی؟ دوست داره چهکار کنی؟ همون کارو بکن دیگه! دلشو بدست بیار. عموته بالاخره! حق داره نگرانت باشه.
ستاره فنجان قهوه را جلوی صورتش گرفت و به طرح موج دار روی آن خیره شد. دمغ گفت:
«به اون که باشه، دوستداره شب تا صبح مسجد باشم.. چادر بپوشم.. نمازشب بخونم.. من که نمیتونم برده اون باشم. میخوام خودم باشم. آزاد باشم.»
مینو فنجان سفید را از میان دستان ستاره بیرون کشید و رویمیز گذاشت. دستانش را محکم فشرد.
- برده کجا بوده؟ تو کار خودتو میکنی. هر کاری که فکر میکنی درسته.. ولی جلوی عموت، کارهای مورد علاقه اونو انجام میدی یا مثلاً میگی انجام دادم.
- من نمیخوام دروغ بگم.
مینو که انگار کلافهشده بود، دستش را محکم به پیشانیاش کوبید. به پشتی صندلی تکیه داد. نفس عمیقی کشید و دوباره رو به ستاره گفت: «عزیز من! اولاً که این دروغ نیست؛ این حفظ حرمت بزرگتر هست. تو فقط میخوای دل عموتو بدست بیاری، تا راحتتر بتونی زندگی کنی. اینجوری بخوای ادامه بدی از بین میریها! دوماً، اگر دروغ باشه از نوع مصلحتیشه که بازم قصدت خیره.. حالا دیگه خود دانی عزیزم. دلم ریش میشه وقتی میبینم اینقدر تو خودتی و دلگیری!»
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔴 اعتراض همجنسبازان به راهپیمایی ۱۳ آبان
وقتی یه کاری میکنی که نوادگان قوم لوط فشار میخورن یعنی داری راه درست رو میری 😉
🗣 بچه مسلمون
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓