recording-20230605-225530.mp3
3.31M
#یک_انتخاب_عاقلانه 1
بخش اول:
⭕️ اصلا چرا انقدر میگید حجاب؟! 🤨
🔸ارتباط آزادی و حجاب
🔹حاج آقا حسینی
@hejabuni
هدایت شده از دانشگاه حجاب
💐 ۹ ماهه تضمینی روان عربی حرف بزن ☺️
😎 روشی نو 👌 فقط با روزی ۱ ساعت ⏰
❤️ eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
❤️ eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
✅ مورد تایید دانشگاه حجاب👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب اصلا خوابم نمیبرد ، دائم این عکس پر از درد و غمِ پسر و دخترای قد و نیم قد شهید محمد قنبری که دیشب یتیم شدند؛ جلوی چشمام بود😔
هدیه تولد کیان پیرفلک از طرف مادر نامتعادلش یتیم شدن این بچهها بود!
آرزوی صبر میکنیم برای خانواده مظلوم شهید قنبری 🤲🥺
#شهید_محمد_قنبری #ایذه
•┈➺✿➣ @hejabuni
🔺در تصاویر منتشر شده از خودرو و بدن پویا مولایی واضحه که وقتی قصد داشته مجدد مابقی نیروهای پلیس رو زیر بگیره از سمت راست مورد اصابت و متوقف شده و در سمت دیگر بدن اثر تیر نیست که نشون از پیاده شدن باشه.
در ضمن خواهرش هم بعد از اینکه متوجه لورفتن روایت دروغش شد این استوریش رو پاک کرد و استوری انتقام گذاشت
🔻بنظر مدتهاست یک نوع بلاگر دیگر هم به جمع بلاگرهای مجازی اضافه شده، باید اسم این افراد جدید را "بلاگرهای خون" گذاشت.
🔺چرا بلاگری نکنند؟ وقتی هم صنفان قبلیشان بدون هیچ مشکلی با همین سبک بلاگری معروف شدند، با افراد مشهورتر دیدار کردند و احتمالا کسب درآمد هم کردهاند
•┈➺✿➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
💐 ۹ ماهه تضمینی روان عربی حرف بزن ☺️ 😎 روشی نو 👌 فقط با روزی ۱ ساعت ⏰ ❤️ eitaa.com/joinchat/644284
💛
دوستان از فرصت یادگیری زبان عربی استفاده کنید.
فقط ۲ روز تا پایان ثبت نام مونده. کانالش خوبه👌👇
❤️ eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
دانشگاه حجاب
🔺در تصاویر منتشر شده از خودرو و بدن پویا مولایی واضحه که وقتی قصد داشته مجدد مابقی نیروهای پلیس رو ز
.
🔻یکی از مهمترین عوامل تحریک مردم در فتنه مهسا امینی قطعا سلبریتیها بودن!
🔺سادهترین و کمترین مجازات برای کسانیکه امنیت ملی رو به خطر میندازن ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی هست!
⁉️ تا کی قراره این حامیان تروریست آزادانه فعالیت کنند و خانواده تروریستها #بلاگر_خون بشن و باهاش فالور جذب کنن؟؟؟🩸
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 56👇 یه ربعی گذشت. از بابا خبری نشد. خواستم به ب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 57 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 57 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 57👇
- باشه عزیزم آدرس رو براتون پیامک میکنم.
تلفن که تموم شد از خوشحالی یه جیغ آهسته زدم و بابام رو بغل کردم.
نشستن روی صندلی برام سخت شده بود.
دلم میخواست پرواز کنم..
خوب شد تلفن رو جواب دادما!
واااای که چه خبر خوبی بود.
یعنی کیف پولم پیدا شده؟
خب دوربین مخفی که نیست!
طرف هم که مرض نداره.
حتما پیدا شده دیگه.
دل تو دلم نبود.
دیدید گفتم موضوع گروگان گیری منتفیه!
بابام آج و واج من رو نگاه میکرد!
لابد داشت افسوس میخورد و با خودش میگفت این چه دختر خل و چلی هست که من دارم!
سریع هر چه که بود برای بابا تعریف کردم تا اونم از نگرانی در بیاد.
این بار من پشت فرمون نشسته بودم.
روشن کردم و جَلدی راه افتادیم.
خوش و خرم بودم که این ذهن بیمارم دوباره شروع کرد!
هر چی خوشحالی بود زهرمارم شد...!
جنگی توی ذهنم راه افتاده بود.
نکنه کیف پول خالی باشه!
نکنه همه این ها یه نقشه باشه
دوباره تپش قلبم شروع شد.
آخه کی حاضره از چند میلیارد چک و کلی پول نقد و از همه مهمتر از چک های سفید امضاء بگذره.
ذهن مثبت اندیشم شروع کرد به جواب دادن:
خب این که نگرانی نداره.
الان که شماره طرف رو دارم.
زنگ میزنم میپرسم ازش دیگه.
ذهن منفی بافم گفت:
ساده نباش هانیه! زنگ نزنیا!
نکنه این یارو هنوز داخلش رو ندیده باشه.
اونوقت زنگ بزنی خودت طعمه رو دادی دهن گرگ!
آره اینطوری بدتره. نباید زنگ بزنم!
با صدای آلارم گوشی، فکر و خیالاتم پاره شد.
خودش بود. آدرس رو برام پیامک کرده بود.
واقعا نمیدونستم باید چه کار کنم.
شاید الکی ترس به دلم راه دادم
ذهن مثبت اندیشم گفت:
نگرانیت الکیه!
به صداش نمیخورد اهل خلاف ملاف باشه!
خودت رو آزار نده!
ذهن منفی بافم ول کن نبود:
بیخودی مثبت اندیش نباش دختر!
حالا مگه اونایی که اهل خلافن صداشون چه جوریه؟!
اصلا از کجا معلوم کیف رو خالی نکرده باشه؟
شاید واسه رد گم کنی و مظلوم نمایی زنگ زده؟
حتما میخواد بگه که آاای من بی گناهم.
و الا خودم بهتون زنگ نمیزدم!
اون یکی ذهنم گفت:
این چرت و پرت ها رو بذارید کنار!
مریض که نیست خودش بیاد سر نخ بده دست پلیس!
خب ما که ردی ازش نداشتیم که بخواد ردشو گم کنه یا نکنه!
فکرم زخمی و قاطی پاتی بود.
من یکی که از دستش کلافه شدم!
شما هم به بزرگی خودتون ببخشید!
ذهنه دیگه! آدم که نیست!
بحث جوری بالا گرفته بود که دیگه منفی و مثبتش گم بود!
نگو ردی نداشتیم! پول نقد که نیست! چکه!
بالاخره هر زمان که میخواست چک ها رو نقد کنه ردش پیدا میشد!
شایدم طرف دیده نمیتونه چک ها رو نقد کنه و لو میره اومده یه مژدگانی تپل بگیره!
- مژدگانی؟ چه مژدگانی میتونه ارزش چند ده میلیارد و چک سفید امضا رو داشته باشه!
این حرفای بچگونه چیه؟ طرف که نمیاد کیفم رو بدزده بعد بیاد بگه مژدگانی بده تا بهت بدم!
تازشم... میتونه بره چک ها رو بفروشه. اونوقت رَد مَد هم پَر!
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
محبت درمانی (13).mp3
7.86M
دانشگاه حجاب
🔸فاصله دو اندیشه در مورد زن 🔸 🔸از زمین تا آسمان🔸 🟢 زن مبدأ همه خیرات است. مانهضت خودمان ر
🛑 اگه دیدید یه نفر هنوزم داره از تکریم زن تو #پهلوی دفاع میکنه این تصویر دردناک از زنان ایرانی که به کاروان تدارکاتی در حال عبور متفقین پناه آوردن تا لقمه نانی برای خودشون و بچه هاشون درخواست کنند‼️رو نشونشون بدید؛
اگه از شَرم؛ آب نشدن اسمشون رو انسان نگذارن!
🗓 5 ژوئن 1943(چند ماه بعد از تبعید ذلت بار رضا خان)
#زن_در_دوران_پهلوی
👆این هشتگ رو نگاه کنید
•┈➺✿➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
دیشب اصلا خوابم نمیبرد ، دائم این عکس پر از درد و غمِ پسر و دخترای قد و نیم قد شهید محمد قنبری که دی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️◾️▪️ ای تاریخ ،قلمت بشکند اگر ننویسی از مظلومیت این بچههای قدو نیم قد و پدری که بیگناه پرپر شد. 😭
به هرچه که میپرستید و نمیپرستید، این بچهها هم هموطنان شما هستند، تموم کنید این خشم و برادرکشی رو.
✍ محرداد کریمزاده
#شهید_محمد_قنبری
•┈➺✿➣ @hejabuni
✅ قوم باغیرت و شریف بختیاری را با امثال مادر شهید قنبری بشناسیم، نه اون زن بلاگر رنگین کمانی که ... ! 🌈
برای سلامتی مادران شهدا صلوات❣
#شهید_محمد_قنبری
•┈➺✿➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 57👇 - باشه عزیزم آدرس رو براتون پیامک میکنم. ت
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 58 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 58 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 58 👇
بوووووق بوووووق.
چرا اینقدر لفتش میده این!
بووووووووووووق
برو دیگه!
بالاخره لگنش رو حرکت داد!
طرف از خونه اومده بیرون ولی تصمیم نگرفته کجا میخواد بره!
سر چهارراه که رسیده زده روی ترمز، تازه داره فکر میکنه کدوم طرفی بره بهتره!
ماشینه رفت ولی من برای چندمین بار پشت چراغ همیشه قرمز موندم.
این خیابونا هم که همیشه شلوغه!
اگر خلوتی هم هست جای من نیست!
من که هر کجا میرم همه تولیدی کارخونه های ماشین سازی هم میان همونجا!
دقیقا همیشه آدما باید همون خیابونی کار داشته باشن که منم کار دارم!
دوباره به فکر رو رفتم...
اندر فوائد ذهن شلوغ و قاطی پاتیم اینه که ترافیک ها کمتر حس میشن!
اگه کیف پول خالی تحویلم بده چی؟
نکنه این خانمه کیف خالی رو پیدا کرده باشه؟!
شاید اونیکه کیفمو زده، هر چی توش بوده برداشته و کیفش رو یه گوشه ای انداخته!
صبر کن ببینم..
یه موضوعی این وسط مشکوکه!
این از کجا فهمیده این کیف واسه منه؟!
بعد از کجا شماره من رو داشته که زنگ زده؟!
دستام یه کمی سرد شده بود.
شاید اگر پیدا شدنش رو هم با پلیس در میون میذاشتیم بهتر بود!
بابا که دید حالم زیاد میزون نیست گفت نزدیک یه سوپری نگه دارم و رفت چیز میزی برام بخره
باید این نگرانی رو تمومش میکردم..
تا برسیم دووم نمیارم.
دلو به دریا زدم.
با شمارش تماس گرفتم.
بووووق بووووق!
زنگ سوم نخورده بود که دوباره صداشو شنیدم...
- سلام خانومی. چه زود رسیدی.
سر و صدای زیادی از پشت خط میومد.
- سلام. نه... خواستم بپرسم..
- ببخشید عزیزم یه چند لحظه...
ای بابا! کجا رفت!! نکنه پیشیمون شده!
پشیمون شده بود که قطع میکرد!
"کوثر جان اون خانم تازه اومدن... من الان برمیگردم..."
یااا خدا! نکنه این بهونه یه آدم ربایی هست؟!
صدای سر و صدا کمتر شد.
- جانم عزیزم. ببخشید معطل شدید. در خدمتم.
شاید گفتنش خیلی مسخره باشه ولی صداش بهم آرامش میداد..
حرف گفتنی رو گفتم!
- ببخشید خواستم ببینم درب کیفو باز کردین؟
یعنی مسخره ترین سوال ممکنو پرسیدم!
پ ن پ با تو و کیفت خاطره داشتم که میدونستم مال توئه!
- آره عزیزم بازش کردم تا ببینم برای کیه بتونم به صاحبش برگردونم. چیزی شده؟
خب حالا چی باید بگم؟! بگم مشکوکم که تو دزدیدی؟! میخوای رد گم کنی؟ منم کارگاه گجتم!
یعنی بعضی وقتا کارایی میکنما!
- ببخشید خانم. یه کم نگرانم خواستم ببینم کیفو کجا پیدا کردید؟
ای بابا! حالا طرف دزدیده باشه هم که نمیاد بگه اتفاقی کیفت رو دیدم خوشم اومد دزدیدمش!
- توی پیاده رو دیدم عزیزم. بیا منتظرت هستم.
- ممنون خانم ببخشید مزاحمتون شدم..
خداحافظی کردیم و قطع کرد.
بیا همینو میخواستی بشنوی؟؟!
حالا توی خیابون یا پیاده رو چه فرقی میکنه؟!
آخ که جا داشت سرمو لای پنجره بذارم و شیشه رو بدم بالا!
چرا ازش نپرسیدم شمارم رو از کجا آورده؟
چک ها توی کیف بوده یا نه؟
اصلا چرا آدرسی که فرستاده نزدیک خونه ماست!!
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872