#گزارش
#بینالملل
🏨اولین بیمارستان استرالیا برای درمان زنان مبتلا به تروما ناشی از خشونت خانگی و جنسی
🔻مریلورد هارب، روانشناس، کار گروهی بیمارستان را رهبری خواهد کرد و گفت که این فضایی خواهد بود که زنان بتوانند احساس امنیت، لیاقت، اعتماد و انتخاب کنند.
او گفت: "این برنامه ها برای کمک به زنان طراحی شده اند
📌مگه تو کشورهای دیگه زنان از خشونت رنج می برن که لازم باشه یک مرکز مراقبت از اونها تشکیل بشه؟!
🌐منبع:https://www.abc.net.au/news/2022-05-10/womens-only-trauma-hospital-to-open-in-wollongong/101048876
#تولیدی
http://eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
صدا ۰۰۶.m4a
7.28M
💎 فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧
🎧 صوت شماره ۴
🎙فاطمه کفاش حسینی
🌹#مبانی_عفاف در خانواده🌹
(راهکارهای حفظ عفاف در خانواده)
■نقش جایگاه پدر
□نقش جایگاه مادر
■نقش روابط زوجین
■ ایجاد عادات خوب از کودکی
□گفتگوی خانوادگی درباره عفاف
═ೋ۞°•🎓•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شغل زنان در سینمای پهلوی
🌤الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ🌤
#حجاب_عفاف
#اسلام_قوی #آزاداندیشی
#در_آرزوی_ایرانی_عفیف
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧕حنانه فقط مدال طلای نجوم نداره
حنانه و مادرش مدال اخلاق، نجابت و مدال زهرایی بودن هم دارن ✅
دختر نخبهمون با ادب و با حجاب لذت بردم از چنین تربیت و ادبی
خدا قوت مادر نمونه 🇮🇷
#المپیاد_نجوم
#زن_حیا_افتخار
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تصاویر به شدت برانداز سوز...
بوسیدن قرآن،
و #حجاب کامل،
و مدال طلا برای ایران اسلامی.
تمام قد بایستیم به احترام بانوی ایران 🇮🇷
#ساره_جوانمردی
✍ علیرضا گرائی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
💢 تصاویر به شدت برانداز سوز... بوسیدن قرآن، و #حجاب کامل، و مدال طلا برای ایران اسلامی. تمام قد ب
🥇🇮🇷
ساره جوانمردی امروز سومین طلای پارالمپیکش و اولین طلای کاروان امسال رو گرفت.
❤️
هدایت شده از مکالمه عربی | ترنم حیات
گزارش واریزی ها تا این لحظه
🫕 پنجشنبه ۸ شهریور
۸۰ ۲۰ ۵۰۰ ۳۰ ۲۰ ۳۰
🫕 جمعه ۹ شهریور
۵۰ ۱۰۰ ۵۰ ۸۰ ۵۰ ۲۵۰ ۵۰ ۱۰۰
۳۸ ۵۰۰ ۲۰۰ ۲۰۰ ۲۰ ۲۰۰ ۱۰۰
۸۰ ۲۰ ۳۸ ۱۰۰ ۱۰۰ ۱۰۰ ۱۰۰
🫕 شنبه ۱۰ شهریور
۱۲۰ ۱۰۰ ۱۰۰ ۲۰۰ ۸۸۸ ۵۰ ۵۰
۵۰ ۳۰۰ ۱۵ ۲۰ ۵۰ ۵۰ ۱۰۰ ۱۰
از ۱۰ هزار تومان واریز داشتیم
تا ۵۰۰ تومان و ۸۸۸ هزار تومان
تا الان ۵ میلیون و ۳۰۹ هزار جمع شده.
اگر نوشیدنی و ماست و اینا هیچی ندیم
۳۴ میلیون و ۵۹۲ کمه. یک یا رضا بگید
به نیت علی بن موسی الرضا علیه السلام
مجتبی مختاری
6273811174047115در اطعام زائران امام غریب شریک شو👆 کلیک کنی کپی میشه. کارت مختص هیئته نیازی به ارسال رسید به جایی نیست. ۴ روز تا شهادت آقا امام رضا علیه السلام 📲 @speak_Arabic | @hejabuni 📲 @kanaldari | @Herzeebnoreza 📲 @mookab313 انتشار دهنده ها
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_شصت_نهم 🎬: ساعتی از آمدن روح الله و فاطمه گذشته بود که صدای در حیاط بل
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_هفتاد🎬:
روح الله با تعجب به پدرش نگاه کرد وگفت: بابا فتانه چی میگه؟! یعنی شما واقعا...
محمود به میان حرف روح الله پرید و گفت: اصلا فتانه درست میگه، اما به نظرتون من حق ندارم برم پی یک زن دیگه؟! روح الله! تو خودت سالهای سال هست که رفتار فتانه را با من دیدی و من رفتار فتانه را با تو دیدم، همیشه مثل یک برده و نوکر براش کار کردم، هر چی داشتم و نداشتم را از چنگم درآورده، پول ، خونه و ماشین و حتی بچه هام را، تو رو که زورش نرسید و خدا را صد هزار بار شکر که رفتی سمتی که فتانه نتونه توی زندگیت دخالت کنه، اما اون عاطفه بیچاره را سوخت، هر روز زندگیش شده جهنم...هر وقت من پام را کج میزاشتم یا از تو دق دلی داشت، یا کوفت درد و زهر مار میخواست، عاطفه میبایست جورش را بکشه، عاطفه میبایست کتکش را بخوره..
و بعد صدایش را پایین تر آورد و گفت: منم آدمم، انسانم، یه ذره آرامش می خوام، یه لمه احترام میخوام، وقتی توی این خونه هستم انگار این مکان نفرین شده است، نه خواب دارم و نه خوراک و نه حتی میل به نماز و عبادت دارم، اما وقتی از فتانه دور میشم، انگار بهشت خدا به من لبخند میزنه، از وقتی با منور آشنا شدم و عقدش کردم، تازه میفهمم معنای زندگی چی چی هست..
فتانه که ساکت شده بود تا محمود حرفهایش را بزنه و کل کارهای کرده و نکرده اش را لو بده با این حرف محمود جری شد و شروع کرد کولی بازی در اوردن: بشکنه این دست که نمک نداره، گفتم دختر بی دست و پات را شوهر بدم خوشبخت بشه، اینم شد دستت درد نکنه ات، حالا برای من اون منور پدر....شده آدم ..
محمود که انکار روی زن دیگه اش خیلی تعصب داشت در حالیکه چوب لباسی گوشهٔ هال را برمی داشت به سمت فتانه خیز برداشت، تمام لباس های روی چوب لباسی پخش زمین شد و محمود میخواست با چوب لباسی به فتانه حمله کنه که روح الله خودش را انداخت وسط و گفت: بابا این چکاری هست، صلوات بفرست، حالا فتانه یه چی گفت..
محمود چوب لباسی را زمین گذاشت و گفت: به این زنیکهٔ بی شرف بگو، هر چی توی این سالها به من و بچه هام فحش دادی و بد کردی، چشمم را بستم، اما خط قرمز من منور هست، حق نداری کوچکترین توهینی بهش بکنی که اگر کردی خونت پای خودت هست..
فتانه که واقعا ترسیده بود، خودش را کشید توی آشپزخانه و در را نیمه باز گذاشت و گفت: واه واه چه افاده ها منور سگ کیه و شروع کرد که فحش های رکیک دادن
محمود ناگهان به سمت آشپزخانه یورش برد و فتانه محکم در چوبی آشپزخانه را بست و خودش هم به در تکیه داد که باز نشود
محمود چند تا شوت محکم به در زد و گفت: بالاخره که بیرون میایی..
اصلا همین جا بگم، از این به بعد فتانه زن من نیست، هر چی از چنگم در آوردی فکر میکنم سگ خورد و دزد برد، میریم محضر طلاقت میدم، بچه هات هم که شدن یکی عین خودت، مال خودت، برای من منور تمام زندگیم هست و با زدن این حرف نگاهی به سعید و سعیده و مجید و روح الله و فاطمه کرد و گفت: این حرف آخرمه، هیچ کدومتون پا درمیانی نکنید که از حرفم برنمیگردم و بعد رو به فاطمه گفت: شرمنده عروس، پاگشات را خراب کردم، الانم باروح الله پاشین با هم میریم شهر، خونه منور،اونجا یه مهمونی براتون میگیرم که چشمای فتانه و امثال فتانه درآد..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872