eitaa logo
دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
224 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌼🌸 میلاد باسعادت جوادالائمه مبارک 🌸🌼🌸 🇮🇷 @hejabuni
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 دستور اخلاقی امام جواد(ع) ▪️اقاجان چه کنیم در دنیا واخرت با اهلبیت باشیم⁉️ @hejabuni
2.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊﷽🕊 🌸🌸🌸اثرات شگفت انگیز محبت به علیه السلام 🥀 میلاد دردانه سلطان علی ابن موسی الرضا(ع) جوادالائمه تهنیت باد🥀 ═‌ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
به مناسبت سالگرد شهادت امام جواد(ع) 🔸مروری مختصر بر زندگی امام نهم👇 🌱امام محمد تقی (ع) که به جواد الائمه معروف است در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری قمری دیده به جهان گشود. پدر ایشان امام رضا (ع) و نام مادر ایشان خیزران است. 🌱ایشان پس از شهادت پدرشان در سال ۲۰۳ هجری قمری در سن 8 سالگی به امامت رسیدند. 🌱دوران عمر امام جواد (ع) ۲۵ سال و دوره امامت ایشان ۱۷ سال به طول کشیده است. 🌱در سال ۲۲۰ هجری قمری معتصم عباسی از امام جواد (ع) خواست که از مدینه به بغداد بیاید و ایشان در همان سال وارد شهر بغداد شدند. همسر امام جواد (ع)، ام فضل بود که معتصم عباسی عموی وی به شمار میرفت. با ورود آن حضرت به بغداد معتصم، ام فضل و جعفر پسر مامون نقشه بر قتل آن حضرت کشیدند، 🥺 زیرا می‌ترسیدند که خلافت از بنی عباس به علویان انتقال یابد. 💔معتصم، به همراه جعفر، در انگور سمی را تزریق کردند و برای‌ام فضل فرستاند. 🥺 💔ام فضل نیز این انگور سمی را مقابل حضرت گذاشت و بسیار از آن انگور تعریف کرد. درنهایت امام محمد تقی (ع) از آن انگور خوردند و به مقام شهادت رسیدند.😢 🌱امام جواد (ع) با این سن کم در مقام امامت بسیار موفق عمل کردن و آن را به درستی و راستی هدایت کردند و توانستند پیروان بسیاری را مجذوب خود کنند. به همین دلیل معتصم عباسی نقشه قتل آن حضرت را به کمک همسرش بنا نهاد تا خلافت به او نرسد.
بال‌های سپید، سایه‌بان نور در دل کوچه‌های خاموش و دیوارهای سنگ‌دل، نوری افتاده بود که آسمان را به گریه و زمین را به لرزه درآورد. پیکر خورشیدی که در ظلمت بیداد، غریبانه بر بام خانه‌ای به اسارت نشسته بود، و زهر کینه، آخرین اذان غربتش را فریاد کرده بود. کبوتران، قاصدان بی‌نام آسمان، با قلب‌هایی روشن‌تر از شمع‌های سوگ، بر فراز آن بدن نورانی فرود آمدند. چون فرشتگان خاموش، بال‌هایشان را گشودند، تا تن مطهر مولایشان را از تابش سوزان آفتاب پنهان کنند. هیچ‌کس ندا درنمی‌داد، اما سکوت بال‌ها فریادی بود که تا ابد در جان تاریخ می‌پیچد. شمع‌ها یکی‌یکی می‌سوختند، بی‌آنکه فروغ‌شان از درد بشکند. و اصحاب، دل‌نگران و بی‌قرار، پشت دری ایستاده بودند که به جای گشودن، سنگینی ظلم را به دوش می‌کشید. هیچ دستی نگشود، هیچ صدایی پاسخ نگفت... جز صدای قلب‌هایی که با تپش مظلومیت، خاک کوچه‌ها را لرزاندند. و آنگاه که ام‌فضل، دست در دست جنون سپرد، آن پیکر قدسی را از بام به خاک افکند؛ زمین، شرمگین لرزید، و آسمان، بغض هزار ساله‌اش را بارید. و باز، کبوتران ماندند... به نشانه. به یاد. به احترام نوری که خاموش نشد؛ چون در دل هر شمعی، هنوز ذره‌ای از آن خورشید روشن است. علیه السلام