eitaa logo
دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.8هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
224 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
#گزارش #بین‌الملل 📡به گزارش خبرگزاری "دِیلی سین چو" دختر چینی به نام "ژانگ جیا کینگ" که در شبکه های اجتماعی "چین" شهرت داره و به نوعی اینفلوئنسر محسوب میشه وقتی ازش درمورد علت #حجابش پرسیده شد جواب داد: 🔻 ؛ممکن دلیل #حجابم تاثیر دوستان مالزیایی ام باشه،من وقتی اونهارو با #حجاب می بینم به نظرم خیلی جذاب و دلربا 💓هستن با این پوشش 🔻یکی دیگه از دلایل من برای انتخاب #حجاب اینه که در این پوشش "حیا"و "نجابت" زن حفظ میشه و این حس خیلی خوبی به من میده ❓از من سوال میشه که #مسلمان هستم؟ نه من مسلمان نیستم ولی #حجاب رو دوست دارم 🖼عکس #محجبه "ژانگ" بیش از ۵۰۰۰ بار در توییتر دیده👁‍🗨 شد و ۱۷۰۰۰ بار لایک👍 شد 🌐منبع:https://www.worldofbuzz.com/im-chinese-but-i-like-to-berhijab-netizens-stunned-by-chinese-non-muslim-girl-who-wears-hijab-for-fun #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش #بین‌الملل 💢"غزاله بنسریتی" زن #محجبه که به همراه دو دخترش قصد ورود به مرکز پپسی(مرکز چند منظوره برای برگزاری مسابقات ورزشی و کنسرت موسیقی) در شهر "دنور" ایالت کلرادو آمریکا رو داشت تا اجرای سرود ملی توسط دخترش رو ببینه با ممانعت ماموران "پپسی سنتر" مواجه میشه 🔻به من گفتن فقط در صورتی می تونم وارد "پپسی سنتر" بشم که #حجابم رو بردارم.من به خانمی که مانع ورودم شده بود گفتم اگر فک می کنین #حجاب من از لحاظ امنیتی خطرناک حاضرم در جای خلوتی که مردی نباشه روسریم رو بردارم تا مطمئن بشید که چیزی همراه من نیست 🔻سخنگوی شورای روابط آمریکایی اسلامی ایالت کلرادو اعلام کرد این زن در حضور تعداد زیادی از مردم تحقیر شد ولی مقامات "پپسی سنتر" هنوز واکنشی به این مسئله نشان نداده اند 🌐منبع: https://www.dailymail.co.uk/news/article-7682413/Muslim-American-woman-told-hijab-daughter-performed-National-Anthem.html #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش #بین‌الملل #تولد_دوباره #غرب_نو 💢اولین تجربه #حجاب به من آموخت که عاشق #حجابم باشم 💬از زبان دختر تازه مسلمان ایتالیایی 🔻وقتی من در سال ۲۰۰۲ مسلمان شدم فک می کردم می تونم یه مسلمان کامل باشم حتی بدون #حجاب 🔻من هنوز نمی دونستم خدا از ما خواسته موها و انداممون رو از نامحرم بپوشونیم.هنوز اعتقادات مسیحیت در من وجود داشت.در مسیحیت فقط کافی ایمان در قلبت❤️ باشه ینی همون "دلت پاک باشه" 🔻من کم کم سعی کردم اطلاعاتم رو در مورد دین اسلام بالا ببرم و از تنها مرکز کتب اسلامی "میلان" کتاب هایی راجع به دین اسلام می گرفتم .مسئول کتابخونه دختری مسلمان و #محجبه بود یک روز ازش خواستم که به من روسری سر کردن رو یاد بده. اون هم به من یاد داد که چجوری روسری سرم کنم و با هم دوست شدیم و من رو دعوت کرد تا با هم به مسجد🕌 بریم 🔻اینجوری شد که من کم کم #حجاب رو پذیرفتم و الان وقتی می خوام از خونه بیرون برم همونطوری که هیچ وقت کفش 👞پوشیدن رو فراموش نمی کنم روسری سر کردن رو هم فراموش نمی کنم 🌐منبع: https://aboutislam.net/reading-islam/living-islam/first-day-with-hijab-learning-to-love-the-scarf #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💢گسترش در "قرقیزستان" 🔻بر طبق گزارش "مرکز فرهنگ ایرانی" در قرقیزستان با همه زیبایی هایش نه تنها در خانواده های مذهبی رواج پیدا نکرده بلکه در خانواده هایی با دیدگاه سکولار هم رواج یافته 🔻"زرینه بارنیوا" دانشجوی قرقیزستانی میگه: چندی پیش دیدگاه غلطی نسبت به وجود داشت و مردم قرقیزستان رو نشونه عقب افتادگی و ظلم به زنان میدونستن "زرینه" : من فعالیت های اجتماعی،سیاسی و فرهنگی زیادی انجام میدم و هیچ مشکلی به وجود نمیاره 🔻"سلطانا" استاد دانشگاهی در شهر "بیشکک" میگه: هیچ کس من رو مجبور نکرده که داشته باشم . حجاب انتخاب خودم هست حجاب فقط یک پوشش نیست. حجاب مسئولیتی که خدا برعهده زن ها قرار داده در قرقیزستان زنان تحصیلکرده و موفق زیادی هستن که هستن 🔻۸۶/۳% جمعیت قرقیزستان مسلمان هستند 🌐منبع:https://iqna.ir/en/news/3462600/wearing-hijab-in-kyrgyzstan 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
سوال❓ آیا ما می تونه روی ما تاثیر بذاره؟ 😇از اینکه رو رعایت نمی کنم یه خورده عذاب وجدان دارم ولی بهم میگن خیلی سخت می گیرم، میگن الان دیگه همه همینجوری لباس می پوشن و عادی شده واسه همه و مشکلی پیش نمیاد، هیچی دیگه همون یه ذره عذاب وجدانم ام از بین میره ♻️عزیزم کاش بجای اینکه دوستان شما روی تاثیر بذارن شما روی اونها اثر بذاری 🤔میدونی چیه انسان موجود اجتماعی و به دوستی با هم نوعانش احتیاج داره.مسئله انتخاب دوست خیلی مهمه چون خیلی دیده شده که تاثیر دوستان فرد بیشتر از تاثیر خانواده ش بوده در قرآن هم آیاتی مربوط به مسئله دوستی هستن 🌺«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً * یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جائَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»(۱) 😔بیان حالت حسرت و پشیمانی در روز قیامت: ای کاش فلان(شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم 🌺«فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»(۲) 😱بیان حسرت کفار از نداشتن دوست خوب در دنیا: ما هیچ شفاعت کننده و دوست مهربانی نداشتیم 🔻علاوه بر آیات قرآن در روایتی از پیامبر(ص) آمده که می فرمایند: آدمی بر دین دوست خود است.پس هریک از شما باید بنگرد که چه کسی را به دوستی می گزیند(۳) 📚منابع: (۱)۲۷ و ۲۸ فرقان (۲) ۱۰۰و ۱۰۱ شعرا (۳) امالی،شیخ طوسی،ج۱،ص۵۱۸ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش #بین‌الملل ✌️وقتی دختر #محجبه موانع را برای حضور در رقابت های کاراته🥋کنار می گذارد 💢"ابرار حسن" دختر مسلمان ساکن بروکلین(از شهرهای نیویورک) به تیم ملی کاراته آمریکا راه یافت 🔻بعد از ارتقا قوانین فدراسیون جهانی کاراته🥋 و مجاز اعلام کردن #حجاب در حین رقابت ها "ابرار" تونست در تیم ملی کاراته آمریکا حضور پیدا کنه و راه برای حضورش در المپیک ۲۰۲۰ توکیو هموار بشه 🔻"ابرار": اصلا برای من مهم نیست که بخاطر #حجابم با چه دیدی به من نگاه می کنن داور مسابقات به من گفت نباید این لباس سفید رو از زیر لباس کاراته بپوشم 🌐منبع:https://www.nbcnews.com/news/amp/ncna1077711 #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش #بین‌الملل #تولد_دوباره *عاقبت "جوینده"، "یابنده" می شود* 💢"ترزا کوربین":آغاز سفر من به سوی #اسلام وقتی بود که من ۱۵ سال داشتم و یک سوال اعتقادی برام پیش اومد ❓برای پیداکردن جواب سوالم سراغ خیلی ها رفتم ولی جواب هاشون قانعم نکرد ❓من درمورد خلقت انسان و جهان آفرینش سوال داشتم و همونطور که در جستجوی جواب سوالم بودم دینی را یافتم به نام #اسلام 🔻من جواب همه سوالاتم رو در اسلام یافتم.من از اینکه اسلام رو پیدا کرده بودم خیلی خوشحال بودم 🔻پیامبران الهی از موسی تا عیسی و حضرت محمد(ص) همه مردم رو به پرستش یک خدا دعوت می کنند 🔻من به #حجابم افتخار می کنم. #حجاب دستان من را نبسته . #حجاب مانع ورود اطلاعات به ذهن من نمی شه ولی من اینهارو قبلا نمی دونستم 🔻وقتی از یک زن مسلمان می پرسی که چرا حجاب رو انتخاب کردی؟ می گه: بخاطر اطاعت و تشکر از خدا و شناخته شدن به عنوان یک زن مسلمان 🌐منبع:https://edition.cnn.com/2014/10/14/opinion/muslim-convert-irpt/index.html #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
✍️ 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را می‌دیدم. 💠 وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از پشت پلک‌هایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار انگور را حساب می‌کرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد می‌کردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 💠 مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به‌شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره‌تر به نظر می‌رسید. چشمان گودرفته‌اش مثل دو تیلّه کوچک سیاه برق می‌زد و احساس می‌کردم با همین نگاه شرّش برایم چشمک می‌زند. از که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقب‌تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم می‌داد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. 💠 از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن‌عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن‌عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند :«چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب می‌فهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم می‌کرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :«این کیه امروز اومده؟» 💠 زن‌عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره‌های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد :«پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.» و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :«نهار رو خودم براشون می‌برم عزیزم!» خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب می‌دانستم زیبایی این دختر شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. 💠 تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباس‌ها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباس‌ها را در بغلم گرفتم و به‌سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد. لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمی‌توانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمی‌پوشاند که من اصلاً انتظار دیدن را در این صبح زود در حیاط‌مان نداشتم. 💠 دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم می‌زد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمی‌داد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ و بودم که با یک دست تلاش می‌کردم خودم را پشت لباس‌های در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف می‌کشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. 💠 آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی‌پروا براندازم می‌کرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد شده بودم، نه می‌توانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره‌ای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدم‌هایی که از هم پیشی می‌گرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمی‌شد دنبالم بیاید! 💠 دسته لباس‌ها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباس‌ها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست‌بردار نبود که صدای چندش‌آورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟» دلم می‌خواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمی‌توانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباس‌های روی طناب خالی می‌کردم و او همچنان زبان می‌ریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!» 💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس می‌کردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون می‌ریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!» نزدیک شدنش را از پشت سر به‌وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد... ✍️نویسنده: 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓راستی می‌دونستی؟ ✨دینی که با موافقه، همونیه که با، زنده بگور کردنم مخالفت کرد. 👈همین برای اعتماد کردن به مصلحت‌اندیشیِ دینم کافیه. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓