#گفتگو
#داستان
#چرا_حجاب
با اعصاب خورد سوار اتوبوس شد و نشست کنارم. با مهربونی سر صحبتو باز کردم و دلیلشو پرسیدم.
بعد از یه عالمه طفره رفتن بالاخره گفت سر راه که میومده یه مرد میانسال بهش پیشنهاد بد داده بوده و اونم از اینکه طرف چنین قضاوت زشتی دربارهاش کرده بوده، حسابی شاکی بود!! 😠
تو فکر بودم چی بگم؛ که یهدفعه تو سمت مردونه چشمم افتاد به یه جوون که پیرهنشو انداخته بود رو شلوارِ شیشجیبش و ریش گذاشته بود.
+ اون پسره رو میبینی؟
- کدوم؟
+ همون که صندلی دوم تنها نشسته.
- آره...اون یارو بسیجیه؛ خب؟!
+ از کجا میدونی بسیجیه؟
- از قیافش معلومه دیگه! ریششو ببین!
+ آفرین...اون مرده هم همینطور فکر میکرد که اون حرفو زد!
- چطور فکر میکرد؟!
+ از روی قیافه #قضاوت میکرد. 😒
متوجه حرفم شد... بعد از یه مکث کوتاه گفت:
- هیچکس نباید از روی قیافه قضاوت کنه😐
+ درسته! ولی دیدی که خودتم از روی ظاهر قضاوت کردی 😑 🔎
- ولی من درست قضاوت کردم
+ شاید...شایدم نه! مثل قضاوت همون مَرده!
#حجابجلویقضاوتایغلطرومیگیره
🎓دانشگاه حجاب🎓
💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕