✍ #حيّ_عليٰ_الجهاد .... 🚩🚩🚩
وقتے یک #زنے؛ موشک دستت نمیدهند که پرتاب کنے ... ‼️
اما ؛ بداݩ که تو #مـــــادرِ یک #پسرے و باید مراقب باشے #حواسش را پرت کنے‼️
ازینـکه اسیر دنیایے نشود که لاشخورهایش؛ لقمه اندازه دهانشان برنمیدارند .... ‼️
و یادش بدهے اگر برای ناموسش ، برای خاک وطنش جانش را کف دستش گذاشت ، آنوقت خریدار آن #جــاݩ خــداســـت ! 💚
یادش بدهے دنیایے که در آن زندگے میکند گاهی زورش به #مذاکره📣 نمیرسد...! و تا #خونی ریخته نشود کسی (نماینده ای) نمیفهمد آن را .... ‼️
......
تو یک #زنے و شاید تابوت شهیدے روی شانه هایت نگذراند تا حملش کنے!
اما؛ #دختری دارے که میتوانے تاجے (مشکے🖤) روے سرش بگذاری و او را بکنی #شاهزاده سرزمینش! و در گوشش بخوانی📣 این سرزمین #آقایی دارد که چون شیـــر بالاے سر دخترانش ایستاده تا دست نامحرمے لمس نکند تاج بندگے شان را .... ⛔️
در گوشش بخوانی چه #خونها ریخته شد؛ چه #اشکها جارے شد؛ تا دست هیچ کله زرده احمقے ! نرسد به ذره اے از خاک وطنش ...
تو یک #زنی و شاید هیچ وقت اسلحله بدست نگیری!
اما؛ باید #مادری_ات را چنان محکم بدست بگیرے که از نسل پاکت اسحله بدست هایے رشد کنن که تن هرچه قمار باز است بلرزاند ... 💪
تو یک #زنے و #جهادهاے زنانه ات چه تاریخ ها که عوض نکرده و نخواهد کرد!
@clad_girls
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و هجدهم 🎬: روزگار همچون اسبی سرکش به پیش می تاخت ، خبری در مدینه گوش به
#شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و نوزدهم🎬:
فضه با حالتی مبهوت غرق شنیدن حرفهای همسرش ابوثعلبه بود و ابوثعلبه ادامه داد:
ابوبکر در حال احتضار است اما باز هم هنوز دست از خودخواهی های گذشته و اشتباهات جبران ناپذیرشان برنداشته و در بستر مرگ به دنبال رفیق شفیقش عمر فرستاده، او حتی ردّ حرفهای قبلی خود نموده و به شورایی که با استناد به ان مسند خلافت را غصب نمود پشت کرده و در پی رأی و نظر خود است.
او عمر را به بالین خود فرا خوانده و مقامی را که اصلا از آن خودش نبوده ، به عمر واگذار کرده...
فضه آهی کشید و منتظر ادامه صحبت های همسرش شد و با خود می اندیشید یعنی صحابه نسبت به این تصمیم اعتراضی نکرده اند که حرفهای ابو ثعلبه گویی جوابی بود بر سؤالات ذهن او...
ابو ثعلبه نگاهش را به رد رفتن مورچه ای بر روی دیوار دوخت و ادامه داد : تمام صحابه که در آن مجلس حاضر بودند اعتراض کردند و گفتند: كسی را بر ما مسلط می كنی كه خشن و بد اخلاق است، اگر او حكومت را به دست گيرد، سختگيرتر و خشنتر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهی داد كه عمر را بر ما مسلط می كنی؟
و ابوبکر در جواب اعتراض آنان ، روی خود را از جمعیت برتافت و گفت : مرا از خدا نترسانید...
و این چنین شد که اینک عمر خود را خلیفه می داند و من نمی دانم اینان چگونه جواب خداوند را خواهند داد .
فضه آهی کشید و زیر لب زمزمه نمود : از کسانی که دختر پیامبر خود را ظالمانه به شهادت می رسانند چه انتظاری باید داشت؟
و وای بر آنان که شاهد این ظلم عظیم و ظلم های در امتدادش بودند و مهر سکوت بر دهان زدند و لب فرو بستند و حق را که همان مولا علی علیه السلام است تنها گذاشتند و دل به دنیای دون خوش کردند و سرگرم این زندگی زود گذر شدند...
#ادامه دارد
📝به قلم ط_حسینی
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni