دانشگاه حجاب 🇮🇷
#ف_پناهنده
☀️ بنامخدا - بیادخدا - برایخدا
سلام و دورود و سهرود بر شما عزیزان دل 🌟😍
ایشالآ که حال و احوالتون عالی باشه 🌹
امشب میخوایم بریم شمال غرب ایران و یه سری بزنیم به یکی از نقاط #معروف تاریخی و گردشگری ایران عزیزمون 🏞
اینجا #تبریز است
تفرجگاه "ائلگلی"
صدای #گروه_آمرین آذربایجان شرقی 🌹
برنامه این عزیزان در روز ۲۱تیر (روز عفاف و حجاب) این بوده که حضور پررنگی در تفرجگاه "ائلگلی" داشته باشن و...
بذارید بقیشو از زبون خودشون بشنویم 😍👇🏻
ما چون گروه نوپایی هستیم برای #اولین کار عملی با همفکری هم تصمیم گرفتیم یه #رژهی_حجاب تو روز حجاب تو یکی از مکانهای با وضعیت بدِ حجاب انجام بدیم و #شرایط رو بسنجیم و یه سری #تجربیاتی بدست بیاریم که الحمدلله خیلی برای فعالیتهای آیندمون مفید بود. 😍
ولی کار از اونی که فکر میکنیم سختتره. 💪🏻 واقعا ما خیلی تو امربمعروف و نهیازمنکر #کمکاری کردیم... 😔
ولی اینو بگم که ما با #دخترکوچولوهای محجبهمون که حضور پیداکرده بودیم حجاب این فرشتههای ناز و پاک خیلی تاثیرش بیشتر بود🤩 اونم به خاطر پاکی درونشون بود که نگاههای زیادی به حجابشون جلب میشد و حتی #ابراز_لطف و#محبت هم شاهد بودیم ... ❤️❤️
ان شاءالله تصمیم گرفتیم این حرکت رو منحصر به یک روز در سال #نکنیم ...😍
هفته ای یه بار تو پارکهای مختلف شهر بالخصوص تو #پارک_بانوان شهر که با اینکه دیوارکشی داره نگهبانش آقاست😐 وبا پوششهای #خیلی_بد تردد میکنند؛ حضور پیدا کنیم ...
به امید ظهور مولامون 🤲🏻
همچنان منتظر ارسال ایدههای قشنگتونیم. @Panahande
……………………
🌸 @hejabuni|دانشگاهحجاب 🎓
3.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدیو #کلیپ
#استاد_رحیم_پورازغدی
🔵 هیــــچ وقــت نیســت ڪه #شرایــط امــر بہ معــروف نباشــد.
#محرم
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #هشتم
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
من_ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقا جون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور.. 😊❤️
من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.😕
_ می خواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
_من می گویم پدرم نمی گذارد، شما می گویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم... 😠😕
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور....
عکس نداشتم.
عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش✋
💞🌷💞🌷💞
توی #بله_برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این #وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون...
از چهره ی مادر ایوب هم می شد فهمید چندان راضی نیست.
توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور #سنت_شکنی بود.
داشت دختر غریبه می گرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
دایی حسین_ الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم #راضی به این وصلت نیستم چون #شرایط پسر شما را می دانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی #عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم #پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت:
_برای آرامش خودمان #یک_راه می ماند، این که #قرآن را #شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
- بلند شوید بچه ها، بیایید #دستتان را روی #قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
- #قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به #مال و #ناموس هم #خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید...
قسم خوردیم.
✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨
#حکم_شدن_قران_اون_هم_برا_بار_دوم
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni