eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
183 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 می گفت : ،یادگار حضرت زهرا(س) است ؛ یڪ زن ؛ وقتی کامل می‌شود که در رفتار و ظاهرش ؛ کاملا و را ؛ رعایت ڪند ... 🌷اول اردیبهشت ،سالروز تولدتان بهانه ای برای خلوت با خویشتن خویش است و گرنه شما هر روز هادی دلهای بسیاری از جوانان شده، گویی آنان دوباره متولد شده و حیات حقیقی، آغاز می‌کنند 🌱 💐تولدت مبارک قهرمان 💐 🌸 @hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
⭕️ 🔸 🔅در زندگی بسیاری از بزرگان بزرگ دیده میشود که باعث آنان میگردد. ♨️ این بیشتر در شهوات جنسی است 🔹از پیروزی انقلاب یک ماه گذشته بود چهره وقامت ابراهیم جذاب تر شده بود هر روز در حالی که کت وشلوار زیبایی می پوشید به سر کار میرفت محل کارش هم شمال تهران بود 🔹یک روز متوجه شدم خیلی ناراحت وگرفته هست بهش گفتم :داداش ابراهیم چی شده ناراحتی 🔹گفت: چیزی نیست بهش گفتم اگه مشکلی پیش اومده بهم بگو شاید بتونم مشکلت رو حل کنم 🔹گفت: راستش چند روزی هست یه دختر بی حجاب به من گیر داده میگه تا تو را به دست نیارم ولت نمیکنم 🔹یکدفعه خنده ام گرفت وبه ابراهیم نگاهی انداختم وگفتم با این لباسی که تو میپوشی این اتفاق عجیبی نیست گفت : یعنی چی به خاطر تیپ وقیافه ام این حرف رو زده؟ گفتم: شک نکن😎 🔹از فردا که ابراهیم رو دیدم بازم خنده ام گرفت موی سر خودش رو زد، با لباس گشاد شلوار کردی وبعضی موقع ها هم با دمپایی میرفت سر کار! واین کار رو مدتی ادامه داد تا از اون 👹رها شد ✅ریز بینی ودقت عمل ابراهیم در مسائل مختلف از ویژگی های ابراهیم بود. 🔆سالروزتولد ❤️ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌹از نامَت پیداست که آتَشِ افتاده بر زندگیِ گمراهان را گلستان خواهی کرد... https://digipostal.ir/c9k2oq1 از ۱تا۲۰ یه عدد و انتخاب کنيد و روی لینک بالا بزنید 🌹🌹🌹 ‌ 💗 🎈 🥀 🌸@hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما یعنی شهرک ارتش تهران شرکت می کرد. یک روز یک گل سینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود. چندبار خواست برای من از این شهید بگوید که اجازه ندادم. شب بود که گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و حسابی خون آمد. بعد از پانسمان گل سینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله. آخر شب طبق روال هرشب سریال ترکیه ای را دیدم و خوابیدم. من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم اما نمازم را سر وقت می خوانم. صبح حدود ساعت پنج بود. بعد از نمازصبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!! نفهمیدم خوابم یا بیدار اما آن جوان که صورتش پیدا نبود به من گفت: سریالهایی که می بینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما با شما هستیم. باتعجب گفتم: شما کی هستی؟ گفت: تصویر من روی گل سینه بود که انداختی توی سطل. دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم. تصویر یک شهید بود که زیر آن نوشته بود: خیلی برایم عجیب بود. به طور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه. دیدم کتابی به نام سلام بر ابراهیم لابه لای کتابها ست. کتابی در مورد همین شهید. مشغول مطالعه شدم. خیلی جالب بود. شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟ گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند. هر دو جلد کتاب را آن روز خواندم. خیلی عالی بود. صبح روز بعد؛ بعد از نماز به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم. حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانه های ماهواره نمی روم. حجاب و نمازم نیز کاملا تغییر کرده. سلام خدا بر ابراهیم🌹 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓