✨﷽✨ ✅باید باهاش حرف بزنیم! ✍️حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی‌حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». 📚 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم؛ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

خدایا! من و کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن...❤️ #وصیت_شهدا #شهید_محمدخانی #تولیدی 🕊شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات 🌸@hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓

🔔زنگ تفریح لطیفه: 😅 حیف نون میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده. 🙏🏼😘 حیف نون خودشو میندازه سمت دختره میگه خدایا هل نده. 😂 ✅ احکام: 1️⃣ یکی از دعاهای خوب دعا برای یک ازدواج خوب است 2️⃣ استراق سمع درصورتی که طرف راضی نباشد حرام است 3️⃣ تماس با بدن نامحرم بدون لذت و گناه هم حرام است🌺 ❌یه کانالی هست که یه لطیفه میذاره گاهی اوقات و تا خنده رو لبت نیومده چند تا احکام بعدش میگه که آدم خنده از اینجوری😂 تبدیل به اینجوری میشه😝... و بعد چند تا سرفه... حالا جدا از شوخی کار قشنگی بود یه نمونه براتون از این خلاقیت فرستادم. اگه دوست داشتید بازم میفرستیم. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

✨﷽✨ 🍃🌸📚🌸🍃 📚 #معرفی_کتاب 📖کتاب: #هفته_چهل_و_چند 📝دبیر مجموعه: #فاطمه_ستوده 🖇انتشارات: #اطراف 🔹هفته چهل و چند ، ناداستان‌هایی بسیار خواندنی از مادران امروزی است... 🔶 دل‌مشغولی های شیرین، هراس‌انگیز و درخورِ تأملی که بسیاری از زنان و مردان دنیا را به هم نزدیک و پشت‌گرم می‌کند. 🔷بیست روایت از مادرهایی که در همین روزها سرشان به بچه‌داری گرم است.  🔶این اثر در زمره آثار موسوم به #روایت_تجربه نشر اطراف منتشر شده که به طور خاص برای علاقمندان به روایت‌نویسی و روایت‌خوانی بسیار پیشنهاد خوبی است. 🛍برای سفارش کتاب به کانال زیر میتوانید مراجعه کنید👇 @ketabresan ✍پ.ن: معرفی کانال‌های فروش کتاب از سوی ما صرفاً جهت پیشنهاد است. لطفا پیش از سفارش به هر نحوی که صلاح میدانید اعتبارسنجی نمایید. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

🔴به روز باشیم 🔺 فشار سنای آمریکا بر توئیتر برای واکنش به سخنان رهبر انقلاب 🔹 نمایندگان مجلس سنای آمریکا از «جک دورسی» مدیرعامل توئیتر بابت عدم واکنش به سخنان رهبر انقلاب توضیح خواستند./نسیم پینوشت: خود همین مسئله نشون میده که مسئله آزادی بیان در غرب چقدر شبیه یک جوک هست. چقدر دروغ بزرگیه این آزادی بیان غربی که میگه فحاشی و توهین آزاده ولی سوال پرسیدن ممنوعه😐 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

#گزارش #بین‌الملل #زن_در_غرب 📛 سربازی اجباری و خوابگاه مشترک با آقایون برای زنان ♨️نروژ به اولین عضو ناتو تبدیل شده که از سال 2013 شرکت زنان در ارتش را همانند مردان اجباری کرده ♀️♂️توازن جنسیتی ارتش هنوز کاملاً برابر نیست ، اما تقریباً یک سوم زنان متولد سال 1997به بعد عضو ارتش نروژ هستند 🛡خانم "نینا هلوم"محقق موسسه تحقیقات دفاع نروژ، در پاسخ این سوال که "آیا اختلاط مردان و زنان جوان در خوابگاه های مشترک وسوسه انگیز نیست؟ میگوید: "ما می بینیم که در معرض قرار گرفتن دو جنس کنار هم تحمل، پذیرش و درک را نسبت به یکدیگر افزایش می‌دهد. شما برای خودتون دردسر درست نمی‌کنید. شما نمیخواهید که در اتاق خودتان رابطه جنسی یا دوستی با یک نفر دیگه داشته باشید چون این کمی ناجور هست." 📊نظر سنجی اخیر توسط ارتش نروژ نشان داد که اکثریت قریب به اتفاق سربازان زن طرفدار خوابگاه های مشترک با مردان هستند. اما 18 درصد اظهار کردند که مورد اظهارنظرها یا رفتارهای نامناسبی قرار گرفته اند 📌شاید طرفدارای برابری زن و مرد با خوندن این خبر بگن چه اشکالی داره خیلی هم خوبه ولی بد نیست بدونید خیلی از همین زنای غربی به داعش پیوسته بودن و چه بسا مدافعان حرم رو به شهادت رسوندن 🌐منبع: https://www.straitstimes.com/world/europe/norway-introduces-compulsory-military-service-for-women-bunking-them-in-mixed-dorms #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓

🌸 به‌نام‌خدا-به‌یاد‌خدا-برای‌خدا 🌸 سلامی پر از عشق و معطر به گلاب تقدیم به روی ماه هم‌دانشگاهیای گلمممم ❤️😘 حال و احوالتون چطوریاست⁉️ الهی که صحیح و سالم و سلامت باشید با دل خوششششش ♥️ #ف_پناهنده تون می‌باشم 😇 و میخوام بهتون یه خبر بدم سرشار از انرژی مثبت... 😍😎 این بسته‌های کوچولوی گوگولی که میبینید، کار زیبای یه گروه خوش سلیقه‌ است از استان مازندران شهر #آمل... 🌳🌳 😍 ای جااااان ... من دیگه ادامه نمیدم ؛) توضیحات خودشونو بخونید جذابتره: •°•°•°•°•°• سلام؛ ما با دوستامون پول جمع کردیم و این بسته‌ها رو به خانم‌های شل‌حجاب و بی‌حجاب دادیم.✌️ شاید باورتون نشه ولی استقبال خیلی خوب بود😻 چون هم بسته‌بندی‌مون قشنگ بود ✅ هم با روی خوش و مهربانانه میدادیم 😇 💸 ضمن اینکه هزینشم زیاد نشد. جمعا ۲۰۰ تومن شد ک بین هممون تقسیم شد😊 • بسته‌مون شامل اینا بود: 👇 - شکلات - دفترچه یادداشت طرح شهدا - آیه الکرسی - رزق(یه جمله تلنگری درباره حجاب) - ماسک 😍😍 ــــــــــــــــــــ فعلا ‌پایان :) • آخه بعدشم چندتا خاطره خیلی قشنگ و جذاب از روز توزیع بسته‌ها برامون فرستادن که انشالله دفعه بعد براتون میفرستم 🧕💕 ــــــــــــــــــــ • شما هم اگه کاری برای ترویج حجاب انجام دادید برامون تعریف کنید: @Panahande _________________________ 💜 @hejabuni | دانشگاه‌حجاب 🎓

#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و پنجم شالم را جلوی صورتم انداختم و وارد شدم. مقابلش ایستادم. یاد نعره هایش در اتاق انتهای باغ افتادم. 😣 سعی کردم به خودم مسلط باشم اما تمام مدت شکنجه هایی که ان همه سال به من داده بود، در سرم می پیچید. با زبانی که از روی منگی لشت بود، گفت: پس اینجا مهدکودکم داره!🤤 شالم را عقب کشیدم. سرم را جلو بردم. به صورتم نگاه کرد. با  نگاه کثیفش در چشم هایم عمیق شد. گفتم: چیشد؟ ساکت شدی؟ یادته چقدر منو از پلیس میترسوندی؟ که از کثافت خونت فرارنکنم و پیش خانواده ام برنگردم....که بیشتر جیباتو پر دلار کنی...حالا چی گوگو؟ حالا کجایی؟ پری رو یادته؟ یادته چطور مثل سگ کشتینش؟😭😤 اون دختر مهاجر افغانیه چی؟ اونقدر بهش مواد زدی که آوردوز کرد، حتی  یه جا چالش نکردی! میشنوی یا نه کثافت چرا خفه خون گرفتی؟🤐 مشتم  گره کرده ام را زیر چانه اش کوبیدم. داد زد:  بیایید منو از دست این روانی نجات بدید من اعتراض دارم وکیلمو میخوام شکایت میکنم ازتون آشغالا....🤬 میدانستم به زودی در باز میشود و او را بیرون می برند، پس گفتم: من همه چی رو بهشون گفتم. قبل از اومدنم به اینجا... اطلاعاتمو با آزاد‌یم معامله کردم.😏 پوسخندی زد و دندانهای سیاهش را به من نشان داد و گفت: بلوف میزنی بچه. به طرف آیینه برگشتم. دستهایم را پشتم گرفتم و گفتم: اون روز که حبسم کرده بودی تو اتاق آهنی یادت میاد؟ فکرمیکردی زیر مشت و لگدات بی هوش شدم اما من همه چیو شنیدم. قبل از اینکه از اعظم بخوای با اون  به ظاهرخبرنگاره؛ مسی قراربذاره، شنیدم با اون نگهبان گولاخه که تو اتاقک بالای ساختمون روبه روی باغ بودن حرف زدی...انگار از جلو در باغ  کشیدیش داخل و بهش گفتی با رابطتون قبل از رفتتش از ایران، تماس بگیره....😕 بعد در حالی که دستگیره در را می کشیدم گفتم: قمارتو باختی گوگو اینبار رو زندگیت باختی!😏 یکدفعه از پشت سر دستهای بسته اش را دور گردنم انداختم و مرا زمین زد و همانطور که گلویم را فشار میداد، با خشم فریاد زد: دختره مزاحم باید همون موقع می کشتمت.✡😡 همان لحظه در باز شد و مامور زن آمد و او را از من جدا کرد.  نفسم به سرفه باز شد. سعی کردم  نفس عمیق بکشم؛ دم، باز دم، دم، بازدم. 😓 مامور دیگر آمد بلندم کرد و به دفتر نسبتا بزرگی در طبقه همکف رفتیم. روی صندلی چوبی کنار کارتن های مقوایی، نشستم. لیوان آبی که برایم ریخته شده بود را سرکشیدم. و به پشتی صندلی تکیه زدم. سرم را عقب بردم و به سقف خیره شدم. کارم را درست انجام داده بودم واکنشش این را به من ثابت کرد. ادامه دارد.... "#رمان را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni