eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
238 ویدیو
17 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
دو آرزو به دل مادر جوانش ماند.... @hejrat_kon ✒️ @hajar_daee
من حسینی شده دست امام حسنم… 🦋 @hejrat_kon ✒️ @hajar_daee
روزهای آخر ماه صفر ما بچه شیعه ها چقدر بی‌تابیم... این ایام تموم که میشه انگار یه سفره جمع شده به ما میگن روضه افسردگیه، اما روضه برا ما روح زندگیه😭
اینو امروز اتفاقی دیدم، دلم آشوب شد.... یه سال چشم انتظاری...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسن مجتبی و حکومت شیعه بخش کوتاهی از کتاب «همرزمان حسین» مجموعه گفتارهای آیت الله خامنه‌ای (صفحه ۱۲۷-۱۲۸) بخشی دیگر: فعالیت تبلیغی به دو دو صورت انجام می‌گیرد؛ یکی به صورت بیان حقایق و اظهار مسائل لازم و تبیین فکر و ایدئولوژی که کار امام حسن و برادرش امام حسین علیهماالسلام بود که در راس قرار داشتند و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند و از لحاظ فکری مورد اعتقاد و اطمینان عامه مسلمانان محسوب می‌شدند. و یکی هم به صورت فریادهای پر خروشی که به وسیله حَجرها و رُشَیدها و عَمر بن الحَمِق‌ها برآورده می‌شد و این فریادها که داعیه تشیع در آنها بود با خون این بزرگمردان امضا میشد. (صفحه ١٩١) @hejrat_kon
ببخشید تندتند خوندم هم از نگرانی اینکه بچه‌ها بیان تو اتاق و صوت رو به سروصدای کودکانه‌شون مزین کنن هم برا اینکه کمتر وقت مخاطب گرفته بشه
به بهانه شب جمعه شب اباعبدالله 👇👇👇
آقای امام حسین، سلام! گفته بودید وقتی به منزل رسیدیم‌ خبر رسیدنمان را به شما بدهیم‌ تا خیالتان‌ راحت بشود. خواستم بگویم خیالتان راحت! ما زائرها روی بال فرشته‌ها قدم گذاشتیم و به خانه‌هایمان برگشتیم. شکرخدا همه‌ی کودکان در سلامت به سر می‌برند و مجبور نشدیم حتی یکی از آنها را در خرابه‌ی کشور غریب بگذاریم و برگردیم. روسری و چادر همه‌ی خانم‌ها پر از خاک شد اما از سرشان‌تکان نخورد. اصلا عموهای کاروان آنقدر غیرتی بودند که حتی اجازه ندادند کسی نگاه چپ به آنها بکند، چه برسد به اینکه بخواهند به چشم کنیز نگاهشان کنند! مردم خیلی ما را دوست داشتند. برایمان لقمه می‌آوردند و اصرار می‌کردند بخوریم. خداروشکر لقمه‌ها صدقه نبود. نگران حالمان بودید، خواستم بگویم هیچ خاری در پایمان فرو نرفته ، روی دست‌هایمان جای طناب نیست و موهایمان آتش نگرفته. فقط کمی آفتاب سوخته شدیم، همین! سراغ شش ماهه‌ی کاروان را گرفتید، خواستم بگویم الان توی بغل مادرش خواب است و احتمالا دارد رویای شیرین سفر را می‌بیند. شما خیلی تاکید کرده بودید تشنه نماند. خواستم بگویم همه خیلی دوستش داشتند، بغلش می‌کردند و برایش آب می‌آوردند. دخترها هم کلی بازی کردند و از این طرف به آن طرف‌‌ دویدند. ولی خداروشکر در بین انبوه جمعیت نه گوشواره‌ای گم شد و نه دامنی آتش گرفت. همسفرهایمان همه عالی بودند، همه مودب و متین صحبت می‌کردند و هیچ کس به شما و خانواده تان بد نمی‌گفت..... آقای مهربانم، خواستم بگویم همه چیز خوب است. همه به خانه‌هایمان برگشتیم و هیچ چیز و هیچ کس را در صحرای کرب و بلا جا نگذاشتیم به جز "دلمان" .... چقدر عجیب است که شما اصلا اجازه نمیدهید ما حتی یک جرعه از مصیبت شما را بچشیم.... ✍ اکرم نجفی @khatterevayat
دارم قسمت های سفرنامه رو تو اینستا میذارم. کار سخت و در اصل وقت گیریه، چون نوشته ها جا نمیشه باید تبدیل کنم به عکس نوشته. در همین راستا بخشهای ابتدایی سفرنامه رو یه مقدار همینجا ویرایش (یکجا و مطابق با سیاق بقیه بخش‌ها) کردم اینجا👆
مأمون گفت: والله اگر از این انگور نخورید من شما را نمی‌گذارم از این مجلس به سلامت بیرون بروید. این تهدید، تهدید کشته شدن بود. چه آقا انگور را بخورد، چه با شمشیر کشته بشود، اما فقط برای خاطر اسلام مظلومیت را خرید. دید اگر این جنایتکار این کار را بکند دیگر بعداً حرمتی برای اسلام نمی‌ماند. شیعه به خونخواهی برخواهد خواست و وضع هم وضعی نیست که شیعه بتواند پیش ببرد. امام علیه‌السلام پیش بینی کرد که مأمون همه شیعه را تصفیه خواهد کرد، لذا برای حفظ جان شیعه، برای حفظ جان شیعیان، مظلومانه آن انگور را تناول کرد. چند دانه از آن انگور خورد و از جا برخاست. جنایتکار پشت سر آقا به راه افتاد. گفت: پسرعموجان! کجا می‌روی، حالا خدمت‌تان بودیم. آقا فرمود: به همان جایی که تو مرا فرستادی. منبع: زبور اشک، ج۲، ص ۱۱۱ و ۱۱۲ https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4 الا لعنة الله علی القوم الظالمین صلی الله علیک یا امام الرئوف اما آقا جان، یا ابالحسن الرضا خودتون به ریان بن شبیب سفارش گریه بر جد غریب تون رو کردید. مولاجان، اگر من شاعر بودم، یک دو بیتی مینوشتم در قیاس این دو صحنه: وقتی شما به شهادت رسیدید، عشق و بصیرت زن های طوس کار رو به جایی رسوند که این زن ها مهریه خودشون رو به شوهرانشون بخشیدن و در تشییع پیکر شما حاضر شدن. آقاجان، این زن ها انقدر گُل بر تابوت شما ریختن که وقتی خواستن تدفین رو انجام بدن، باید این گُل ها رو کنار میزدن… اما مولای من، بر عمه بزرگوار شما چه گذشت وقتی به گودال قتلگاه اومد ، هرچه گشت پیکر برادر رو پیدا نکرد؛ تا جایی که از حلقوم بریده صدا اومد «اُخَیَّ، الَیَّ» خواهرم بیا اینجا، من اینجا هستم. زینب کبری سلام الله علیها اومد، انقدر نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها رو کنار زد تا بالاخره پیکر پاره پاره برادر رو… 😭 لا یوم کیومک یا اباعبدالله و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️‍🔥🖤 @hejrat_kon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خانم موحدی نیای عزیز امشب مخصوص بیاد شما و دوستان کانال بودم ان‌شاءالله بزودی زیارت امام رضا نصیب شما و تمام محبین شود
پیام رفقای مجازیِ ندیده🥺❤️
❁ـ﷽ـ❁ فکر میکنم که چرا آخرین روز ماه صفر، باید شهادت ابالحسن الرضا واقع شده و مجلس، مجلس توسل به مقام امام علیه السلام باشد؟ با خودم میگویم این روز، پایان این دو ماه عزاست؛ دو ماه سیاهه زنی و سیاه پوشی و عزاداری و سینه سوختگی و اشک… از طرفی بزرگان ما گفته اند هیچکس در هیچ جای این عالم، از کسی نمیشود مگر به وساطت مقام و وجود مبارک علی بن موسی الرضا علیهماالسلام. پس شاید این روز، روز حضرت رضاست زیرا در این روز است که ما خود را -همانطور عزادار و خاکی- عرضه میکنیم به صاحب عزای لحظه لحظه این دو ماه، بانوی بزرگوار این خانه، مادر پهلو شکسته این بیت، و شکسته و داغدار می‌گوییم: آیا از این دو ماهِ ما هستید بانو؟ 😭😭😭 آیا دل مهربانِ نازکِ سوخته مادرانه‌تان از اشک‌های ما، بر سینه کوفتن‌های ما، بی تاب شدن و سوختن ما در عزای فرزند تشنه لب خود، شیرخوار ذبیح خود، دختران به اسارت رفته خود، سه ساله‌ی پیکرْکبود خود، غریب مدینه پسر بی ضریح و زائر و بارگاهتان، پدر مظلوم بزرگوارتان، و پسر دور از وطن مدفون بأرض طوس تان، بود؟ آیا اشک ها و عزاداری ما، همراهی شما بود در زنده نگه داشتن حق؟ در تقویت حق؟ در اقامه حق؟ آیا از ما داشتید حضرت مادر؟ 😭 نمی‌دانم… شاید امروز است که باید برویم در خانه مادر، بانو را قسم بدهیم به مقام حضرت رضا علیه السلام که ما را به نگاه رضایتی نظر کند، از ما باشد؛ و آن روز محشری که میگویند «همچو مرغی که دانه برچیند، شیعیان را جدا کند زهرا»، لبخندی بزند و با ، ما را هم ... بعد برویم محضر صاحب الزمان بعد از «آجرک الله» و «آقا سرتان سلامت» ، بگوییم مولا، شما را به جدتان علی بن موسی الرضا، شوید که ما را -و فرزندان ما را- اصحاب خود بدانید؛ ما را برای خود، برای قیام خود، برای دولت کریمه خود. و بعد رو کنیم به آسمان، با بغض و داغ، خدا را قسم دهیم به مقام ابی الحسن الرضا، که شود باقیمانده غیبت ولیّ خود را بر ما ببخشد 😭😭 امروز روز پایانیِ دو ماه حیاتیِ حیات‌بخشِ ما شیعیان است. امروز، تو گویی ابالحسن الرضا بر مقام رفیع ملکوتی خود منتظر است ما عزادارهای خاک آلود اشکبار، واسطه قرارش دهیم امروز روز رضایت گرفتن‌هاست، روز راضی کردن‌هاست… بسم الله! ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
یگانه بانوی قم! کوکبِ امام رضا فدای گریه‌ات ای زینبِ امام رضا چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو شهید شد وسط حجره‌ای برادر تو آهای فاطمه قم! سرت سلامت باد برادرت وسط کوچه‌ها زمین افتاد میان حجره نشسته تو را صدا بزند هزار شکر ندیدی که دست و پا بزند نشد که سایه به آن سایه‌ی سرت بدهی نبودی آب به دست برادرت بدهی نبودی آه که پایینِ پاش گریه کنی میان حجره بیایی، براش گریه کنی چقدر عرض ادب خیل مرد و زن کردند قسم به تو که عزیز تو را کفن کردند * * * امان ز خواهر سلطان کربلا، زینب رسید پیش سلیمان کربلا، زینب رسید و دید که انگشترِ برادر نیست به غیر شمر کسی بر سر برادر نیست نشد که سایه بر آن سایه‌ی سرش بدهد نشد که آب به دست برادرش بدهد برادری که شده عالمی پریشانش کنار دیده‌ی خواهر شکست دندانش چقدر عرض جسارت بر آن بدن کردند عزیز فاطمه را نعل‌ها کفن کردند... ✍ @hejrat_kon عرض ارادت شام غریبان امام رضا علیه السلام و ختم این دو ماه در حرم فاطمة المعصومه صلوات الله علیها اسئل الله ان یرینا فیکم السرور و الفرج 🥺🦋
آره… انقلاب اینجوریاست… پای این نظام، خون پاک ریخته شده و همینه که روز به روز تنومندتر و مثمرتر میشه اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها @hejrat_kon
مبااارک چشم حسود و اجنبی و معاند و خودتحقیر و خودفروخته و برانداز و ز ز آ هم، کووووور 😜😎 @hejrat_kon
روزهای خشم اژدها دارید؟ امروز برام از اون روزا بود «شد» یعنی بگذریم که با بچه‌ها اوقاتم تلخ بود، ولی خشممو سر اتاقشون خالی کردم! ریختم بیرون اسباب بازی ها رو، انقققد خلوت کردم اون اتاق بیچاره کوچیک خفه شده رو که نگو😅 چندتا پلاستیک آت و آشغال گذاشتم دم در... 😌😎 خشم و ناراحتی برام نیرو محرکه شد الحمدلله 😁 از اول تابستون میخواستم این کارو بکنم الان حداقل حسم از این خلوتی و تمیزی، خوبه😌 هرچند اون مسئله زمینه‌ای سرجاشه😤🤬👎 @hejrat_kon
مراحل تخلیه خشم 😌😎
سوال شما جواب کارشناس برنامه 😌
🔴 سخت است برای آنان که اقتصاد کشور را در دوران مسئولیتشان به و اف ای تی اف گره زده بودند و ترامپ سند افتخار دروغین شان را پاره کرده بود، حالا ببینند مردی که با تمسخر و تحقیر می گفتند زبان دنیا را نمی داند [و چهار کلاس سواد دارد]، بدون اینکه سر خم کند پولهای بلوکه شده توسط امریکا را با تیم مقتدرش آزاد کرده است. ♦️اما سخت تر از این، تحمل سخنرانی رئیس جمهور انقلابی و ولایی ایران در نیویورک برای کسانی است که همان وقت که توطئه زمان بندی شده برای براندازی جمهوری اسلامی طراحی می کردند، فاتحه حکومت را هم خوانده بودند! و حالا ناچارند سر تعظیم در برابر این شکوه و عظمتِ پابرجا فرود آورند. ✍ مریم اشرفی گودرزی @hejrat_kon
اینم راه دومی که امروز برا تخلیه خشم و ناراحتی انتخاب کردم! شوری انداختن؛ سالاد فصل! گفتم یه ذره تره بار تکه تکه و ریز ریز 👿🔪 کنم بلکه… میگما چرا ملت برا تمدد اعصاب میرن کافه و ویلای شمال و پاساژگردی و ...؟ تا وقتی این راهکارهای مفید کم هزینه پربازده هست؟! 🤪😜 @hejrat_kon
صبح رفتم دانشکده، اونجا ورودی دانشگاه، فهمیدم کلاسمون لغوه. بعد از یه کاری تو دانشکده، بدو بدو برگشتم خونه پیش بچه‌ها، اما سر راه رفتم تره بار. دانشگاه تهران تشنج نکنه از این دانشجوی فرهیخته 😁 باقی دانشجوها کلاساشون لغو میشه اکیپی میرن رستوران و کافه، ما میریم تره بار😂 همینه که هست😌😌 دانشجوی متأهل خانه‌دار بچه‌دار، زیستش متفاوته 😌 @hejrat_kon ! 😌
حالا بگید بعدش چی شد شوید خشک مون تموم شده بود، گفتم حالا که من رفتم تو فاز کدبانوگری، بذار یه کم شویدم خشک کنم گفتم آقا یه دسته شوید میدید؟ گفت میخوای خشک کنی؟ گفتم بله گفت یه دسته که هیچی نمیشه! بیا اینارو ببر!! هیچی منم ازون آدم های رودربایستی دار الان موندم با این پنج و نیم کیلو خشم قلمبه جدید!! @hejrat_kon 😣 😤