یه عذرخواهی هم بدهکارم
به اون ۳۶ - ۳۷ ساله هایی که وقتی ١٨ - ٢٠ ساله بودم،
فک میکردم خیلی سن بالان 🤭🙄😬
ولی حالا خودم…
آدم باورش نمیشه!
چجوری عمر میگذره…
و فکر میکنی اوووو هنوز چقد فرصت داری!…
بیشترین کاری که دلم میخواد بکنم، برگشت به عقب و #مطالعه بیشتره
قدر بدونید
@hejrat_kon
15.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ به شبهه👇👇
✅ زمانِ شاه، اهل مشروب میرفت کاباره اهل نماز هم میرفت مسجد! جمهوری اسلامی مردم رو منافق کرد!!
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#پهلوی
#دهه_فجر
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
مذاکره با آمریکا #هوشمندانه، #عاقلانه و #شرافتمندانه نیست وهیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛
دلیل؟ #تجربه!
ما در دهه ۹۰ حدود دو سال با آمریکا وچندکشور مذاکره کردیم، معاهدهای تشکیل شد، اما آمریکاییها به همان معاهده عمل نکردند و هم شخصی که سر کار است آن را پاره کرد و عمل نکرد.
#بیانات
امام خامنهای
@hejrat_kon
#دلیل؟ #تجربه
امروز جشن تکلیف داشتیم 😊🥺😍
دختر دومم
الحمدلله 🤲
کلیات شبیه همون جشن دختر اول.
ولی دو تا ایده متفاوت که انجام دادم و شاید براتون جالب و مفید باشه رو، میگم اینجا انشاءالله
@hejrat_kon
⭕️ دستور صریح:
"شنبهها، ماهیگیری حرام و ممنوع است"
بنیاسرائیل:
خوانش دوم؛ شنبه ماهیها رو میآوریم تو برکهی خودمون، یکشنبه ماهی میگیریم!
#اصحاب_سبت
#پررویی_نجومی
@malekshariati
هجرت | مامان دکتر |موحد
امروز جشن تکلیف داشتیم 😊🥺😍 دختر دومم الحمدلله 🤲 کلیات شبیه همون جشن دختر اول. ولی دو تا ایده متفاو
شاید تزئینات به نظر شلوغ و با بریز و بپاش بیاد
ولی واقعا کم خرج بود!
چطور؟
اون بادکنک بالایی ها رو از کسی امانت گرفتم! با افتخار من مدافع فرهنگ امانت گرفتن هستم. برگ های بینشم از گلدون مصنوعی خونه کندم گذاشتم بین بادکنک ها 😅
اون بادکنک پایینی ها، از بادکنک های عمده ای که برا جشن تکلیف دختر اولم خریدم با قیمت خوب، باقی مونده بود.
پایه های بادکنک هم ۷۰ تومن (۱۳ شاخه؛ کوچکترش ارزون تر هم هست)
گل ها رو خودم درست کردم، از باغ گل با ۳۰۰ تومن خریدم گل و برگ ها رو.
ریسه نقرهای رو دیوار هم 120
اون بادکنک ۹ و ریسه نور رو هم از قبل داشتیم (ریسه نورانی هم خیلی گرون نیست هم برای همه مراسم ها و جشن ها میمونه).
تمام 😊
@hejrat_kon
پارهای توضیحات، جهت تودهنی به فرهنگ تجمل و شلوغ کاری و هزینههای عجیب غریب 🙃
البته که معتقدم باید بفهمیم که کجاها باید خرج کرد، کجاها باید عبور کرد.
جشن تکلیف مهمه. باید براش به شکل معقول و عُرفی، هزینه کرد. در برابر هزار جشن و مراسم من درآوردی بی حاصل!
ولی درهرحال #نه_به_تجمل #نه_به_تفاخر #نه_به_چشم_و_هم_چشمی
تعطیلات امروزو با یک سینمای ظهرگاهی حاصلخیز کردیم 😎
پویانمایی #ساعت_جادویی
خوب و قشنگ
خداروشکر که پویانمایی ایران هم داره پیشرفت میکنه
شما یادتون نمیاد، بچگی ما با سنجد و سمندون گذشت 🥲😢😁
چون توان تیم تولید در حد کار عروسکی بود😌
علی ای حال
فکر میکنم شاید بهتر باشه قبل تماشای این پویانمایی، چند روز قبل از سینما، یه کم درباره واقعه مسجد گوهرشاد با بچهها گفت و گو کرد (بدون اینکه بفهمن منظورتون به این پویانمایی هست) تا بهتر با داستان ارتباط بگیرن و یهو بگن عههه این داستانه که مامان گفت! و با این تصویرسازی ها در ذهنشون تثبیت بشه.
من اینجوری میپسندم. شاید شما نظر و سلیقه تون متفاوت باشه.
@hejrat_kon
پینوشت:
- چرا گفتم شما یادتون نمیاد؟
خوبم یادتون میاد🤨
مادربزرگ که نیستم 😌😜
خطابم به بچههامون بود 😏😊
- پسر کوچولو با بابا تو خونه موند
بقیه کارتون های خارجی هم که بیشترشون یا بی مادر بودن یا بی وطن
همهش غصه و درد
😅😅
📣 مردم انقلابی در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، مطالبه گر ابلاغ و اجرای قانون حجاب خواهند بود.
یقین داشته باشید بدون «قانون حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب»،
اوضاع جامعه، با رسیدن بهار و تابستان با یک شیب تند، غیرقابل تحمل خواهد شد!
و بیش از پیش شاهد پوشش های تن نما و جنسی و رفتارهای اروتیک و اتاق خوابی و #هتک_حریم و حدودها خواهیم بود.
این، «خانواده ایرانی» است که مورد تهدید قرار گرفته،
هم از طریق #گرانی و مشکلات اقتصادی، هم از طریق تخریب بنیان، با ترویج بی حیایی و بی قیدی و ناامنی اخلاقی فضای عمومی جامعه.
🔻🔻🔻🔻
بسته کنشگری #مردمی مطالبه ابلاغ و اجرای قانون حجاب👇
https://zaya.io/22bahman
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
محتوای این بسته، حاصل تجمیع ایدههای گروههای مختلف #مردمی است.
اگر شما هم پیشنهادی برای تکمیل آن دارید به این شناسه در ایتا پیام بدهید.
@Hejabefaf110
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
ابلاغ قانون حجاب مغایرتی با پیگیری مسائل معیشتی و اقتصادی ندارد!
و نیز نباید نگران #آشوب_داخلی بود. این قانون ابلاغ بشود یا نشود هم، آشوب اگر برنامه ریزی شده باشد میتواند بر دروغی مثل مهسا امینی سوار شود! یک بهانه خیلی کوچکتر هم برای دشمن کافی است و معطل این قانون نمیماند!
اما الان، چند ماه است که امنیت اخلاقی و روانی جامعه به بهانه ترس از آشوب داخلی، گروگان گرفته شده.
ما باید همزمان با مطالبه مسائل اقتصادی و گره گشایی از معیشت مردم،
به فکر امنیت خانواده های خود (همسران، پسران جوان و نوجوان، دختران نوجوان و جوان، بانوانی که قربانی این تن نمایی شده اند) هم باشیم!
#فساد_اخلاقی و جنسی، موریانه وار و خاموش جامعه را نابود میکند.
#قانون را خودمان بخوانیم.
خواهیم دید که موارد جامع و مفیدی دارد؛ و فقط آن بگیر و ببندی که رسانهها فریاد زدهاند، نیست!
طبق پژوهش ها،
اکثریت قاطع جامعه ما مردان غیور و زنان عفیفی هستند که با این وضعیت فساد خیابانی و فساد فضای مجازی و رسانهها مخالفند. اما ساکتند و ناراحتی خود را ابراز نمیکنند.
❗️فردا همه مطالبه گر #ابلاغ_قانون_حجاب شویم.
✍ د. موحدینیا | مادر، پزشک، دستیار تخصصی پزشکی پیشگیری و اجتماعی دانشگاه تهران
@hejrat_kon
#امنیت #امنیت_اخلاقی #امنیت_اقتصادی
#جامعه_امن #خانواده #تخریب_خانواده
شعار پیشنهادی برای روی پلاکارد (با تغییرات دلخواه):
«مسئولین محترم!
خواست مردم جامعه این است:
- بهبود وضعیت معیشت و اقتصاد
- تضمین امنیت اخلاقی جامعه و ابلاغ قانون حجاب»
« #نه_به_تعلل
چه در حل مشکلات اقتصادی
چه در ابلاغ قانون حجاب»
و اما جشن تکلیف 🕋📿
خب درباره کلیات و اجرا و اصولی که بهش معتقدم قبلاً نوشتم (جشن دختر اولم)
مقدمه اینجا
و ادامه اینجا
✨اما دو برنامه این جشن تکلیف:
1⃣ به نظرم رسید که برخی مفاهیم دینی و اخلاقی برا بچهها مرور بشه. اما نه فقط با واژه ها و کلی؛ که مثلاً دخترا دروغ بده، غیبت حرامه.
بنابراین یه ایده طراحی کردم.
دوتا مقوای سفید به شکل قلب بریدیم (لوح سفید).
یه مقدار جوهر سیاه و یه مقدار اکلیل طلایی و نقرهای آماده کردیم.
اجرا به این صورت بود که من چند تا داستانک (سناریو) میخوندم. و دختر عزیز باید تصمیم میگرفت که اتفاق درون داستان، یک حسنه (کار نیک) بوده یا سیئه (کار نادرست).
اگر حسنه بود، روی یکی از قلب ها اکلیل میپاشید (چسب مایع هم زده بودم که بچسبه)
اگر سیئه بود، رو قلب دیگه جوهر سیاه میریخت.
همزمان بچههای دیگه هم فکر میکردن و بعد از اعلام نظر دخترخانم، نظرشونو با «ای ولا ای ولا» یا «واویلا واویلا» و دست و شادی، اعلام میکردن.
🎯 در آخر دو تا قلب داشتیم که تحت تاثیر اعمال مختلف، تغییر کرده بود.
٨ موردی که من انتخاب کرده بودم اینها بود:
🖤 غیبت
💛 احسان به والدین
💛 نماز اول وقت
🖤 دروغ
💛 حمایت از تولید داخل و کالای ایرانی
🖤 بددهنی، بی ادبی
💛 کظم غیظ (کنترل خشم)
🖤 تفاخر (پز دادن)
📜 داستانکهای من:
۱. سارا و سحر خواهرن. تو یک مدرسه. سارا شب تو خونه دور سفره شام به مامانش گفت: مامان یه دختره تو مدرسه مون هست، پریناز، خیلی فضولی میکنه تو کار همه. سحر گفت: آره مامان منم میشناسمش، هم فضوله هم بی ادبه. اصلا خوشم نمیاد ازش. به خودشم گفتم تازه.
۲. مادر مینا سرماخورده. یه ذره حال نداره. مینا از مدرسه که میاد، میبینه مامانش با اون حال داره سفره رو آماده میکنه. میگه مامان شما برید استراحت کنین من انجام میدم صداتون میکنم. مامان میگه ممنون ولی بخوامم بچه نمیذاره. مینا میگه بچه هم با من، سرگرمش میکنم.
و یک ساعت دیگه وقتی سفره رو پهن کرد مامانو آروم با تعارف یک لیوان دمنوش بیدار میکنه.
۳. علی با بابا و رفقاش رفتن پارک. وسط بازی یهو صدای اذان بلند شد. بابای علی گفت بچهها بریم مسجد پارک نمازو بخونیم دوباره بیایم؟ علی و رفقاش گفتن: آره حتما. بریم اول نمازمونو سر وقت بخونیم و بعد برگردیم بازی. بازی دیر نمیشه اما اون وقتی که خدا دوست داره بنده هاش برن پیشش و باهاش حرف بزنن دیر میشه.
۴. ضحی می خواست تو خونه خاله بازی کنه. رفت سراغ کمد مامان و دوتا گیره روسری اویزدارشو برداشت تا بزنه به روسری خودش و عروسکش. چند روز بعد مامان میخواست بره مهمونی. هرچی گشت گیره شو ندید! از ضحی پرسید تو گیره منو ندیدی؟ ضحی گفت: من؟ نه! من اصلا دست نزدم به گیره های شما
۵. عید نزدیک بود. زهرا با مامانش رفت بازار تا کیف و کفش بخره. تو یه مغازه دو تا کفش پسندش شد. هردو قشنگ اما یکی یه ذره خوشکل تر بود. مغازه دار گفت یکی شون کار تولیدی های ایرانیه یکی شون خارجیه. زهرا به مامانش گفت که اون ایرانی رو میخواد، خارجی رو بذاره سر جاش.
۶. مهدی و مهناز از مدرسه رسیدن خونه. مامان گفت مشقاتونو بنویسید بعدش میتونید تلویزیون ببینید. مهدی گفت: اه! همه ش میگی اول مشق! بهرحال شروع کردن به نوشتن. مهناز یه کم بی حوصله نوشت. مهدی گفت: چقدر چرک و خرچنگ قورباغه مینویسی! مهناز داد زد و گف: به تو چه فضول!
۷. فاطمه مدرسه بود. از مدرسه که برگشت دید آبجی کوچولوش اومده بوده سر وسایلش و دست زده به همه چیز. مداد و قم هاشو به هم ریخته، یه کاردستی شو پاره کرده. فاطمه دلش می خواست بره و داااد بزنه سر آبجی، یکی هم بزنه پشت دستش. اما... چشماشو بست و یه نفس عمیق کشید و زیر لب صلوات فرستاد. آخه آبجی فاطمه فقط ٢ سالش بود
٨. تولد ملیکا بود. باباش براش یه آشپزخونه عروسکی بزرگ خریده بود. ملیکا فرداش که رفت مدرسه به دوستاش گفت: بابام برای من یه آشپزخونه باحال خریده. فک نکنم هیچکدومتون ازینا داشته باشین. خیلی گرونه. انقد مزه داره باهاش خاله بازی!
دل فائزه و آیدا سوخت.
👈 داستانکها و اسامی قابل تغییراند😊
2⃣ ضبط صدای صحبت بابا با دختر خانم و پخش اون در مراسم.
محتوای صحبت از بیان علاقه شروع میشه تا افتخار کردن به دختر و خوشحالی از اینکه به سن تکلیف رسیده و انقدر بزرگ شده که وارد وادی تکلیف بشه و زیباهای این مسئله و مسئولیت ها و… خلاصه هرچی که دوست دارید و صلاحه!
دخترا خیلی دوست دارن.
پخش صوت تبریک و توصیههای رهبر معظم انقلاب برای جشن تکلیف دخترها هم هست. اونم برخی پخش میکنن.
✍ هـجرتــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
روبیکا @dr_mother8_hejrat
#نشربامنبع
#جشن_تکلیف
#جشن_عبادت