eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
209 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۲ "ابراهيم" به نوعي ساختارشكن بود. به جاي توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود. بچه ها هم از او تبعيت ميكردند. هميشــه ميگفت: مهمتر از اينكه براي بچه ها لباس هاي هم شــكل و ظاهر نظامي درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا ميتوانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم. نتيجه اين تفكر، در عمليات هاي گروه،كاملا ديده ميشد. هر چند برخي با تفكرات او مخالفت ميكردند. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۳ پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او!ســاعتش را هم به يك شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و "ابراهيم" ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق "ابراهيم" شــوند و به "گروه اندرزگو" ملحق شــوند. "ابراهيم" در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا آگاه بود. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۴ يك روز صبح اعلام كردند كه بني صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد."ابراهيم" و "جواد" و چند نفر از بچه ها به همراه "حاج حسين" عازم كرمانشاه شدند. فرماندهان نظامي با ظاهري آراســته منتظر بني صدر بودند. اما قيافه بچه هاي اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردي و ظاهر هميشگي به استقبال بني صدر رفتند! هر چند هدفشــان چيز ديگري بود. ميگفتند: ما ميخواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ را اداره ميكند!آن روز خيلي معطل شديم. در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هليكوپتر به كرمانشاه نمي آيد.مدتي بعد "حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله)" به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان "امام جمعه" تهران بودنــد. "ابراهيم" تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آنها با همان ظاهر ساده و بي آلايش با "حضرت آقا(مدظله العالی)" ملاقات كردند و بعد هم يك يك، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسي كردند. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۲ "ابراهيم" به نوعي ساختارشكن بود. به جاي توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود. بچه ها هم از او تبعيت ميكردند. هميشــه ميگفت: مهمتر از اينكه براي بچه ها لباس هاي هم شــكل و ظاهر نظامي درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا ميتوانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم. نتيجه اين تفكر، در عمليات هاي گروه،كاملا ديده ميشد. هر چند برخي با تفكرات او مخالفت ميكردند. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۳ پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او!ســاعتش را هم به يك شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و "ابراهيم" ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق "ابراهيم" شــوند و به "گروه اندرزگو" ملحق شــوند. "ابراهيم" در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا آگاه بود. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۴ يك روز صبح اعلام كردند كه بني صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد."ابراهيم" و "جواد" و چند نفر از بچه ها به همراه "حاج حسين" عازم كرمانشاه شدند. فرماندهان نظامي با ظاهري آراســته منتظر بني صدر بودند. اما قيافه بچه هاي اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردي و ظاهر هميشگي به استقبال بني صدر رفتند! هر چند هدفشــان چيز ديگري بود. ميگفتند: ما ميخواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ را اداره ميكند!آن روز خيلي معطل شديم. در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هليكوپتر به كرمانشاه نمي آيد.مدتي بعد "حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله)" به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان "امام جمعه" تهران بودنــد. "ابراهيم" تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آنها با همان ظاهر ساده و بي آلايش با "حضرت آقا(مدظله العالی)" ملاقات كردند و بعد هم يك يك، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسي كردند. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " #ظاهر_ساده_۳ پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او!ســاعتش را هم به يك شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و "ابراهيم" ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق "ابراهيم" شــوند و به "گروه اندرزگو" ملحق شــوند. "ابراهيم" در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا آگاه بود. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۴ يك روز صبح اعلام كردند كه بني صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد."ابراهيم" و "جواد" و چند نفر از بچه ها به همراه "حاج حسين" عازم كرمانشاه شدند. فرماندهان نظامي با ظاهري آراســته منتظر بني صدر بودند. اما قيافه بچه هاي اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردي و ظاهر هميشگي به استقبال بني صدر رفتند! هر چند هدفشــان چيز ديگري بود. ميگفتند: ما ميخواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ را اداره ميكند!آن روز خيلي معطل شديم. در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هليكوپتر به كرمانشاه نمي آيد.مدتي بعد "حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله)" به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان "امام جمعه" تهران بودنــد. "ابراهيم" تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آنها با همان ظاهر ساده و بي آلايش با "حضرت آقا(مدظله العالی)" ملاقات كردند و بعد هم يك يك، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسي كردند. 🌹 @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 دمی با " آقا ابراهیم هادی " ۳ پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او!ســاعتش را هم به يك شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و "ابراهيم" ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق "ابراهيم" شــوند و به "گروه اندرزگو" ملحق شــوند. "ابراهيم" در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا آگاه بود. 📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم @hekayate_deldadegi