eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک مذهبی که بد زندگی کنه خائن تر است از فردا گناهکار به خون امام حسین علیه‌السلام 😔 🎤حاج اقا رمضانی اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 مالک اشتر رحمه الله و اهانت مرد بازاری روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد. مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش ‍ نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت . مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت : - آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟ مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟ دوست بازارى پاسخ داد: - او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود. همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید. مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟ بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى . مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید. 📚بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه ‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
. ✨﷽✨ #پروفایل چند پروفایل زیبا تقدیم نگاه مهربونتون🌹💚 °🪴° جانا ! شکرت که هستی ، چون هر روز پنجره دلم را بسوی تو باز میکنم و هوای مهربانیت را نفس میکشم ...‌ تا تو هستی ناامیدی ها ، نخواستن ها و نبودن ها ، وجود ندارد ، زیرا نگاه تو به من انگیزه میدهد تا تلاش کنم ....  جانانم ! شکر که به من نشان دادی ، لحظه به لحظه ی زندگی ام طبق برنامه‌ریزی الهی قرار دارد و ذره به ذرهٔ جهان هستی با هدفی خلق شده اند.... خدایا ! سپاس که به من فهماندی راه رسیدن به تو از راستی با خلق تو می‌گذرد.... معبودم ! یاری کن ، شعور را جایگزین شور و شعار کنم تا تحولی عظیم در خودم ایجاد کنم.... هر لحظه شکرت .... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
میدونيد ضرب المثل«سرش بره قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟ ▪️روی دستش 🖤" پسرش " رفت ولی " قولش نَه " ▪️نیزه ها تا 🖤" جگرش "رفت ولی " قولش نَه " ▪️این چه خورشید 🖤غریبی است که با حال نزار ▪️پای نعش 🖤قمرش رفت ولی " قولش نَه " ▪️شیر مردی که 🖤در آن واقعه " هفتاد و دو " بار ▪️دست غم بر 🖤" کمرش " رفت ولی " قولش نَه " ▪️هر کجا مینگری 🖤" نام حسین است و حسین " ▪️ای دمش گرم 🖤" سرش " رفت ولی " قولش نَه " ▪️ السَّلامُ عَلَيْك 🖤یا اَباعَبْدِاللهِ الحسین✋ 🤍┄•●❥ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از عنایت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام. حتما ببینید ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💢ویــــژه💢 هفت پیغمبر هفت کلمه گفتند و هر یک به سعادتی رسیدند: 1⃣آدم👈✨الحمدلله✨ گفت، فرمان رسید که☘یرحمک ربک☘ 2⃣نوح👈✨بسم الله✨گفت،حق او را از طوفان نجات داد. 3⃣ابراهیم✨حسبی الله✨گفت، حق او را از آتش نمرود نگاه داشت. 4⃣اسماعیل👈✨ان شاءالله✨گفت، از بریده شدن گلو نجات یافت. 5⃣موسی👈✨لا حول ولا قوت الا بالله✨ گفت، از شر فرعون نجات یافت. 6⃣یونس👈✨لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین✨گفت، از شکم ماهی نجات یافت. 7⃣و رسول خدا(ص) صاحب اسم سلام و ذکر سلام بود👈 ✨سلام قولا من رب رحیم✨که در معراج خطاب آمد: ✨السلام علیک ایها النبی و رحمت الله و برکاته✨که صاحب شفاعت کلیه شد. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✔الهی به دل شکسته حضرت زینب هیچ دلی نشکنه...🙏🏻 ✔به دستهای کوچک حضرت رقیه..ناله هیچ طفلی سر نیاد 🙏🏻 ✔به حنجر تیر خورده علی اصغر همه دردها درمانشه ...🙏🏻 ✔به ناامیدی ابوالفضل هیچ امیدی دراین شب مبارک ناامید نشه...🙏🏻 ✔به غنچه زیبا قاسم ...هیچ جوانی ناکام نشه ...🙏🏻 ✔به لب عطشان حسین همه حاجت روا بشن 🙏🏻 ✔به اسیری اهل بیت حسین ع هیچکی سر دوراهی نمونن جز بین الحرمین....🙏🏻 ✔با تمام وجودت امینالعالمین...🙏🏻 ا‌لتماس‌دعا اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پنج تا حقیقت رو راجب کربلا میدونستی رفیق؟ . تاآخر این پست رو ببین وبفرست برای دوستانت تا درثواب انتشار و آگاهیش شریک بشی🙏🌺 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 👈 ما نمک گیر تو هستیم صحبت های حاج اقا انصاریان در مورد اسامی کسایی که تو هیت امام حسین علیه‌السلام هستد. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🍁در این شب زیبا 🍂دعا میڪنم 🍁شبتون پر امید 🍂عشقتون خدا ✨زندگیتون پویا 🍁و لحظہ هاتون پر از آرامش باشہ. 🍁زندگیتون پر از آدمهای خوب 🍂و امضاء خدا پای تک تک آرزوهاتون شبتون بخیر 🍃❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
رفیق جانم! •🧚‍♀🦋 تو روزای سخت وقتی بار دنیا رو دوشت هست به خاطر بیار که الماس ها زیر سنگینی کوه ها ساخته شدن . . . 🎗 مطالعات نشون داده اکثریت افراد هدفی دارند که: ✅به موفقیت میرسه ✅امکاناتشم دارند ✅توانشم دارند اما باورشو ندارند و شروع نمیکنند🧎🏻 پس زندگیشون فرقی نمیکنه❌ • قوی بودن ذاتی نیست • چیزیه که در طول زمان بدست میاد‌‌🏋🏻‍♀💜 ؛ 𝕭𝖊𝖎𝖓𝖌 𝖘𝖙𝖗𝖔𝖓𝖌 𝖎𝖘 𝖓𝖔𝖙 𝖎𝖓𝖓𝖆𝖙𝖊 𝖎𝖙 𝖎𝖘 ؛ 𝖘𝖔𝖒𝖊𝖙𝖍𝖎𝖓𝖌 𝖙𝖍𝖆𝖙 𝖎𝖘 𝖆𝖈𝖖𝖚𝖎𝖗𝖊𝖉 𝖔𝖛𝖊𝖗 𝖙𝖎𝖒𝖊‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
کمک داشتم برمي‌گشتم خونه. مسيرم جوريه که از وسط يه پارک رد ميشم بعد مي‌رسم به ايستگاه اتوبوس. توي پارک که بودم يه زن خيلي جوون با چادر مشکي‌رنگ و رو رفته و لباس‌هاي کهنه، يه پيرمرد رو که روي يه چشمش کاور سفيدرنگي بود همراه خودش راه مي‌برد رسيد به من و گفت سلام. من فکر کردم الآن مي خواد بگه من پول مي خوام که بابام رو ببرم دکتر و از اين حرفا. اول خواستم برم بعد گفتم: من که عجله ندارم بذار واستم شايد کار ديگه اي داشته باشه. منم همين‌طور که اخمم تو هم بود سرم رو به علامت جواب سلام تکون دادم و نگاهش کردم. گفت: آقا من بايد بابام (بعد پيرمرده رو نشون داد) رو ببرم مجتمع پزشکي نور، آدرسش نوشته توي خيابان وليعصر، خيابان اسفندياري. گفتم: خوب؟‌ با يه لحن بغض‌آلود گفت: خوب بلد نيستيم کجاست؟ توي اين شهر خراب‌شده از هر کي هم مي‌پرسيم اصلاً به حرفمون گوش نمي‌ده! بي شعورا جوابمونو نمي دن. اشک تو چشماش جمع شده بود. بهش آدرس دادم و گفتم: تو اين شهر خراب‌شده وقتي آدرس مي خواي بايد بي‌مقدمه بپرسي فلان جا کجاست؟ اگر سلام کني يا چيز ديگه بگي فکر مي کنن مي خواي ازشون پول بگيري. بعدازاينکه رفت گفتم: چقدر سنگ دل شديم، چقدر بد شديم و چقدر زود قضاوت مي‌کنيم، خود من تا حالا به چند نفر همين‌جوري بي‌محلي کردم و رفتم چون گفتم خوب معلومه ديگه پول مي خواد. طفلي زن بيچاره خيلي دلم براش سوخت که فقط به خاطر اينکه فقير بود و ظاهرش فقرش رو نشون مي‌داد دلش رو شکسته بوديم. بعد گوش دنيا را با اين دروغ کر کرديم که ما اصالتاً مردم نوع‌دوست و با فرهنگي هستيم و اين‌قدر اين دروغ را تکرار کرديم که خودمون و البته فقط خودمون باورمون شده اما... ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
راه نجات مردي در جهنم بود که فرشته‌اي براي کمک به او آمد و گفت: من تو را نجات مي‌دهم براي اينکه تو روزي کاري نيک‌انجام داده‌اي. فکر کن ببين آن را به خاطر مي‌آوري يا نه؟‌ او فکر کرد ولي يادش نيامد. فرشته گفت: روزي که عنکبوتي در مسير تو قرار داشت! او فکر کرد و به يادش آمد که روزي درراهي که مي‌رفت عنکبوتي را ديد اما براي آنکه او را له نکند راهش را کج کرد و از سمت ديگري عبور کرد. فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تارعنکبوتي پايين آمد و فرشته گفت: تارعنکبوت را بگير و بالا برو تا به بهشت بروي. مرد تارعنکبوت را گرفت در همين هنگام جهنميان ديگر هم که فرصتي براي نجات خود يافتند به سمت تارعنکبوت دست دراز کردند تا بالا بروند، اما مرد دست آن‌ها را پس زد تا مبادا تارعنکبوت پاره شود و خود بيفتد که ناگهان تارعنکبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد. فرشته با ناراحتي گفت: تو تنها راه نجاتي را که داشتي بافکر کردن به خود و فراموش کردن ديگران از دست دادي. ديگر راه نجاتي براي تو نيست و بعد فرشته ناپديد شد. ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
بيان عشق يک روز آموزگار از دانش‌آموزاني که در کلاس بودند پرسيد: آيا مي‌توانيد راهي غيرتکراري براي ابراز عشق بيان کنيد؟ برخي از دانش آموزان گفتند: با بخشيدن، عشقشان را معنا مي‌کنند. برخي دادن گل و هديه و حرف‌هاي دل‌نشين را راه بيان عشق عنوان کردند. شماري ديگر هم گفتند: باهم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختي را راه بيان عشق مي‌دانند. در آن بين پسري برخاست و پيش‌ازاين که شيوه دلخواه خود را براي ابراز عشق بيان کند، داستان کوتاهي تعريف کرد: يک روز زن و شوهر جواني که هر دو زيست‌شناس بودند طبق معمول براي تحقيق به جنگل رفتند. آنان وقتي به بالاي تپّه رسيدند درجا ميخکوب شدند. يک ببر بزرگ جلوي زن و شوهر ايستاده و به آنان خيره شده بود. شوهر تفنگ شکاري به همراه نداشت و ديگر راهي براي فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پريده بود و در مقابل ببر جرات کوچک‌ترين حرکتي نداشتند. ببر آرام به‌طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه مرد زيست‌شناس فرياد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دويد و چند دقيقه بعد ضجه‌هاي مرد جوان به گوش زن رسيد. ببر رفت و زن زنده ماند. داستان به اينجا که رسيد دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوي اما پرسيد: آيا مي‌دانيد آن مرد در لحظه‌هاي آخر زندگي‌اش چه فرياد مي‌زد؟ بچه‌ها حدس زدند حتماً از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است. راوي جواب داد: نه! آخرين حرف مرد اين بود که عزيزم تو بهترين مونسم بودي. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت هميشه عاشقت بود. قطره‌هاي بلورين اشک صورت راوي را خيس کرده بود که ادامه داد: همه زيست شناسان مي‌دانند ببر فقط به کسي حمله مي‌کند که حرکتي انجام مي‌دهد و يا فرار مي‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک با فدا کردن جانش پيش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. اين صادقانه‌ترين و بي‌رياترين راه پدرم براي بيان عشق خود به مادرم و من بود. ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
ارباب و خدا در سالي که قحطي بيداد کرده بود و مردم همه زانوي غم به بغل گرفته بودند مرد عارفي از کوچه‌اي مي‌گذشت غلامي را ديد که بسيار شادمان و خوشحال است. به او گفت: چه طور در چنين وضعي مي‌خندي و شادي مي‌کني؟‌ جواب داد که: من غلام اربابي هستم که چندين گله و رمه دارد و تا وقتي براي او کار مي‌کنم روزي مرا مي‌دهد، پس چرا غمگين باشم درحالي‌که به او اعتماد دارم؟‌ آن مرد عارف که از عرفاي بزرگ ايران بود، مي‌گويد: از خودم شرم کردم که يک غلام به اربابي با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمي‌دهد و من خدايي دارم که مالک تمام دنياست و نگران روزي خود هستم. ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدی یا اباعبدالله بعد مرگم ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻟﺤﺪﻡ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻋﺸﻖ حسين بن ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻠﺪم ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﻣﺴﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯازل ﻣﺬﻫﺒيم ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺯﯾﻨﺒﯿﻢ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻗﺪﺡ ﺳﺎﻏﺮﯾﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮﯾﻢ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺩﮔﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺍﺻﻐﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮔﻨﻪ ﭘﺮﺩﻩ ي ﻣﻬﺘﺎﺑﺶ ﺷﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭﺳﯿﻨﻪ ﺯﻥ ﺷﺎﻫﺶ ﺷﺪ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪﮐﻪ ﻣﺄﻭﺍﺵ ﺷﺪﻩ ﮐﺮﺑﺒﻼ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﻮﮐﺮ ﺑﺪﻋﻬﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ " ﻣﻨﺘﻈﺮ" ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻮﺩ. 🔻اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود ‌ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
معيار ارزش علامه محمدتقي جعفري (رحمت‌الله عليه) مي‌گفتند: برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل‌نظر بپردازند. موضوع اين بود: ارزش واقعي انسان به چيست؟ براي سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلاً معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است. معيار ارزش بنزين به مقدار و کيفيت آن است. معيار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معيار ارزش انسان‌ها در چيست؟ هرکدام از جامعه شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارائه دادند. هنگامي‌که نوبت به بنده رسيد، گفتم: اگر مي‌خواهيد بدانيد يک انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي‌ورزد. کسي که عشقش يک آپارتمان دوطبقه است، درواقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسي که عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما کسي که عشقش خداي متعال است، ارزشش به‌اندازه خداست. علامه فرمودند: من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روي پاي خود ايستادند و کف زدند. هنگامي‌که تشويق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام علي (عليه‌السلام) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: ارزش هر انساني به‌اندازه چيزي است که دوست مي‌دارد. وقتي اين کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاري کردند. ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
CQACAgQAAx0CVc35HwABAQ-FZoRGLSqSkEmX5V9kz46o9BAnzFYAAjUCAAJljmsExSkwkeQw_O41BA.mp3
3.44M
🎤ماجرای شنیدنی تاجر هندی که فرزند خود را برای روضه امام حسین (ع) فروخت! 💠از دست ندید👌 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
⚡️ اعجاز علمی قرآن کریم ⚡️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 یک داستان یک پند هر کسی‌که به مقام قرب الهی رسیده است، با یک عمل آن درب بر روی او گشوده شده و معمولا با اتفاقی بوده است. مانند دوری از یک موقعیت گناه، یا یک بخشش، یا یک صبر و... که به آن تغییر مبدا میل می‌گویند؛ که امری آسمانی است. مثال: کسی‌که می‌داند، کبوتر بازی بد است، ولی نمی‌تواند این کار را رها کند، در لحظه‌ای کار نیکی می‌کند که مقبول خدا می‌افتد و خدا مبدا میل او را عوض می‌کند و در یک روز از کبوتر متنفر می‌شود و آن را رها می‌کند. طوری که امروز به کار دیروز خود می‌خندد. یکی از اساتید اخلاق حقیر که از اولیاالله بود پرده از راز زندگی خود برداشت. گفت: روزی در ایام جوانی از کوچه‌ای رد می‌شدم، جوانی را دیدم که با حالتی آشفته به من رسید و یقه مرا گرفت؛ و بر سینه‌ی من کوبید و فحش داد و گریه کرد. فهمیدم دلش از جایی پر است. سکوت کردم تا مشت خوردم و فحش شنیدم. بعد فهمیدم، چند جوان به او توهین کرده و او را زده بودند٬ از دست آن‌ها فرار کرده و چون دلش پر بود، به من حمله کرد و ته دلش را به من خالی کرد. به‌خاطر خدا صبر و سکوت کردم تا خالی شد و رفت. از آن روز به مقام صبر عظیمی دست یافتم که هرچه به من توفیق شد٬ از اتفاق آن روز بود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi