eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
سید عبد الله موسوی در حواشی تحفة السنیة می‌نویسد: ابراهیم ادهم از پادشاهان بلخ بود، بالاخره دست از سلطنت کشید و به مرتبه ای بلند در صفا و ریاضت رسید. وی شبها زنجیر گران به گردن میکرد و با آن وضع عبادت می‌کرد؛ از این رو او را ادهم گفته اند. سبب توبه ی او این بود که روزی با لشکر خود برای شکار خارج شد. در محلی فرود آمد و برای غذا خوردن سفره چیدند. در سفره بزغاله ای بریان قرار داشت، ناگاه مرغی بر سفره نشست و مقداری از همان بزغاله را برداشت و پرید، ابراهیم گفت: از پی این مرغ بروید و ببینید این مقدار گوشت را چه می‌کند. عده ای از لشکر پی آن مرغ رفتند. در آن نزدیکی کوهی بود، مرغ پشت کوه به زمین نشست، سربازان به آن جا رفتند، دیدند مردی را محکم بسته اند و آن مرغ، گوشت بزغاله ی بریان شده را کم کم در دهان او می‌گذارد. آن مرد را پیش ابراهیم آوردند و او حکایت خود را چنین شرح داد: از این محل عبور می‌کردم، عده ای راه را بر من بستند و در آن جا افکندند، اکنون یک هفته است که خداوند به این مرغ مأموریت داده برایم غذا می‌آورد. ابراهیم از شنیدن این داستان گریه کرد و گفت: در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در چنین موقعیتی روزی می‌رساند پس چه حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه. پس از آن خویش را از سلطنت خلع کرد و دست از دنیا کشید. 📙پند تاریخ 118/2-119 ؛ به نقل از: حاشیه ی روضات الجنات / 39. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi