📘#داستانهایبحارالانوار
شکایت از مشکلات
مفضل میگوید:
محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند:
"با این پول زندگیت را سامان بده."
عرض کردم:
فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
"بسیار خوب دعا هم میکنم."
و در آخر فرمودند:
"مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!"
اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
📚بحار: ج ۴۷، ص ۳۴
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
توشه بر دوش به سوی آخرت!
زهری میگوید:
در شبی تاریک و سرد، علی بن حسین علیه السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، میرود. عرض کردم:
- یابن رسول الله! این چیست، به کجا میبرید؟
حضرت فرمودند:
- زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. میبرم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم! )
گفتم:
- یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا میخواهی ببرد.
فرمودند:
- تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش!
زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد:
- یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن میگفتید، اثری ندیدم!
حضرت فرمودند:
- سفر آخرت را میگفتم و سفر مرگ نظرم بود که برای آن آماده میشدم!
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانههای نیازمندان توضیح دادند و فرمودند:
- آمادگی برای مرگ با #دوری_جستن_از_حرام و #خیرات_دادن به دست میآید.
📚بحار، ج ۴۶، ص ۶۵
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
برخورد پسندیده
یکی از خویشان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود، حضرت در پاسخ او چیزی نگفتند.
هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت امام به اصحاب خود فرمودند:
"آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید."
-عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه میتوانیم به او بگوییم.
سپس امام نعلین خویش را پوشیدند، به راه افتادند. در بین راه این آیه را میخواندند:
"والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین."*۱
راوی میگوید: وقتی رسیدیم به خانه آن مرد، او را صدا زدند و فرمودند:
"به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد."
مرد همین که متوجه شد امام زین العابدین علیه السلام آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است.
امام فرمودند:
"برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار میکنم و از خداوند میخواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد."
راوی میگوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام علیه السلام را بوسید و عرض کرد:
- آری! آن چه من گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم.
📚۱*آل عمران،آیه ۱۳۴
بحار ج ۴۹، ص۵۴
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستانهایبحارالانوار
دعای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور میکردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستادند تا مقداری شیر از او بگیرد.
شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیدهام برای شام آنهاست.
با این بهانه به حضرت شیر نداد.
پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کردند و فرمودند:
" خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن! "
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند.
پیامبر کسی را فرستادند تا از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کردند، و فرمودند:
"خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!"
یکی از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودید که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودید که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
"مال کمی که نیاز زندگی را برطرف میسازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید."
سپس آن حضرت این دعا را نیز کردند:
- "خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما!"
📚 بحار: ج ۷۲، ص ۱۱
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
حق الناس در قیامت
امیر مؤمنان علی علیه السلام در مسجد رسول خدا برای مردم سخنرانی میکردند از فراز منبر فرمودند:
روز قیامت مردم در دادگاه عدل الهی حاضر میشوند، خداوند میفرماید:
"امروز من در میان شما با عدالت حکم میکنم و به هیچ کس در دادگاه من ظلم نمی شود.
امروز حق ضعیف را از قوی میگیرم.
امروز به نفع مظلوم از ظالم دادخواهی میکنم (یا از طریق گرفتن کارهای نیک ظالم و قرار دادن آن در پرونده مظلوم و یا با اضافه نمودن گناهان مظلوم به گناهان ظالم) تنها آن دسته از ظالمان امروز نجات مییابند که مظلوم از حق خود بگذرد."
📚بحار ج ۷ ص. ۲۶۸
📌بنابراین پیش از فرا رسیدن آن روز در فکر نجات خودمان باشیم حق کسی در ذمه ی ما نباشد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
انسانهای نالایق
جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمودند:
«می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجز ترین مردم را به شما نشان دهم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله!
حضرت فرمودند:
🔘۱-کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
🔘۲-دزد ترین انسان کسی است که از نمازش میکاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده میشود.
🔘۳-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی میافتد ولی به او سلام نمی کند.
🔘۴-ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده میشود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
🔘۵-و عاجز ترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚 بحار، ج ۸۴، ص ۲۵۷.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
حقِ همسایه
رسول خدا صلی الله علیه و آله به یکی از اصحابشان فرمودند:
" آیا میدانی حق همسایه چیست؟ "
➖عرض کرد: نمی دانم ؛فرمودند:
🔸اگراز تو درخواست یاری نمود، او را یاری کن.
🔸 اگراز تو وام درخواست نمود، به او وام بده.
🔸 اگر دچار فقر شد،به او سود برسان.
🔸 اگر دچار مصیبت شد، او را تسلیت بگو.
🔸 اگر خیری به او رسید،به او تهنیت بگو تا بدین وسیله بهرهگیری از خیر را بر او گوارا گردانی.
🔸 اگر مریض شد او را عیادت کن.
🔸 اگر مرگ او فرا رسید، جنازهی او را تشییع کن.
🔸ساختمان خانه ی خود را آنچنان بلند نسازی که همسایه ی تو از باد و هوا محروم گردد، مگر این که از او اجازه بگیری.
🔸اگر میوه ای خریدی،مقداری از آن را به همسایه هدیه کن.
🔸اگر نمی خواهی هدیه کنی میوه ی خریداری شده را پنهانی وارد خانهی خویش ساز تا همسایهی تو آن را نبیند.
🔸 و نگذار فرزندان تو میوه را به بیرون از خانه ببرند که باعث ناراحتی و حسرت فرزند همسایه گردد.
🔸همسایه ی خود را با بوی خوش غذای خانه ی خود میازار، مگر آنکه مقداری از آن را به اهل خانه ی او برسانی.
📚 بحار ج ۷۹،ص ۹۴.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
سخنان حکمت آموز
🔹اباذر میگوید:
به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم به من سفارشی فرمایید، حضرت فرمودند:
🔹تو را سفارش میکنم پرهیزگار باش، پرهیزگاری سرآمد تمام کارهای نیک است.
➖عرض کردم: یا رسول الله افزون فرمایید.
فرمودند: به پایین دست خود نگاه کن، به بالا دست خود ننگر، زیرا در این صورت در تنگنای نعمت قرار نمی گیری.
➖ یا رسول الله! اضافه فرمایید.
پیوند با خویشاوندان کن، اگرچه آنان قطع صله ی رحم کنند.
➖ یا رسول الله بیشتر فرمایید.
تهی دستان و همنشینی با آنان را دوست بدار.
➖اضافه فرمائید.
حق را بگو اگرچه تلخ باشد.
➖یا رسول الله افزون فرمایید.
درراه خدا از سرزنش کننده هراس نداشته باش.
🔹سپس فرمودند: آدمى را همين عيب بس كه در او سه خصلت باشد:
1⃣ عیبهای مردم را بشناسد و از عیب خود بی خبر باشد.
2⃣ برای مردم بد بداند، عیبی را که در خودش باشد.
3⃣ همنشین خویش را بی جهت آزار دهد.
📚 بحار ج ۷۷، ص ۷۵.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
معجزه ای از امام باقر علیه السلام
🔹ابوبصیر یکی از ارادتمندان خاص امام باقر علیه السلام که از هر دو چشم نابینا بود میگوید:
🔹به امام باقر علیه السلام عرض کردم:
شما فرزندان پیامبر خدا هستید؟
امام فرمودند:«آری.»
آیا پیامبر خدا وارث همه انبیا بود. آیا هر چه آنها میدانستند پیغمبر هم میدانست؟
امام فرمودند:«آری.»
آیا شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار مبتلا به پیسی را شفا دهید و از آنچه مردم میخورند و در خانه هایشان ذخیره میکنند خبر دهید؟
امام فرمودند:«آری،با اجازه خداوند.»
🔹در این موقع حضرت به من فرمودند:«نزدیک بیا!»
نزدیک رفتم،به محض این که دست مبارکشان را بر صورت و چشمم کشیدند، بیابان،کوه،آسمان و زمین را به خوبی دیدم.
🔹سپس فرمودند:
آیا دوست داری همین گونه بینا باشی تا نظیرسایر مردم در قیامت به حساب و کتاب الهی کشیده شوی و یامانند اول کور باشی و به طور آسان وارد بهشت گردی؟
🔹عرض کردم:
مایلم به حال اول برگردم.
آنگاه امام علیه السلام دست مبارکشان را بر چشمم کشیدند،دوباره نابینا شدم.
📚بحار،ج ۴۶،ص۲۳۷ وص۲۴۹ بااندکی تفاوت.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
بر خویشتن بدی نکن!
🔹شخصی به اباذر نوشت:
به من چیزی از علم بیاموز!
اباذر در جواب گفت:
دامنه علم گسترده تر است ولی اگر میتوانی بدی نکن بر کسی که دوستش میداری.
🔹مرد گفت:
این چه سخنی است که میفرمایی آیا تاکنون دیده اید کسی در حق محبوبش بدی کند؟
اباذر پاسخ داد:
آری! جانت برای تو از همه چیز محبوب تر است. هنگامی که گناه میکنی بر خویشتن بدی کرده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۰۲
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
سه مصیبت انسان در هر روز
🔹شخصی محضر امام زین العابدین علیه السلام رسید و از وضع زندگیش شکایت نمود.
امام علیه السلام فرمودند:
بیچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصیبت است که از هیچکدام از آنها پند و عبرت نمی گیرد.اگر عبرت بگیرد دنیا و مشکلات آن برایش آسان میشود.
🔹مصیبت اول اینکه، هر روز از عمرش کاسته میشود. اگر زیان در اموال وی پیش بیاید غمگین میگردد، با اینکه سرمایه ممکن است بار دیگر باز گردد ولی عمر قابل برگشت نیست.
دوم اینکه هر روز، روزی خود را میخورد، اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد باید بر آن کیفر ببیند.
🔹سپس فرمودند:
سومی مهمتر از این است.
گفته شد، آن چیست؟
امام فرمودند:
هر روز را که به پایان میرساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمی داند به سوی بهشت میرود یا به طرف جهنم.
📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۰.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
امیرالمومنین علی علیه السلام در بالین حارث همدانی
حارث همدانی یکی از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت علی علیه السلام بود، و مقام ارجمندی در نزد امام داشت حارث مریض شد، حضرت علی علیه السلام به عیادت او رفت و پس از احوالپرسی به او فرمود:
«ای حارث! به تو بشارت میدهم که در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط، و در کنار حوض کوثر، و موقع (مقاسمه) مرا میبینی و میشناسی.»
حارث عرض کرد:
مقاسمه چیست؟
حضرت فرمود:
«مقاسمه، با آتش انجام میگیرد. روز قیامت من با آتش جهنم مردم را تقسیم میکنم، به آتش میگویم:
ای آتش! این دوست من است او را رها کن! و این دشمن من است او را بگیر! »
آنگاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود:
«ای حارث! همین طور که دست تو را گرفته ام، پیامبر صلی الله علیه و آله دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قریش و منافقین به آن حضرت شکایت نمودم، به من فرمود:
هنگامی که روز قیامت برپا میشود من ریسمان محکم خدا را میگیرم، و تو ای علی! دامن مرا میگیری و شیعیان دامن تو را میگیرند...»
سپس سه بار فرمود:
«ای حارث تو با آن کسی که دوستش داری خواهی بود و همراه کردارت میباشی.»
حارث برخاست و از شدت خوشحالی عبای خود را میکشانید و میگفت:
بعد از این، باکی ندارم که من به سوی مرگ روم، یا مرگ به سوی من آید.
📚بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۷۹.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
عبادت زهرای مرضیه سلام الله علیها در بستر شهادت
🔹حضرت زهرا در لحظات آخر عمر که بستری بود، به اسماء بنت عمیس فرمودند:
«عطر من و لباس مخصوص نمازم را بیاور، میخواهم نماز بخوانم.»
🔹اسماء میگوید: من عطر و لباس نمازشان را حاضر کردم، آن حضرت وضو گرفتند پس از وضو حالشان منقلب شد، سرشان را به بالش نهادند و فرمودند:
«اسماء! وقت نماز که رسید، مرا بیدار کن تا نمازم را بخوانم، اگر بیدار شدم که هیچ و اگر بیدار نشدم کسی را نزد علی (عیله السلام) بفرست تا خبر وفات مرا به او بدهد.»
🔹اسماء میگوید:
هنگامی که وقت نماز رسید، صدا زدم:
الصلاة یا بنت رسول الله! دختر پیامبر خدا، وقت نماز است. جوابی نشنیدم، فهمیدم که حضرت زهرا از دنیا رفته است.
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۸۳
📌آری #حضرت_زهرا (علیها السلام) به عبادت و دعا آنچنان جدی و کوشا بودند که همه دستورات واجب، وحتی مستحبات را رعایت میکردند، استعمال عطر و پوشیدن لباس پاکیزه در نماز مستحب است که آن بانوی بزرگ اسلام در لحظههای سخت آخر عمر مبارک فراموش نکرده است».
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
فریاد رس مظلومان
🔹روزی امیرمؤمنان علی علیه السلام از بازار خرما فروشان میگذشت، دید کنیزی گریه میکند. فرمود: چرا گریه میکنی؟
گفت: صاحب من یک درهم به من داد، خرما خریدم.
هنگامی که آن را پیش او بردم نپذیرفت و گفت: خرمای خوبی نیست و اکنون آوردهام پس بدهم ولی خرما فروش قبول نمی کند.
🔹حضرت به خرما فروش فرمود:
«ای بنده خدا! این یک کنیز است از خود اختیاری ندارد، تو خرما را بگیر و پولش را بده.»
خرما فروش با ناراحتی از جا برخاست و بر سینه امیرالمومنین (علیه السلام) کوبید و او را عقب زد.
حاضران گفتند: ای مرد! این امیر مؤمنان است. خرما فروش از شنیدن آن، نفسش بند آمد و رنگ رخسارش پرید و فورا پول را پس داد و خرما را گرفت و گفت:
یا امیر مؤمنان! از من راضی باش، اشتباه کردم.
حضرت فرمود: «اگر کارت را اصلاح کنی و حق مردم را ادا کنی از تو راضی خواهم شد.»
📚بحارالانوار ج ۴۱، ص ۴۸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
عبادت زهرای مرضیه سلام الله علیها در بستر شهادت
🔹حضرت زهرا در لحظات آخر عمر که بستری بود، به اسماء بنت عمیس فرمودند:
«عطر من و لباس مخصوص نمازم را بیاور، میخواهم نماز بخوانم.»
🔹اسماء میگوید: من عطر و لباس نمازشان را حاضر کردم، آن حضرت وضو گرفتند پس از وضو حالشان منقلب شد، سرشان را به بالش نهادند و فرمودند:
«اسماء! وقت نماز که رسید، مرا بیدار کن تا نمازم را بخوانم، اگر بیدار شدم که هیچ و اگر بیدار نشدم کسی را نزد علی (عیله السلام) بفرست تا خبر وفات مرا به او بدهد.»
🔹اسماء میگوید:
هنگامی که وقت نماز رسید، صدا زدم:
الصلاة یا بنت رسول الله! دختر پیامبر خدا، وقت نماز است. جوابی نشنیدم، فهمیدم که حضرت زهرا از دنیا رفته است.
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۸۳
📌آری #حضرت_زهرا (علیها السلام) به عبادت و دعا آنچنان جدی و کوشا بودند که همه دستورات واجب، وحتی مستحبات را رعایت میکردند، استعمال عطر و پوشیدن لباس پاکیزه در نماز مستحب است که آن بانوی بزرگ اسلام در لحظههای سخت آخر عمر مبارک فراموش نکرده است».
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستانهایبحارالانوار
عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود:
«ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳، ص ۳۹۹.
ོ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
🔹حضرت موسی علیه السلام در مناجات خود با خداوند عرض کرد:
🔘 خدایا! من خواهان قرب تو هستم.
خداوند فرمود:
قرب من از آن کسانی است که #شب_قدر بیدار باشند.
🔘 خدایا! رحمتت را خواهانم.
رحمت من شامل کسانی است که در شب قدر به مساکین و فقرا رحم کند.
🔘 خدایا! من جواز عبور از صراط را خواهانم.
این جواز برای کسانی صادر میشود که در شب قدر صدقه بدهند.
🔘 خدایا! من خواهان درختان و میوههای بهشت هستم.
این نعمت برای کسانی است که در شب به تسبیح مشغولند.
🔘 خدایا! من نجات از آتش را خواهانم.
نجات من برای کسانی است که در شب قدر به استغفار مشغولند.
🔘خدایا! من رضای تو را خواهانم.
رضای من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند.
📚بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۴۵.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
بهترین و بدترین کارها در اسلام؛
🔹مردی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرف یاب شده و عرض کرد:
یارسول الله لطفا بفرمایید بهترین کارها در اسلام چیست؟ ما افضل الاسلام؟
🔹پیامبر فرمودند: «ایمان به خدا»
مرد گفت: بعد از آن چیست؟
حضرت فرمودند: «صله رحم (پیوند خویشاوندی)»
مرد گفت: پس از آن چیست؟
حضرت فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر»
🔹سپس پرسید: کدام عمل از همه ی کارها بیشتر مورد غضب الهی است؟
پیامبر فرمودند: «شرک به خدا»
مرد پرسید: پس از آن چیست؟
حضرت فرمودند: «قطع رحم»
مرد گفت : بعد از آن چیست؟
حضرت فرمودند: «امرکردن به کار زشت و باز داشتن از کار نیک»
📚بحار: ج ۷۶، ص ۹۷.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
معجزه ای از امام باقر علیه السلام
🔹ابوبصیر یکی از ارادتمندان خاص امام باقر علیه السلام که از هر دو چشم نابینا بود میگوید:
🔹به امام باقر علیه السلام عرض کردم:
شما فرزندان پیامبر خدا هستید؟
امام فرمودند:«آری.»
آیا پیامبر خدا وارث همه انبیا بود. آیا هر چه آنها میدانستند پیغمبر هم میدانست؟
امام فرمودند:«آری.»
آیا شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار مبتلا به پیسی را شفا دهید و از آنچه مردم میخورند و در خانه هایشان ذخیره میکنند خبر دهید؟
امام فرمودند:«آری،با اجازه خداوند.»
🔹در این موقع حضرت به من فرمودند:«نزدیک بیا!»
نزدیک رفتم،به محض این که دست مبارکشان را بر صورت و چشمم کشیدند، بیابان،کوه،آسمان و زمین را به خوبی دیدم.
🔹سپس فرمودند:
آیا دوست داری همین گونه بینا باشی تا نظیرسایر مردم در قیامت به حساب و کتاب الهی کشیده شوی و یامانند اول کور باشی و به طور آسان وارد بهشت گردی؟
🔹عرض کردم:
مایلم به حال اول برگردم.
آنگاه امام علیه السلام دست مبارکشان را بر چشمم کشیدند،دوباره نابینا شدم.
📚بحار،ج ۴۶،ص۲۳۷ وص۲۴۹ بااندکی تفاوت.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 سید حمیری و محبت امیرالمومنینعلی علیه السلام
🔹 حسین بن عون میگوید: روزی به عیادت سید اسماعیل حمیر مرد بزرگوار از مداحین و شاعران اهل بیت علیهم السلام که به دلیل بیماری در بستر افتاده بود رفتم.
دیدم در حال احتضار است، جمعی از همسایگانش که عثمانی مذهب بودند در کنار او نشسته بودند.
🔹سید بسیار خوش سیما وگشاده پیشانی بود. هنگامی که نشستم دیدم نقطه ی سیاهی در چهره اش نمایان گشت. کم کم زیاد شد تا تمام سیمایش را فراگرفت و صورت زیبای وی سیاه گردید.
🔹شیعیانی که حاضر بودند از این پیش آمد سخت غمگین شدند و مخالفان شادمان گشته و شروع به سرزنش کردند و میگفتند:
مدتها مدح علی علیه السلام گفتی آخر نتیجه اش چنین شد!!
ولی طولی نکشید که از همان نقطه ی سیاه، نور سفیدی ظاهر گردید.
تدریج زیاد شد و تمام صورت سید نورانی گشت.
سید به هوش آمد و تبسم کرد و این چند بند شعر را درهمان حال سرود:
✨دروغ گفتند کسانی که گمان میکنند علی علیه السلام دوستانش را از گرفتاریها نجات نمی دهد.
✨سوگند به خدا داخل بهشت شدم و بخشید خداوند گناهان مرا.
✨اینک ای دوستان علی! شاد باشید و آن حضرت را تا دم مرگ دوست بدارید.
✨پس از او فرزندانش را با صفاتی که برایشان بیان شد تشخیص داده و نسبت به تک تک آن بزرگواران نیز محبت نمایید.
📚بحار،ج۶ ص۱۹۲
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
درجات دهگانه ایمان
🔹عبدالعزیز قراطیسی میگوید:
امام صادق علیه السلام به من فرمود:
«ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که ده پله دارد و همانند نردبان باید پله پله از آن بالا رفت.
کسی که در درجه دوم است، نباید از کسی که در درجه اول میباشد، انتقاد کند و بگوید: تو ایمان نداری.
و آدمی که در درجه اول ایمان است، باید به روش خود ادامه دهد تا برسد به آن کس که در درجه دهم است.
ای عبدالعزیز! کسی که ایمانش در مرتبه پایین تر از توست او را بی ایمان ندان! تا کسی که ایمانش بالاتر از توست، تو را بی ایمان نداند.
وقتی که دیدی کسی پایین تر از توست او را با مهر و محبت به درجه خود برسان و چیزی را که تاب و تحمل آن را ندارد، بر او تحمیل مکن! تا او را بشکنی و این کار خوب نیست. زیرا هر کس دل مؤمنی را بشکند بر او واجب است شکستگی دل او را جبران کند.»
🔹آنگاه فرمود:
«مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان (که بالاترین درجات ایمان است) قرار داشت.»
📚 بحارالانوار ج ۲۲، ص ۲۵۰.
#امام_زمان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
حق الناس در قیامت
امیر مؤمنان علی علیه السلام در مسجد رسول خدا برای مردم سخنرانی میکردند از فراز منبر فرمودند:
روز قیامت مردم در دادگاه عدل الهی حاضر میشوند، خداوند میفرماید:
"امروز من در میان شما با عدالت حکم میکنم و به هیچ کس در دادگاه من ظلم نمی شود.
امروز حق ضعیف را از قوی میگیرم.
امروز به نفع مظلوم از ظالم دادخواهی میکنم (یا از طریق گرفتن کارهای نیک ظالم و قرار دادن آن در پرونده مظلوم و یا با اضافه نمودن گناهان مظلوم به گناهان ظالم) تنها آن دسته از ظالمان امروز نجات مییابند که مظلوم از حق خود بگذرد."
📚بحار ج ۷ ص. ۲۶۸
📌بنابراین پیش از فرا رسیدن آن روز در فکر نجات خودمان باشیم حق کسی در ذمه ی ما نباشد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
کلید روزی
امام صادق علیه السلام به فرزندشان فرمودند:
➖"فرزندم! از مخارج چقدر اضافه آمده است؟"
عرض کرد: چهل دینار!
➖فرمودند: "برو آن مبلغ را صدقه بده."
عرض کرد: در این صورت چیزی برای ما نخواهد ماند، پول ما همین مقدار است؟
➖فرمودند: "برو صدقه بده قطعا خداوند عوض خواهد داد. آیا نمی دانی هر چیزی کلیدی دارد، کلید روزی صدقه است!"
بیش از ده روز نگذشت که از محلی مبلغ چهار هزار دینار به محضر آن حضرت آوردند.
امام فرمودند:
➖"فرزندم! چهل دینار را در راه خدا دادیم، خداوند چهار هزار دینار عوض آن را داد."
📚 بحار: ج ۴۷، و همان ج ۹۶، ص ۱۳۴.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
اطاعت از شوهر
مردی از انصار قصد مسافرت داشت؛ به همسرش گفت: تا من ازمسافرت بر نگشتهام تو نباید از خانه بیرون بروی.
پس از مسافرت شوهر، زن شنید پدرش بیمار است.
کسی را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستاد و پیغام داد که شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته، از منزل خارج نشوم. اکنون شنیدهام پدرم سخت بیمار است، اجازه فرمایید من به عیادتش بروم.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
"در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!"
چند روزی گذشت. زن شنید که مرض پدرش شدت یافته. بار دوم خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله پیغامی فرستاد که یا رسول الله! اجازه میفرمایید به عیادت پدر بروم؟
حضرت فرمودند:
- "نه! در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!"
پس از مدتی شنید پدرش فوت کرد. بار سوم کسی را فرستاد و پیغام داد که پدرم از دنیا رفته، اجازه فرمایید بروم در مراسم
عزاداریش شرکت کنم، برایش نماز بخوانم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله این دفعه هم اجازه ندادند و فرمودند:
- "در خانه ات بنشین و از همسرت اطاعت کن!"
پدرش را دفن کردند. پس از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی را به سوی آن زن فرستادند و فرمودند:
"به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشید."
📚 بحار: ج ۲۲، ص ۱۴۵.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
حدود همسایه
🔹مردی از انصار خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
من خانه ای در فلان محل خریدهام و نزدیکترین همسایهام آدمی است که امید خیری از او ندارم و از شرش نیز خاطر جمع نیستم.
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام، سلمان، اباذر و (راوی میگوید: چهارمی شاید مقداد باشد) دستور فرمود که با صدای بلند در مسجد فریاد زنند که هرکس همسایه اش از آزار او آسوده نباشد، #ایمان ندارد، آنان نیز در مسجد سه بار فرمایش حضرت را با صدای بلند به مردم اعلان کردند.
🔹سپس حضرت با دست اشاره کرد و فرمود:
«چهل خانه از چپ و راست و جلو و عقب همسایه محسوب میشود.»
📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۲.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi