eitaa logo
شربت قند و گلاب
139 دنبال‌کننده
77 عکس
73 ویدیو
0 فایل
حکایت‌ها و اشعار شنیدنی گاهی یک حرف انسان را از خواب ۴۰ ساله بیدار می‌کند. اینجا میبرمت به عالم شعر و ادبیات تا ببینی شعرا در دنیای خودشون چه داستانهایی دارند . اینجا تک بیت هایی میبینی که یک دنیا حرف دارند ارتباط با ما: @yourteacher
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷___🍀___🌷___🍀___🌷 بهر اصلاح صورت و سرخویش        رفتـــــــــه بودم دکـــــــان سلمانی چشم بـد دور ، دکّه ای دیــــــــــدم         از سیاهــــــی چو شام ظلمـــــانی سقف دکّـــــان به حـــــال افتـــادن در ودیــــــــــوار ، رو بـــه ویرانی عکسهــــــا بود هر سو آویـــزان همـــــــه در حـــــــال نیمه پنها نی یکطرف عکس مجلس مختــــــار یک طـــرف عکس مسلم وهانی یک طرف عکس رستم دستـــــان یکســــــــــــــــو افراسیاب تورانی یکطرف عکس حضــــرت بلقیس روی قالیچـــــــــــــــه ی سلیمـانی دو ســـه تن مشتری در آن حفره مجتمع گشته همچـــــــــــو زندانی پیرمردی گرفتــــه تیــــغ به دست همچــــــــــو جلّاد عهــــــد ساسانی نوبت مــــــن رسیــــــد وبنشستم زیر دستش به صــــــــــد پریشانی لنگی انداخت دور گــــردن مــــن چون رسن بر گلــــــوی یک جانی دیدم آیینه ای مقابــــــــــل خویش قاب آیینه بـــــــــــــــود سیمــــــانی اندر آیینه عکــــــــس خــود دیدم خارج از شکـــــل و وضع انسانی چشمهـــا چپ ، دهان کج وکوله چهره چون گیـــــــــوه ی سینجـانی گفت : برگو سرت چه فــرم زنم؟ بابلی، آملی ، خراســــــــــــــــانی جوشقــانی ، ابر قــویی ، رشتی کهبدی ، بن سعـــــودی ، آلمــــانی گفتمش: هرچه میل سر کاراست هـــــــــــــر طریقی صلاح می دانی گفت: شغل تو چیست؟ گفتم: من شاعــــرم ، شهــــــره در سخندانی گفت : آری همین هنرکافی است از برای نـــــــــــــــــــــــژاد ایرانی! دست بر شانه برد وشد مشغــول در ســـــــــــر من به شانه گردانی چنـــــــــد مویی که داشتم بر سر همــــــــــــه را ریخت روی پیشانی گفت : این فــــــــرم بوده از اوّل ســــــــــــــــــــر میرزا حبیب قاآنی! پس ازآن زد به سمت چپ مویم گفت : این هــــم کلیم کاشــــــانی! به سوی راست بـــرد و بــا خنده گفت: این است فرم خاقــــــــــانی! پس به بالا کشــاند مویم وگفت: بارک الله عبیـــــــــــد زاکــــــــانی! بعد ازآن ریخت جملـه را در هــم گفت : این هـــــــم حسینقلیخانی! تیــغ را بر گرفت ومشتی مــوی از ســـــــــر من بزد بـــــه آســا نی گفت: حقّــــا که شد قیافه ی تــو عینهــــــــو چون رجال روحــــــانی روز آدینه ســـــــــــــر تراشیدن مستحب است در مسلمــــــــــــــانی الغــــــــــرض تا به خود بجنبیدم رفت مـــــویم به عــــــــــــــالم فانی ســرم از زیر تیــــــغ او در رفت پاک وپاکیزه صاف ونـــــــــــورانی...! 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
در مورد ابوتراب جلی بیشتر بدانید 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌷___🍀___🌷___🍀___🌷 نظر شعرا در مورد عقل و جنون خوش عالمی است عالم دیوانگی اگر موی دماغ ما نشود شخص عاقلی بیچاره آنکه گرفتار عقل شد خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت زهشیاران عالم هر که را دبدم غمی دارد دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد دلم دیوانه شد دیوانه شد دیوانه دیوانه دگر از خویشتن بیگانه ام بیگانه بیگانه ازسینه تنگم دل دیوانه گریزد دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد من از دل و دل از من دیوانه گریزان دیوانه ندیدیم ز دیوانه گریزد 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹__☘__🌹__☘__🌹 خدایا شروع سخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگیرد قرار خوشم چونکه باشی مرا در کنار 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹__☘__🌹__☘__🌹 دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست در من طلوع آبي آن چشم روشن ياد آور صبح خيال انگيز درياست گل كرده باغي از ستاره در نگاهت آنك چراغاني كه در چشم تو برپاست بيهوده مي كوشي كه راز عاشقي را از من بپوشاني كه در چشم تو پيداست ما هر دُوان خاموش خاموشيم ،‌ اما چشمان ما را در خموشي گفت و گوهاست ديروزمان را با غروري پوچ كشتيم امروز هم زان سان ، ولي آينده ما راست دور از نوازش هاي دست مهربانت دستان من در انزواي خويش تنهاست بگذار دستت راز دستم را بداند بي هيچ پروايي كه دست عشق با ماست 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
یک بانوی کاشانی به استقبال این غزل رفته است 👇👇👇👇
🌹___☘___🌹___☘___🌹 ای آنکه چشمان قشنگت رنگ دریاست هم ساحل آرامش و هم دشت رویاست مغرور زیبایم  غزل جان گیرد از تو جانا غزال چشم تو روح غزلهاست پیشم بمان و با دل من عاشقی کن چون بی تو دل افسرده و غمگین وتنهاست با من بمان و عشق را نجوا کن ای دوست با تو سرود دلبری خواندن چه زیباست تو شاه بیت هر غزل؛ هرفصل شعری هرجا که نامت میبرم در شعر؛ غوغاست لبریز خواهش می‌شود هر بیت شعرم آری تمام این غزل شوق و تمناست باز ازنگاهت مینویسم آه ای عشق ابیات چشمانت عجب پر راز و معناست بحری بقول منزوی دریاست چشمت. (آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست) چشم تو یک دریا پر از ماه است و بانو. در ساحل رویائییش گرم تماشاست. 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
در مورد حسین منزوی بیشتر بدانید 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹__☘__🌹__☘__🌹 به بسم الله الرحمن الرحیم است که آدم ایمن از دیو رجیم است
🌷___🍀___🌷___🍀___🌷 غره مشو به آنکه جهانت عزیز کرد ای بس عزیز را که جهان کرد زود خوار مار است این جهان و جهانجوی مارگیر وز مار گیر مار برآرد شبی دمار 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌷__🍀__🌷__🍀__🌷 غزلی بی نقطه از حاصل عمر مرا گاه حصاد در رسد موسم ماه مرداد لاله و گل اگر امداد دهد گاه مرداد، دمد ماه مراد دل محروم مرا درد و ملال سر رسد گر دهدم عمر امداد سوء احوال مرا حول الله مگر اصلاح گمارد گه داد در مراسم که اساس عملم دور دهر آرد در دار معاد داورا ، دادگرا ، داد رسا رحمک الدائم و عم الآحاد در مدار عمل و دار امل صارم المرء صلاح و سداد همه دم در همه احوال مرا رحم داور مگر امداد دهاد در همه سال و مه و دوره الم و درد سها را مرساد 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹___☘___🌹___☘___🌹 با یاد خدا، در ابتدا متن و کلام زینت بدهم به نام آن خالق تام در محضرتان سپس کنم روی خلوص با عشق و ارادت و ادب؛ عرض سلام با نام خدا برایتان ضمن سلام از حضرت حق طلب کنم فیض مدام فیضی که شود شروع آن صبح ظهور در خانه‌ی کعبه با تماشای امام به نام خدای قلم آفرین به هستی وجود از عدم آفرین به نام خداوند عشق و سخن مجمع صفاتی به یک انجمن به نام خدای اصول و فروع کنم دفتر خود به نامش شروع 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌷___🍀___🌷___🍀___🌷 مسعود سلمان شاعر عهد غزنوی در باب نیک بختی و بد بختی شعری ظریف دارد و در آن اشاره دارد به دو خشت که در یک گارگاه ساخته شده ولی یکی در گلدسته و دیگری در چاه فاضلاب بکار می رود . گویند که نیک بخت و بد بخت هست از همه چیز در فسانه یک جای دو خشت پخته بینی پخته به تنور در میانه این بر شرف مناره افتد وان در بن چاه آبخانه پژمان بختیاری شاعر معاصر نیز مشابه این سه بیت قطعه ای سروده : در دست یک نفر به یک آئین ز یک خمیر شد ساخته دو شمع شب افروز یک سره این هر دو را لطیفه تقدیر بر فروخت در یک دقیقه از دو نظر بر دو منظره آن ریخت اشک شوق به آئينه عروس وین ریخت اشک حسرت بر سنگ مقبره آن سوخت در عروسی و این سوخت در عژا تا چیست سر بازی این چرخ مسخره 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹___☘___🌹___☘___🌹 ه نام خدایی که برذات وی محال است هرگز برد عقل، پی به نام خدایی که خاک آفرید کزان خاک انسان پاک آفرید 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌷___🍀___🌷___🍀___🌷 آورده اند شخصی نامه به خواجه نصیرالدین طوسی نوشت و پرسید : در بیت کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز شاید که باز بینم دیدار آشنا را شکسته گان صحیح است یا نشسته گان ؟ خواجه در پاسخ نوشت : بعضی شکسته خوانند ؛ بعضی نشسته دانند چون نیست خواجه حافظ معلوم نیست ما را 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab